نگاهي به كتاب ادوارد براون و ايران
از مهندس تا مورخ ادبي
از در غربي پرديس مركزي دانشگاه تهران در خيابان شانزده آذر كه بيرون بزنيم، چند قدم پايينتر به سمت خيابان انقلاب دست راست به خياباني با عرض حدود سيزده-چهارده متر برميخوريم كه تا خيابان كارگر شمالي طولي كمتر از 250 متر دارد و نامش «ادوارد براون» است. جالب است كه ادامه اين خيابان از سوي ديگر خيابان كارگر تا خيابان توحيد، به نام فرصت شيرازي (1233-1299)، شاعر، اديب و موسيقيدان ايراني اواخر دوره قاجار ثبت شده است. بعيد است اگر از رهگذران اين دو خيابان كه نزديك دانشگاه و مركز كتابفروشيهاي تهران است و يكي از فرهنگيترين جاهاي ايران است، بپرسيم كه آيا فرصت شيرازي را ميشناسيد، افراد زيادي پاسخ مثبت بدهند، چه برسد به زماني كه از ايشان بخواهيم درباره ادوارد براون سخن بگويند!ادوارد گرانويل براون (1926-1862م) از مستشرقان نامآور بريتانيايي است كه در خانوادهاي ثروتمند به دنيا آمد كه در نوجواني از روشنفكري پدرش استفاده كرد و به جاي مهندس شدن، نخست تصميم گرفت پزشك شود، اما روزگار سرنوشت او را تغيير داد. به جنگ عثماني و روس در 1878-1877 علاقهمند شد و تصميم گرفت افسر شود، اما مقرر شد كه در كيمبريج پزشكي بخواند. البته پيش از آن به ياد گرفتن زبان تركي پرداخت، اما متوجه شد كه «براي كسي كه عربي و فارسي ندانسته باشد، محال است كه زبان تركي را خوب ياد بگيرد.» با شنيدن شعري از سعدي، «محظوظ» شد و ديد كه «فارسي خيلي شيرين است». فارسي را نزد استاداني «فاضل ولي غيرعادي» فراميگيرد و در سال 1884 يعني دو سال پس از اخذ درجه ليسانس طبيعي، به گرفتن ليسانس زبانهاي شرقي نيز موفق ميشود. از ديگر استادان او در اين زمينه يكي ادوارد هانري پالمر، زباندان، محقق، شاعر و مترجم و سياستمدار بحثبرانگيز است. براون پس از گذراندن دومين امتحان پزشكي، به تشويق و حمايت پدرش به تركيه سفر ميكند و در آنجا دو معلم به نامهاي نظامالدين و بهاءالدين در زمينه دستور زبان تركي و فارسي و عرفان و تصوف پيدا ميكند. او در اين سفر همچنين با محمدطاهر، مدير روزنامه اختر آشنا ميشود و بعدها با نويسندگان اين نشريه، چون ميرزا حبيب اصفهاني و ميرزاآقاخان كرماني آشنايي پيدا ميكند. اين سفر همچنين سبب ميشود در عزمش براي ورود به ارتش عثماني خلل وارد شود و همت خود را مصروف ادب و عرفان فارسي كند. در تابستان 1884 دوره ليسانس هندوستاني را ميدهد و چون فارسي و تركي و عربي ميداند، جزو دانشجويان ممتاز است، اما براي اتمام كار پزشكي به لندن بازميگردد. در همين ايام است كه ويليام رايت، استاد كرسي عربي به او خاطرنشان ميكند كه شرقشناسي مسيري پرهزينه و كمدرآمد است و در راهي پر مشقت گام گذاشته است. به هر حال براون براي امرار معاش، پزشكي را به خاتمه ميرساند كه اتفاقي خوشايند مسير زندگي او را تغيير ميدهد: پذيرش او به عنوان «فلو» (استاد يا مدرس) در كالج كيمبريج. ورود به فضاي دانشگاهي شرقشناسي كيمبريج، براون را قادر ميسازد بطور جدي و اساسي به علاقه اصلياش يعني شرقشناسي و فرهنگ و تاريخ ايران بپردازد. در سال 1887 براون قصد سفر به ايران ميكند. پس از آماده كردن مقدمات سفر، روز چهارم اكتبر 1887 به طرابوزان ميرود و از آنجا آماده سفر به ايران ميشود. پس از گذشتن از مرز تركيه از راه خوي وارد تبريز شد و سپس به تهران آمد. براون در طول سفر توجه ويژهاي به زبان اهالي دارد و طرز تلفظ كلمات و مطالعه در گويشهاي مختلف مورد علاقه اوست. مردم نيز از اطلاعات پزشكي او استفاده ميكنند. يادداشتهاي سفر براون در كتاب يك سال در ميان ايرانيان منتشر شده است. در اين كتاب جزييات جالب توجه و خواندني از وضعيت ايران، مردم و بزرگان و عالماني كه براون در طول سفر با آنها ديدار ميكند، ميخوانيم. پس از بازگشت از سفر رسما كار آكادميك خود را با تدريس زبان و ادبيات فارسي در كالج پمبروك از كالجهاي قديمي كيمبريج آغاز ميكند و به مطالعه و تحقيق در عرفان و تصوف نيز ميپردازد. حاصل اين سالها آثار ارزشمندي چون تاريخ ادبي ايران (در چهار جلد) است. فصل مهم ديگري از زندگي براون به روابط او با مشروطهخواهان و حمايتش از مشروطه ايراني بازميگردد. تفصيل اين بحث و ساير فعاليتهاي اين مستشرق پركار را ميتوان در كتاب ادوارد براون و ايران، نوشته حسن جوادي خواند. اين استاد ادبيات دانشگاههاي كيمبريج، تهران و بركلي در اين كتاب درخشان به تفصيل وجوه مختلف زندگي و آثار براون را واكاوي كرده و تصويري جامع و دقيق و پر از جزييات و خواندني و تصويري زنده و گويا از او ارايه ميكند. جوادي در اين كتاب همچنين به تاثير مهم براون در ايجاد نهضت ايرانشناسي و پرورش شاگردان برجستهاي چون رينالد نيكلسون اشاره ميكند. او كتاب را با استفاده از اسناد و مدارك و كتابهايي منتشر نشده از براون يا درباره او نوشته و براي نگارش آن با بزرگاني چون لارنس لاكهارت، جان گرني، پيتر چكلوفسكي و... مشاوره و همكاري كرده است. بطور خلاصه با مطالعه اين كتاب به خوبي درمييابيم كه چرا خياباني در نزديكي دانشگاه تهران به نام براون ضرب شده است. براون چه كسي بوده است، مستشرقي كه در شناخت ميراث ادبي و فرهنگي ايران نه فقط به ساير جهانيان كه حتي به خود فارسيزبانان نقش موثري داشته و گذشته از معرفي جنبههاي مغفول اين ميراث عظيم، از اصليترين پايهگذاران نگاه روشمند به تاريخ ادبي ايران است.