گروه اقتصادي
پيام انتخاب دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمين رييسجمهور امريكا به همان اندازه دنيا را شوكه كرد كه اقتصاد را؛ اما سهم شوكي كه به اقتصاد دنيا وارد شد، به تدريج در حال افزايش است. هرچند كه براي بورس بازار امريكا هيچ اتفاقي خوشايندتر از انتخاب ترامپ نيست، اما براي اقتصادهاي ديگر دنيا، نوعي گيجي و ابهام همچنان حاكم است. شايد مهمترين انتخابي كه ترامپ كرد، انتصاب ركس دابليو تيلرسون، به عنوان وزير امور خارجه باشد. مديرعامل سابق شركت نفتي اكسون كه بيشتر از آنكه ديپلمات باشد، يك تاجر موفق است. ازديك چني، وزير اسبق خارجه امريكا نقل است كه درباره تيلرسون گفته: «تقدير خداوند بوده كه نفت و گاز در سرزمينهايي يافت ميشود كه نه دموكراسي دارند و نه دوست امريكا هستند. »
ترديدي نيست كه بخشي از رشد شركت اكسون موبيل به عنوان بزرگترين شركت غيردولتي نفتي جهان مرهون مديريت تيلرسون است. ديپلماسي عجيب نفتي، در طول مدت 41 سال منافع بيشماري را براي اكسون ايجاد كرده است. دوست ديرينه با ترامپ حالا او را در صندلياي گذاشته كه يك سوي آن ديپلماسي امريكا و دستورات ترامپ است و يك سوي ديگر نفت قرار دارد. تحليلگران بازار ميگويند تصميمهايي كه براي بازار نفت گرفته ميشود، حتما براي هر دو –ترامپ و تيلرسون- به جز منافع ايالات متحده منافع اقتصادي شخصي هم دنبال ميكند. به جز اوپك و توليدكنندههاي نفتي غير اوپك، دنيا منتظر سياستهاي دولت جديد ايالات متحده امريكا براي بازار نفت است. گفتوگو با غلامحسين حسنتاش، كارشناس ارشد انرژي با همين محور انجام شد. اين گفتوگو به صورت مكتوب انجام شده است:
با روي كار آمدن دولت جديد امريكا و سياستهاي ماجراجويانهاي كه دونالدترامپ در ابتداي كار در پيش گرفته، به نظر ميرسد اين سياستها به تدريج بازارهاي جهاني را نيز تحت تاثير قرار دهد. همان طور كه با انتخاب ترامپ شاخصهاي بورس يكروزه افت شديد داشتند. يكي از اين بازارها، كه كارشناسان نسبت به تاثيرگذاري سياستهاي ترامپ هشدار ميدهند، بازار نفت است. ترامپ از گذشته، به حوزه نفت علاقه نشان داده و در مبارزات انتخاباتي از توجه خود نسبت به سوختهاي فسيلي خبر داده است. به نظر شما دولت جديد امريكا چقدر ميتواند در تحولات بازار جهاني نفت موثر باشد؟
سياستهاي انرژي دونالد ترامپ تا حدود زيادي مشخص است و تعارضي هم با سياستهاي انرژي حزب جمهوريخواه كه الان در كنگره و سنا حاكم شدهاند ندارد و بنابراين احتمال اجراي آن زياد است. خلاصه اين سياستها اين است كه: الف-آقاي ترامپ ميخواهد سرمايهگذاري روي توليد نفت و گاز شِيلي زياد شود و اعلام كرده است كه 50 تريليون دلار پتانسيل سرمايهگذاري در اين زمينه وجود دارد كه ميخواهد انجام آن را تشويق كند و فكر ميكند از اين طريق ميتواند ميليونها شغل جديد هم ايجاد كند كه اين هم برايش بسيار مهم است. در همين جهت بلافاصله دستور رفع توقف احداث خطلوله موسوم به Keystone XL (يا فاز 4 شبكه خطوطلوله موسوم به Keystone) به طول حدود 1900 كيلومتر بين جنوب و شمال امريكا كه اوباما در نوامبر 2015 احداث آن را متوقف كرده بود و نيز تكميل خطلوله موسوم به
Dakota Access كه حدود 90 درصد پيشرفت داشته ولي مراحل نهايي آن با بعضي محدوديتهاي زيستمحيطي مواجه شده بود را صادر كرد كه اين دو خطلوله به توليدكنندگان نفت شِيل خيلي كمك ميكند و هزينههاي انتقال آنها را كاهش ميدهد. ب- ترامپ ميخواهد مجددا سهم زغالسنگ را در سبد انرژي ايالات متحده افزايش دهد و خصوصا در توليد برق بيشتر از آن استفاده شود، ايالاتمتحده داراي ذخاير فراوان زغالسنگ است ولي به دليل مسائل زيستمحيطي در سالهاي گذشته نيروگاهها گازطبيعي را جايگزين زغالسنگ كردند، اينك ترامپ و جمهوريخواهها كه گرايش به سوختهاي فسيلي هم دارند و برخلاف دموكراتها به مسائل زيستمحيطي اهميت زيادي نميدهند، ميخواهند دوباره زغالسنگ را تشويق كنند، البته ممكن است فشار طرفداران محيطزيست و افكارعمومي قدري دولت ترامپ را در اين مسيرها محدود كند ولي به هرحال فكر ميكنم توليد نفت و گاز و زغالسنگ در ايالاتمتحده بالا خواهد رفت. ضمنا به نظر ميرسد كه گرايش دولت ترامپ به توسعه نفت و گاز غيرمتعارف شِيلي، به ايالاتمتحده نيز محدود نميشود و قصد دارند زمينهاي را فراهم كنند كه فناوري آن را نيز به ديگر كشورهايي كه داراي منابع غيرمتعارف هستند، صادركنند و از اين طريق هم، رونق نفتي بيشتري براي امريكا ايجاد كنند.
پس جمعبندي اينكه در دوره ترامپ توليد و عرضه سوختهاي فسيلي زياد خواهد شد. اما از سوي ديگر همان طور كه شما اشاره كرديد سياستهاي اقتصادي جنجالي ترامپ به ركود در اقتصاد جهاني دامن خواهد زد و اين مساله موجب كاهش تقاضاي نفت و گاز خواهد شد ولذا احتمالا مازاد عرضه نفت بيشتر خواهد شد.
آيا افزايش تعداد دكلهاي نفتي امريكا، ميتواند تهديدي براي بازار نفت و قيمتهاي كنوني كه
رو به افزايش است، باشد؟
افزايش تعداد دكلهاي حفاري فعال در ايالات متحده در راستاي همان سياستهايي است كه در پاسخ به سوال قبل عرض كردم و به معناي افزايش قريبالوقوع توليد نفت و گاز در امريكا ميباشد. تعداد دكلهاي حفاري فعال يك شاخص براي رونق و ركود فعاليتهاي نفتي در امريكا است.
اما در مورد اينكه آيا اين يك تهديد براي بازار نفت هست يا نه به يك نكته ظريف بايد دقت كرد. همان طور كه اشاره شد از يك سو مجموعه سياستهاي انرژي و اقتصادي ترامپ موجب افزايش عرضه نفت و گاز و كاهش تقاضاي آن خواهد شد و اين ميتواند قيمتهاي جهاني را كاهش دهد اما از سوي ديگر با توجه به پرهزينه بودن استخراج از ميادين شِيلي در امريكا، قيمتهاي پايين نفت موجب غيراقتصادي شدن استخراج از اين ميادين ميشود و در قيمتهاي پايين مجددا تعداد دكلهاي فعال كم خواهد شد و توسعه ميادين شِيلي متوقف ميشود و رونق نفتي كه مورد توجه جمهوريخواهان است حاصل نميشود و اين نميتواند مورد نظر دولت ترامپ باشد ولذا بايد راهي را پيدا كنند كه خصوصا عرضه نفتخام را در ديگر نقاط جهان كم كنند تا قيمتها حفظ شود، خصوصا كه همانطور كه عرض شد، تقاضا هم قوي نخواهد بود كه قيمتها را تقويت كند.
همان طور كه مستحضر هستيد، اوپك بعد از 8 سال براي كاهش ميزان توليد خود با همكاري غيراوپكيها در ماه گذشته به توافق رسيد و اين توافق سبب شد تا بهاي نفت 8 تا 10 دلار افزايش يابد. اوپكيها اميدوارند، با كاهش عرضه، قيمت نفت كمي متعادل شود اما اگر امريكا با افزايش توليد اين كاهش عرضه را جبران كند، چه اتفاقي ميافتد؟
اين بحث مهمي است. همان طور كه عرض كردم قيمتهاي پايين نفت سياستهاي انرژي آقاي ترامپ و جمهوريخواهان حاكم را تمهيد و تسهيل نميكند. ترامپ در نخستين سياست انرژي خود كه بلافاصه بعد از مراسم تحليف اعلام كرد و بر روي سايت اينترنتي كاخ سفيد قرار گرفته، علاوه مواردي كه قبلا اشاره كردم، صراحتا گفته است كه امريكا بايد از نظر انرژي خودكفا باشد و تصريح شده است كه خصوصا وابستگي به اوپك و كشورهايي كه دشمن امريكا هستند بايد قطع شود. بنابراين دولت ترامپ بايد راهي براي كاهش توليد ديگر مناطق و افزايش يا حداقل، حفظ قيمت پيدا كند تا سياستهايش به پيش برود. در اين زمينه يك راه ميتواند اين باشد كه به عربستان فشار بياورد كه هم توليد خود را كم كند و هم با همكاري با اوپك مرتبا متناسب با وضعيت بازار و در جهت حفظ قيمتهاي جهاني نفت در سطوح فعلي، كاهش بيشتري بدهند. راه ديگر ميتواند اين باشد كه يك بحران ژئوپولتيكي در جايي آفريده شود كه منجر به كاهش عرضه جهاني نفت شود و نيز ممكن است دوباره تلاش شود كه با تشديد تحريمهاي اوليه و ثانويه، نفت ايران را از بازار جهاني خارج كنند. و از آنجا كه مقامات سعودي و مقامات رژيم اشغالگر قدس لابي فعالي با جمهوريخواهان و ترامپ دارند بايد نگران اين سومي هم بود.
اگر توافق برجام با آمدن ترامپ تحتالشعاع قرار بگيرد، آيا احتمال كاهش توليد نفت وجود دارد؟
فكر نميكنم ترامپ برجام را كنار بگذارد چراكه در اين صورت اعتبار جهاني امريكا را بهشدت مخدوش ميكند و اجماع جهاني در مورد ايران را از دست ميدهد ولي از آنجا كه متاسفانه مذاكرات منتهي به برجام محدود به پرونده هستهاي ايران بوده است و برجام همه مسائل را در برنميگيرد، احتمال اينكه تحريمهايي خارج از محدوده برجام عليه ايران بهكارگرفته شود وجود دارد و توصيه نمايندگان جمهوريخواه در كنگره و سنا هم به ترامپ در همين جهت است و اگر چنين شود، امكان اينكه مجددا صادرات نفت ايران دچار مشكل شود و كاهش يابد وجود دارد.
آيا فكر ميكنيد، قراردادهاي جديد نفتي تحتالشعاع تحولات جديد قرار بگيرد؟
به هر حال بيتاثير نخواهد بود. بانكها و شركتهاي بزرگ بينالمللي اينك تجربه تحريمهاي ثانويه و جريمههاي سنگين ناشي از آن را دارند و خصوصا شركتهايي كه دارايي و منافع در امريكا دارند وقتي ميبينند فضاي حاكميت امريكا نسبت به ايران مثبت نيست در همكاري با ايران دچار ترديد ميشوند.
برخي كارشناسان اقتصادي درباره اجرايي نشدن اقتصاد مقاومتي در حوزه نفت به خصوص درحوزه قراردادهاي نفتي، به دولت هشدار ميدهند، نظر شما در اين رابطه چيست؟
من بارها در مصاحبهها و يادداشتهاي خود اظهار تاسف كردهام كه چرا بعد از بيش از حدود يكصد و پانزده سال كه از تاريخ صنعت نفت ما ميگذرد ما هنوز اين همه وابستگي به خارج داريم در صورتي كه خيلي از كشورهايي كه بسيار كمتر از ما سابقه نفتي دارند حتي صادركننده كالاها و خدمات در بخش نفت شدهاند و توصيه يا اظهار اميدواري كردهام كه اگر دور جديدي از سرمايهگذاري در بخش بالادستي نفت آغاز ميشود اينبار تلاش جدي شود كه اين سرمايهگذاريها تنها منتهي به توسعه چند ميدان نفتي و گازي و عملا وابستگي بيشتر اقتصاد به نفت نشود، بلكه سازوكاري انديشيده شود كه در كنار آن ظرفيتهاي ملي ما در بخش نفت و گاز هم توسعه يابد. البته كارهايي هم در اين رابطه شده است ولي در حد و اندازهاي كه بايد باشد نيست و در همين حد هم به نظر ميرسد بيشتر براي پاسخگويي به انتظارات است تا يك اراده جدي و ملي.
به عنوان كارشناس نفت، نظرشما درباره عملكرد سهساله دولت در حوزه نفت چه بوده و به نظر شما اين دولت چقدر در استفاده از فرصتهاي ايجاد شده در پسابرجام موفق عمل كرده است؟
در اين رابطه جنبههاي مثبت و منفي وجود دارد اينكه وزارت نفت توانست بخش استخراج و توليد را آماده كند كه به محض رفع محدوديتها توليد را به ركوردهاي قبلي برساند و اينكه توانستند بازارهاي مقصد نفتخام ايران را به سرعت احيا كنند مثبت بوده است. تحركي كه در پيشرفت فازهاي ميدان گازي پارسجنوبي بوده در هر حدي به هرحال كار درست و مثبتي بوده است. اما جنبههاي منفي نيز وجود داشته است، در رابطه با سرمايهگذاري روي ميادين نفتي بيش از يك سال وقت صنعت نفت و كشور صرف يك جهتگيري غلط و يك مدل قراردادي مبهم شد. در مورد لايه نفتي پارسجنوبي هنوز اقدام جدي نشده است. از نظر ديپلماسي نفتي به نظر من صنعت نفت عملا هنوز از لاك انفعال دوران تحريم خارج نشده و يك برخورد فعال را پيش نگرفته، به عنوان مثال با رفع بهانه تحريم، ما بايد تكليفمان را زودتر با قرارداد صادرات گاز به پاكستان روشن ميكرديم يا ميتوانستيم در همكاريهاي منطقهاي انرژي مثل خطلوله موسوم به «تاپي» برخورد فعالتري داشته باشيم. علاوه بر اين در اين سه سال بسياري از بخشهاي صنعت نفت رها شده بودهاند، شركت ملي صنايع پتروشيمي نتوانسته است جايگاه خود را در شرايط پس از سياستهاي ابلاغي اصل 44 و واگذاري پتروشيميها پيدا كند. تصميمگيريهاي نهچندان درست و هزينهساز نيز وجود داشته است شايد يكي از مشخصترين مصاديق آن پالايشگاههاي سيراف باشد، طرحي كه بدون كمترين مطالعهاي در مورد تامين خوراك و آينده بازار محصولات و توجيه اقتصادي و غيره، شروع شد و هزينههاي زيادي روي آن شده و حال به مشكلات برخورد كرده است.
در مورد امر بسيار مهم بهرهوري انرژي نيز دولت ابتدا برخورد جدي نشان داد و در طرح خروج غيرتورمي از ركود و بودجه سال جاري موارد مهمي در نظر گرفته شده بود ولي عملكرد در اين مورد ضعيف بوده است. معضل سوزاندن گازهاي همراه نفت نيز هنوز وجود دارد و از همه مهمتر در امر خطير تزريق گاز كافي به ميادين نفتي براي توليد صيانتي و افزايش بازيافت، هنوز كوتاهي زيادي وجود دارد.