• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4086 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت

نگاهي به نهضت ترجمه در قرن سوم و چهارم هجري

ترجمه؛ مهم‌تر از تاليف

عبدالرضا سالار بهزادي

ترجمه هميشه يك فعاليت خلاق فرهنگي است، به همان اندازه تاليف. هر آن چيزي كه به ترجمه مربوط مي‌شود ربط و مناسبت و معنايي براي فرهنگ‌گيرنده (فرهنگ مقصد) دارد كه با فرهنگ اهدا‌كننده (فرهنگ مبدأ) متفاوت است. تصميم به ترجمه چيزي و زمان ترجمه كه در چه مقطع زماني صورت بگيرد، تصميمات مبني بر چه ترجمه كردن و چگونگي ترجمه و استقبال از قطعه ترجمه شده، همه اينها توسط فرهنگ‌گيرنده و مقصد تعيين شده است. بنابراين براي آن فرهنگ واجد معناست. مثالي افراطي در اين مورد، اما به همان دليل نشان‌دهنده منظور، ترجمه گالان از هزار و يك شب، يا ترجمه فيتزجرالد از رباعيات عمر خيام است.

اين ترجمه‌ها لحظاتي خلاق را در ادبيات فرانسوي و انگليسي ايجاد مي‌كنند كه نه در ادبيات عربي وجود دارد و نه درادبيات فارسي. (ديميتري گوتاس، انديشه يوناني، فرهنگ اسلامي، ترجمه عبدالرضا سالاربهزادي، نشر فرزان روز، چ اول 1390، ص.335)

ترجمه يك فعاليت فرهنگي مولد و ابداعي است به همان اندازه كه تاليف چنين است.

 

ترجمه مهم‌تر از تاليف

نقش ترجمه در توسعه و نشر فرهنگ بشري شايد از تاليف نيز بيشتر و موثرتر بوده است و باشد. ترجمه فرهنگ را از مرزهاي قومي و زباني عبور داده و آن را در خزانه فرهنگ بشري جاي مي‌دهد. در آنجا توان رشد در محيط‌هاي فرهنگي متفاوت با زادگاه نخست آن را مي‌يابد و توان شاخ و برگ زدن در جهاتي ديگر را. امروزه به بركت گستردگي و سهولت ارتباطات جهاني، وسايل نقليه و عوامل ديگر، آشنايي با فرهنگ‌هاي ديگر و برخورداري از بر و بار آنها به امري روزمره و عادي براي همه مردم جهان تبديل شده است. ولي اين امري بالنسبه تازه و جديد در تاريخ جوامع بشري است. هنوز زمان چنداني از دوراني نمي‌گذرد كه جوامعي به هر دليل، از جمله به خواست حاكمان‌شان، مي‌توانستند گرد خود ديوار كشيده و هر فرهنگي را اگر با معيارهاي‌شان مغاير بود و «خودي» نبود، از دسترس مردمان خود دور نگه دارند. براي نسل امروز اصطلاح «ممنوعيت فرهنگي» به يك شوخي مهجور و بي‌مزه مي‌ماند، ولي نسل ما هنوز دوراني را به ياد دارد كه تهيه و مطالعه بسياري كتاب‌ها، مخصوصا اگر به زباني ديگر نوشته شده بودند، امري بود كه از عهده هر كسي بر نمي‌آمد! ديگر آثار فرهنگي، از جمله فيلم و تئاتر كه ديگر كار قهرمانان فرهنگي بود فقط!

 

نهضت ترجمه در امپراتوري نوپاي اسلامي

در تاريخ فرهنگ بشري شاهد چند دوره رواج ترجمه به عنوان فعاليت غالب و جهت‌دهنده فرهنگي بوده‌ايم. اما شايد بزرگ‌ترين و تاثيرگذارترين اين ادوار دوره بين قرن دوم تا چهارم هجري (هشتم تا دهم ميلادي) است و نهضتي كه در امپراتوري نوپاي اسلامي تحت خلافت نوپاي عباسيان آغاز شد و نضج يافت، رشد كرد و سرانجام به عللي كه در ادامه به اختصار به آنها اشاره خواهد شد فرو مرد. براي شناخت اين نهضت و اهميت آن بهتر است نگاهي گذرا داشته باشيم به شرايط آن دوره حساس در تاريخ منطقه و جهان.

 

نهضت ترجمه در دوران اموي

هنوز چند سالي بيشتر از رحلت رسول اكرم اسلام(ص) نگذشته بود كه در دوران خلافت خليفه دوم سپاهيان اسلام مرزهاي عربستان را در نورديده و به تدريج، طي دوران خلافت خلفاي راشدين و سپس خلفاي اموي، شاهنشاهي ساساني را به سيطره اسلام درآوردند و آنگاه با تداوم اين فتوحات، بخش‌هاي وسيعي از سرزمين‌هاي روم شرقي و مصر و ديگر نواحي شمال آفريقا را نيز به تصرف درآوردند. امپراتوري روم غربي كه زماني بخش عظيمي از جهان شناخته شده آن زمان را زير فرمان داشت در اواخر سده پنجم ميلادي به دست اقوام شمال اروپا تومارش برچيده شده بود. در روم شرقي يا بيزانس، پس از آنكه كنستانتين اول، امپراتور روم مسيحيت را در سده چهارم ميلادي دين رسمي امپراتوري اعلام كرد، به تدريج دوراني از تاريكي و جهالت و خشك‌مغزي مذهبي آغاز شده بود و در نتيجه آن ميراث عظيم علمي و فكري و فرهنگي يونان باستان و امپراتوري روم به دست فراموشي و نهي و انكار سپرده شده بود. جنگ‌هاي طولاني با شاهنشاهي ساساني هر دو امپراتوري ايراني و رومي (بيزانسي) را فرسوده بود. فتح سرزمين‌هاي شاهنشاهي ساساني و سرزمين‌هاي آسيايي و بخش عمده سرزمين‌هاي شمال آفريقاي امپراتوري بيزانس در دوران خلفاي راشدين و نيز در خلافت اموي اتفاق افتاد. اينك اعراب بر امپراتوري وسيعي حكم مي‌راندند بي‌آنكه كوچك‌ترين علم و اطلاعي از امر حكومت بر چنين وسعت ارضي و بر مردماني كه تا آن زمان تحت حاكميت بزرگ‌ترين امپراتوري‌هاي زمانه با پيچيده‌ترين ديوان سالاري‌هاي تكامل يافته طي قرون زندگي مي‌كردند داشته باشند. از اين رو لازم بود تا نه فقط اسناد اداري و مالي، بلكه مقررات و شيوه‌هاي اداري و مالي نيز از زبان‌هاي فارسي، يوناني (زبان بيزانس)، سرياني و مصري (قبطي) به عربي ترجمه شوند. دامنه ترجمه‌ها در دوران اموي به ندرت از اينگونه موارد فراتر مي‌رفت و اگر گهگاه متني به جز از گونه موارد ذكر شده ترجمه مي‌شد يك امر استثنايي و بر حسب نياز موردي فردي صاحب قدرت بود. از معروف‌ترين اين موارد مي‌توان از جمله به ترجمه يكي دو كتاب علمي كه معروف‌ترين آنها دانشنامه‌اي پزشكي، يا آن طور كه آن زمان خوانده مي‌شد «كنّاش»، بود كه به فرمان خليفه عمربن عبدالعزيز از زبان يوناني به عربي ترجمه شد و معروف است كه وي اجازه استنساخ و نشر آن را تنها پس از فشار زياد از سوي درباريان متنفذ و پس از استخاره‌هاي فراوان صادر كرد.

آنچه از آن با عنوان «انقلاب عباسي» در تاريخ ياد مي‌شود نه فقط جهان نگري متفاوتي از جهان نگري اموي و خلفاي راشدين داشت، بلكه اقتضائات سياسي و اجتماعي و لاجرم فرهنگي دگرگوني آن را موجب شده و بقايش در گرو برآورده شدن و بالندگي آن شرايط بود. سياست كلي امويان در امر حكومت‌مداري و كشورداري مبتني بر عرب‌سالاري و قبيله‌محوري بود. حال آنكه نيروي محركه و پيش برنده انقلاب عباسي همان موالي عجم، يا غيرعرب و مشخصا ايرانيان نه فقط به دين اسلام در آمده، كه آيين و شيوه زندگي اعراب پذيرفته به ويژه در خراسان بودند. تاثيرگذارترين شخصيت در پيروزي نهضت عباسي، همانطور كه در تمام كتب تاريخ دبستاني هم آمده است، ابومسلم خراساني و حركت سياه‌جامگان خراسان بود.

 

نهضت ترجمه در عصر عباسيان

اما معمار واقعي خلافت عباسي ابو منصور دوانيقي، دومين خليفه عباسي بود. او بغداد را به عنوان پايتخت و مركز خلافت اسلامي بنا نهاد. بسياري از صاحب نظران تاريخ عباسي، از جمله گوتاس، بر اين باورند كه منصور نقشه شهر بغداد را مطابق با نقشي كه براي اين پايتخت جديد در اين امپراتوري جديد در سر داشت، ريخت: جهان شهري- در مقياس‌هاي زمان خودش- با مركزيتي واحد و مشرف بر كل شهر و محلاتي كه از اطراف مقر حكومت در كنار هم و در همزيستي با هم‌زيست‌بوم جمعيتي متشكل از نژادها، ملل، اقوام، اصناف، و طبقات مختلف را در خود مأوا مي‌دادند. گوتاس بر آن است كه الگويي كه منصور براي امپراتوري عباسي از آن الهام گرفت، شاهنشاهي ساساني يا بهتر است بگوييم، آن طور كه گوتاس آن را مي‌خواند، «ايدئولوژي زرتشتي» بود. گوتاس دلايل مبسوطي براي اين تفكر منصور ذكر مي‌كند كه عمدتا به تفكرات سياسي و راهبردي او براي استحكام پايه‌هاي دولتي جديد باوجود مخالفت‌هاي گوناگون از سوي پايگاه‌هاي قدرت اموي و نيز جذب و ايجاد پايگاه‌هاي پشتيباني تازه براي دولتش بازمي‌گردد. اما يكي از مهم‌ترين نكات محوري در باورهاي زرتشتي به ارث رسيده به منصور، عمدتا از طريق متوني چون دينكرد (يا دينكرت) و كتاب النهمطان ابوسهل ابن نوبخت و ديگر متوني كه عمدتا از زبان اوستايي و پهلوي به فارسي ميانه يا عربي يا قبل از آن به سرياني ترجمه شده بودند، مساله ترجمه و اهميت آن بود. مخلص كلام آن كه: ساسانيان از دو طريق در پي اثبات مشروعيت سلطنت خود بر ايران بودند: ميراث‌داري هخامنشيان و پاسداري آيين زرتشتي. (كمابيش همان دو دستاويزي كه قاجاريه براي مشروعيت بخشيدن به سلطنت خود، قريب 1500 سال پس از آغاز شاهنشاهي ساساني، به آن متشبث مي‌شدند: ميراث‌داري صفويان و پشتيباني مراجع مذهبي. ادعاي بعضي مراجع قاجار مبني بر اينكه فتحعلي‌شاه از نسل شاه‌سلطان‌حسين بوده و مادرش كه كنيز دربار آخرين شاه صفوي بود هنگامي كه از سوي شاه به محمدحسن‌خان قاجار، پدر فتحعلي‌شاه، بخشيده شد باردار بود، يادآور اين ادعاي ساسانيان است كه ساسان پدر بابك، پدر اردشير بابكان و بنيانگذار سلسله ساساني، از تخمه شاهان هخامنشي بود، ادعايي كه در كارنامك اردشير بابكان نيز آمده است) . باري، كوتاه آنكه اردشير فرمان داد تا تمام نسخ متون زرتشتي، كه با حمله اسكندر به ايران يا توسط اسكندر جمع‌آوري شده و به يونان و به مصر فرستاده شده بودند و در آنجا به يوناني و قبطي ترجمه شده و سپس اصل آنها (به زبان اوستايي) سوزانده و منهدم شده بود يا توسط ايرانيان به اقصي نقاط سرحدات برده يا فرستاده شده بودند و همه علوم كه برگرفته از همان متون زرتشتي بودند، جمع‌آوري و به زبان پهلوي ترجمه شوند. اين روايت از منشا و از نشر علوم در جهان دليلي شد بر شروع يك حركت فرهنگي در دوران ساساني بر مبناي ترجمه، به ويژه از زبان يوناني. تداوم اين حركت در زمان خلافت نوپاي عباسي نه فقط مي‌توانست زرتشتيان و ايرانيان را راضي نگاه دارد كه به مذاق آرامي‌ها و سرياني‌زبانان هم كه خود را وارث تمدن بابل و ديگر تمدن‌هاي بين النهرين مي‌دانستند نيز خوش مي‌آمد.

 

پيامدهاي مثبت نهضت ترجمه

نهضت ترجمه فضاي فكري بازي ايجاد مي‌كرد كه مي‌توانست نه فقط رضايت طيف‌هاي مختلف فكري و عقيدتي در امپراتوري اسلامي فراهم آورده و به آنها مجالي براي بيان و پرورش آرا و عقايدشان بدهد، بلكه، مهم‌تر، اينكه در برابر افكار و آراي پرورش يافته مخالف با عباسيان و مباني عقيدتي‌شان، امكان پرورش افكاري در رد نظريات مخالفان به وجود مي‌آمد و امري مطمئنا به همان اندازه حايز اهميت براي دولت خلافت اسلامي، نهضت ترجمه راهي بود براي جمع‌آوري تمام علوم زمانه در امپراتوري اينك پهناور اسلامي كه براي اداره آن و نيز فايق آمدن بر همه مدعيانش، بي‌شك به همه آن علوم، از منطق و جدل گرفته تا پزشكي و ستاره‌شناسي تا علوم آبياري و فلاحت تا تاكتيك و فنون جنگي و... نياز بود.

 

نهضت ترجمه و بيت‌الحكمه

مطلب ديگري كه در ارتباط با خلافت عباسي و نهضت ترجمه شايد نيازمند اندكي توضيح باشد موضوع «بيت‌الحكمه» است كه مورخان بعدي «بنيان نهاده شدن» آن را به هارون الرشيد و مامون، دو خليفه‌اي كه بيشترين اعتبار نهضت ترجمه به آنها تعلق دارد، نسبت داده‌اند. گوتاس بر آن است كه اصولا درباره اهميت نقش بيت‌الحكمه، به ويژه از سوي تاريخ‌نويسان وفادار به مامون، به‌شدت اغراق شده است. گوتاس معتقد است بيت‌الحكمه در واقع تنها به كتابخانه سلطنتي كه بر اساس الگوي كتابخانه‌هاي سلطنتي دربار ساساني ايجاد شده بود، گفته مي‌شد. اين امر كه گروهي از معروف‌ترين دانشمندان و مترجمان دوران در بيت‌الحكمه به كار مشغول بودند به بيت‌الحكمه جايگاهي بيش از جايگاه واقعي‌اش نبخشيده و تنها امكان دسترسي بيشتر و راحت‌تر به كتب مورد نياز آنها را به آنها بخشيده و نيز مكاني براي كار در اختيارشان مي‌نهاد.

اما بزرگ‌ترين واقعه تاريخي كه در هفتاد سال نخست خلافت عباسي تاثيري عميق بر اوضاع فرهنگي و ديگر امور امپراتوري اسلامي باقي گذاشت جنگ داخلي بين دو برادر، امين و مامون، پسران هارون‌الرشيد بود كه سرانجام با كشته شدن امين به دستور طاهر ذواليمينين سردار خراساني مامون پايان يافت. پايان جنگ داخلي و منتقل شدن مامون از مرو كه از ابتدا به عنوان حاكم و فرمانرواي خراسان، قدرتمندترين مقام در امپراتوري اسلامي پس از خليفه، در آنجا مستقر بود و با برخورداري از حمايت گسترده ايرانيان با توجه به نسب ايراني‌اش از سوي مادر (مادرش به روايتي نوه استاذسيس بود كه در زمان منصور عليه او قيام كرده بود) تحت سرپرستي و تعليم و تربيت برترين نخبگان ايراني و مشخصا فضل‌بن‌سهل نوبختي، قرار داشت و همه اصول حكومت داري و تدبير ملك را به شيوه پادشاهان بزرگ ساساني آموخته بود و رفتنش به بغداد، نه فقط دوره جديدي را در زندگي سياسي و در فرمانروايي مامون كه در شيوه اداره خلافت پهناور اسلامي و حكومت عباسيان بنا نهاد. جنگ داخلي، كه به نخستين برادركشي بر سر قدرت و حكومت در تاريخ خلافت منجر شد، موقعيت مامون را به‌شدت تضعيف و متزلزل ساخته بود. چند عامل ديگر به اين تضعيف جايگاه وي در مقام خليفه اسلامي نيز كمك مي‌كردند:

1- استقرار وي در مرو و دور بودنش از بغداد كه از زمان بنا نهاده شدنش توسط منصور به صورت مركز قدرت و سياست و فرهنگ در تمام قلمرو خلافت اسلامي در آمده بود.

2- نفوذ بي‌سابقه ايرانيان در دربار مامون نيز به جايگاه وي نزد اعراب و ديگر اقوام و مليت‌ها ضربه وارد آورده بود.

3- يك عامل ديگر كه به نفوذ و قدرت مامون آسيب وارد آورد، انتخاب حضرت علي بن موسي‌الرضا(ع) به عنوان وليعهد بود. اين امر حتي بسياري از خاندان عباسي را هم نسبت به مامون بدبين ساخت. مامون، كه حال با به دست آوردن حمايت ايرانيان ديگر خود را چندان نيازمند دادن امتياز‌هاي خاص به آنان نمي‌ديد، پيش از ترك خراسان به سوي بغداد ابتدا وزير خود فضل را عزل كرده و سپس دستور قتل وي را صادر كرد. روايات شيعيان نيز حاكي از مسموم كردن حضرت علي بن موسي‌الرضا(ع) قبل از حركت مامون است.

 

دوران مامون عباسي و تفتيش عقايد

به هر تقدير با رسيدن مامون به بغداد عصر جديدي در سياست‌هاي دولت عباسي و از جمله در سياست‌هاي فرهنگي و مذهبي وي پديد آمد. شايد مهم‌ترين اين تغييرات را بايد در سياست «محنه» يا اگر بخواهيم محتواي آن را بي‌پرده پوشي بيان كنيم، سياست تفتيش عقايد، دانست. يكي از اهداف اصلي سياست فرهنگي عباسيان و نهضت ترجمه تا آن زمان، با توجه به اين نكته كه در آغاز دولت عباسي بخش عمده مردمان سرزمين‌هاي قلمرو خلافت اسلامي غير مسلمان بودند، تشويق آنان به تغيير مذهب و نوديني و گرويدن به اسلام بود. اين سياست منجر به پيدايش مراكز و مراجع مختلف و مستقل از حكومت در تفسير و تعبير احكام ديني شده بود. مامون، مخصوصا با توجه به آموزه‌هاي شاهنشاهان ساساني، به ويژه اردشير بابكان در «پندنامه» خود براي اخلافش، بر اين عقيده بود كه فرمانروا و سلطان، براي حفظ قدرت خود، بايد مرجعيت نهايي مذهبي را نيز در دستان خود مي‌داشت. سياست محنه نيز با همين رويكرد، تفسير نهايي و حكم نهايي درباره مباحث ديني را در اختيار خليفه كه اينك ديگر «خليفه خدا» (خليفه‌الله) خوانده مي‌شد، قرار مي‌داد.

كوتاه سخن آنكه نهضت ترجمه، نه فقط با پشتيباني خليفه و دولتمردان كه به تشويق حكومت، با حمايت اقشار مختلف جامعه طي دو قرن دوران طلايي تمدن اسلامي را پديد آورد. در پايان دوران اين نهضت تقريبا متن و كتابي از دانشمندان و فلاسفه و شارحان علم و فلسفه يوناني نبود كه به زبان عربي ترجمه نشده باشد و همين امر موجب نجات غالب آن آثار از نابودي كامل در دخمه‌هاي بيزانس شد. امپراتوران و زعماي قوم و دين بيزانس بيشتر آن آثار را از ترس آنكه به دست مسيحيان افتاده و موجب گمراهي آنان شوند در دخمه‌هايي دور از دسترس همگان انبار كرده بودند و غالب آن كتب از يادها رفته و حتي نام‌هاي فلاسفه و دانشمندان بزرگ يونان از خاطره‌ها محو شده بود. (داستان ابن نديم در الفهرست به نقل از يكي از مترجماني كه از طرف يكي از خلفا براي جمع‌آوري كتب يوناني به بيزانس فرستاده شده بود نقل مي‌كند ياد آور داستان راز گل سرخ اُمبرتو اكوي ايتاليايي است.) باري، پس از بيش از دو قرن سرانجام دوران نهضت ترجمه اسلامي نيز با قدرت يافتن مخالفان آن در محافلي كه اين نهضت را در مخالفت با اصول عقيدتي جامعه اسلامي مي‌ديدند و گروه‌هاي ديگر كه با دستاويزهاي گوناگون با اين نهضت مخالفت مي‌ورزيدند، فروكش كرد و مرد. اما گوتاس، علاوه بر دخيل دانستن عوامل ذكر شده بالا در خاموشي نهضت ترجمه، بر آن است كه پس از دو قرن علم و فلسفه يونان چيزي براي آموختن به سرزمين‌هاي اسلامي نداشت و امپراتوري اسلامي آنكه خود به مولد علم و انديشه تبديل شده بود. به هر تقدير، يكي از نتايج و ثمرات نهضت ترجمه اسلامي براي جهان غرب نيز بازگرداندن علم و فلسفه يونان كه در اعصار تاريك قرون وسطي بيشتر آن را به فراموشي سپرده بودند بود. و جان كلام همان گفته ادوارد سعيد است: «بعضا به دليل امپراتوري‌ها، تمامي فرهنگ‌ها در يكديگر تداخل داشته و دخيلند؛ هيچ يك از آنها مجرد و خالص نيستند، همه آنها مركب، ناهمگن، به گونه‌اي فوق‌العاده متمايز از يكديگر و غير يكدستند.»

مترجم وكارشناس ارشد رشته روابط بين‌الملل

 


نهضت ترجمه فضاي فكري بازي ايجاد مي‌كرد كه مي‌توانست نه فقط رضايت طيف‌هاي مختلف فكري و عقيدتي در امپراتوري اسلامي فراهم آورده و به آنها مجالي براي بيان و پرورش آرا و عقايدشان بدهد، بلكه، مهم‌تر، اينكه در برابر افكار و آراي پرورش يافته مخالف با عباسيان و مباني عقيدتي‌شان، امكان پرورش افكاري در رد نظريات مخالفان به وجود مي‌آمد.

در تاريخ فرهنگ بشري شاهد چند دوره رواج ترجمه به عنوان فعاليت غالب و جهت‌دهنده فرهنگي بوده‌ايم. اما شايد بزرگ‌ترين و تاثيرگذارترين اين ادوار دوره بين قرن دوم تا چهارم هجري (هشتم تا دهم ميلادي) است و نهضتي كه در امپراتوري نوپاي اسلامي تحت خلافت نوپاي عباسيان آغاز شد، نضج يافت و رشد كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون