تضمينهاي اروپا به ايران
خودكار، تعهدات ايران نيز در اين توافق متوقف ميشود. اروپاييها از يك طرف بيرون رفتن ترامپ را از اين معاهده محكوم كردهاند و از طرف ديگر توقع و اصرار دارند كه جمهوري اسلامي ايران در برجام باقي بماند. اما براي جمهوري اسلامي ايران بودن يا نبودن در برجام ديگر مساله نيست، بلكه چگونه بودن يا چگونه نبودن است كه مساله ايران است. بايد ديد كه چگونه برجامي مدنظر اروپاييهاست. آيا برجامي كه امروز مدنظر اروپاييهاست همان توافقي است كه بند بند آن و حتي كلمه به كلمه آن ساعتها، روزها، هفتهها و ماهها وقت برده و ديپلماتها در مورد آن گفتوگو و رايزني كردهاند و طرفين به اجراي آن متعهد شدهاند؟ در چنين برجامي، جمهوري اسلامي به شرطي كه از منافع حاصل از برجام بهرهمند شود، باقي خواهد ماند. اما در غير اين صورت، در شرايطي كه ماندن در برجام براي جمهوري اسلامي ايران، تعهدات تازهاي ايجاد كند و اروپاييها از يك طرف بخواهند كه ايران تعهدات برجام را رعايت كند و از سوي ديگر تلاش كنند هر روز خواستهها و زيادهخواهيهاي جديد امريكا را به ايران ديكته كنند، طبيعي است كه جمهوري اسلامي ايران به هيچوجه ماندن در برجام را به سود خود نميداند. اروپاييها يك بار براي هميشه بايد تكليف خودشان را با اين موضوع روشن كنند. اروپاييها بايد بدانند كه برجام براي آنها فقط منفعت تجاري و اقتصادي نيست. گروهي از تحليلگران حجم روابط تجاري ايران با اروپا را با حجم روابط تجاري امريكا با اروپا مقايسه ميكنند، اما مساله اينجاست كه برجام فقط يك امتياز تجاري و بازرگاني براي اروپا نيست؛ براي اروپا برجام يك تضمين امنيتي است. بعد امنيتي برجام ممكن است براي امريكا اهميت چنداني نداشتهباشد، چرا كه خاك اين كشور در آن سوي اقيانوس اطلس و فاصله بسيار دور نسبت به خاورميانه واقع شده است. منافع حاصل از برجام، در كنار رفع تحريمهاي تجاري از ايران، زمينه امنيت و ثبات منطقه خاورميانه است، تضمين براي جلوگيري از يك مسابقه تسليحات هستهاي در منطقه خاورميانه و ايجاد زمينه همكاري با جمهوري اسلامي ايران براي حفظ و حراست از امنيت و ثبات در منطقه، از جمله منافعي است كه اروپا از طريق رسيدن به توافق هستهاي با ايران به آن رسيده است. جمهوري اسلامي ايران يكي از ستونهاي اصلي ثبات و امنيت در خاورميانه است و همكاري با ايران در اين زمينه براي اروپا كه در همسايگي خاورميانه و حوزه مديترانه قرار گرفته است بسيار ارزشمند و حياتي به حساب ميآيد. آن چيزي كه مقامهاي امريكايي با عنوان مزاحمت يا رفتارهاي سوء ايران در منطقه از آن ياد ميكنند، در واقع نوعي بازنمايي وارونه حقيقت است. واقعيت اين است كه امريكاييها بر خلاف اظهاراتي كه بر زبان ميآورند، نگران اين هستند كه ريشههاي ناامنيهايي كه در خاورميانه كاشتهاند، خشكانده شود. ايران با درايت و پشتكار و جانفشاني خود و متحدانش، چه در سوريه و چه در عراق، تلاش كرد تا امنيت و ثبات را برقرار كند و با تروريسم و افراطيگري مبارزه كند، مسالهاي كه اروپا بيشترين منفعت را از آن ميبرد. در برابر تضعيف، تحريم، محاصره و فشار بر ايران، در واقع در جهت عكس ثبات و امنيت منطقه خواهد بود و با بستن دستهاي ايران در مبارزه با تروريسم و افراطيگري، ناامني و بيثباتي را در خاورميانه گسترش ميدهد و نهايتا آتشي را ايجاد ميكند كه نزديكترين قرباني آن اروپا خواهد بود.
به صورت خلاصه به گمان من، بودن يا نبودن، ديگر مساله نيست، سوال چگونه بودن است. به اعتقاد من ايران دست كم 3 شرط اساسي براي ماندن در برجام دارد:
1- منافع حاصل بايد منافع براي همه طرفين باشد.
2- اروپاييها نبايد تكراركننده شروط و بهانهجوييهاي امريكا باشند.
3- اروپاييها بايد آثار امنيتي همكاري با جمهوري اسلامي ايران را در نظر بگيرند و نتايج مثبت استمرار همكاريها را، از جمله نقش ايران در شكست داعش و تلاش ايران براي ثبات خاورميانه بپذيرند.
امروز براي همه روشن شده است كه دولت ايالات متحده امريكا با كمك مستمر به داعش و ديگر گروههاي تندرو و افراطي درصدد استمرار فضاي ناامني و بيثباتي در خاورميانه هستند، همين نشان ميدهد كه اين دولت بر خلاف اروپا علاقه و منفعت چنداني در امنيت و ثبات خاورميانه ندارد. مطلب ديگر اين است كه از قديم و نديم گفتهاند كه مارگزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسد. الآن جمهوري اسلامي ايران به صورت طبيعي و در نتيجه تحولات اخير، محق است كه بپرسد وقتي ما يكبار به شما اطمينان كرديم و بعد از مذاكرههاي طولاني و رسيدن به توافق نهايي، امريكاييها توافق را نقض كردند، چگونه ميتوانيم بار ديگر به شما اطمينان كنيم؟ ممكن است اروپاييها پاسخ بدهند كه با وجود خروج امريكا ما كه قصد نقض برجام را نداريم، اما بايد پرسيد كه چه تضميني وجود دارد كه منافع جمهوري اسلامي ايران در آينده تامين شود؟ همان مسالهاي كه مورد تاكيد مقام معظم رهبري نيز قرار گرفت. اين تضمين كجاست؟ چنين تضميني بايد مشخصا ذكر شود. نميتوان در قالب كلمات شيرين و رنگين و تعارفات ديپلماتيك يا به قول معروف Lip Service و گفتاردرماني، چنين تضميني را پيدا كرد. اروپاييها مشخصا بايد در موارد زير به جمهوري اسلامي ايران تضمينهاي عملي ارايه دهند:
1- اروپاييها بايد مشخص كنند كه چه ميخواهند بكنند كه تضمين شود نفت، گاز و معيانات گازي كه براي اروپا هم حياتي است، بين ايران و اروپا و ديگر كشورهاي جهان رد و بدل شود.
2- بحث تراكنشهاي مالي و تضمين براي اينكه اروپاييها مطرح نكنند كه به خاطر نگراني از تحريمهاي امريكا اين ارتباطهاي مالي را قطع خواهيم كرد. به هر حال نبايد فراموش كرد كه دولتهاي اروپايي نه تنها از جانب بخش دولتي بلكه به عنوان نماينده شركتها و كمپانيهاي بزرگ اقتصادي و تجاري خودشان با ايران مذاكره ميكنند.
3- بحث جاري كردن بيمههاي اتكايي و چند وجهي بين اروپا و ايران است كه شامل همه كالاهاي وارداتي و صادراتي طرفين ميشود.
اينها مسائل فنياي است كه بايد اروپاييها پاسخ دهند و اميدوارم كه در كنار چنين تضمينهايي، اروپاييها نه تنها بتوانند با جمهوري اسلامي ايران به توافقهاي تجاري، اقتصادي و صنعتي برسند، بلكه بتوانند به تفاهم امنيتي ميان ايران و اروپا هم دست پيدا كنند كه هر دو طرف از آن منفعت ببرند.