براي پناهي كه عصباني نيست...
امير پوريا
تفاوتي اساسي وجود دارد ميان كار و نقش ما به عنوان منتقد به معناي كسي كه اثر هنري را ارزيابي و ارزشگذاري ميكند با آنكه فراتر از اين، شرايط فرهنگي عصر خود را رصد و گاه نقد ميكند تا به آزاديهاي طبيعي هنرمند و مردم، ارجاع دهد. درك اين نكته، دشوار نيست. اما بسياري از ياد ميبرند كه اين دو نقش منتقد، بايد از يكديگر تفكيك شوند. مهمتر اينكه گاه حتي در تقابل با هم قرار ميگيرند.
ممكن است بنده در فيلم «عصباني نيستم» رضا درميشيان به وجود ايرادهاي بنيادين ساختاري و لحني معتقد باشم و اين باور از دو باري كه در جشنواره فجر همان سال تا نوبت سوم و نسخه مجروح اكران شده آن را تماشا كردم، تغييري نكرده باشد. اما برشمردن اين كاستيها كه در ساحت نقد اثر هنري صورت ميپذيرد، تنها بخش كوچكي از وظايف ما است (كه در اين مورد به خصوص، تحليل و دلايلم را در شماره هفته آينده نشريه «كرگدن» طي يك گفتوگو، آوردهام).
بخش مهمتر، اين احساس مسووليت و وسعت نظر است كه هر چند دوستدار تمام اجزاي فيلمي نيستيم، از حق فرهنگي و انساني آن و سازندهاش براي ديده شدن، دفاع كنيم. حتي اگر دقيق باشيم، بايد بدانيم كه توقيف درازمدت و لجاجت آميز، «عصباني نيستم» را در هالهاي از تقدس به معناي نقدناپذيري قرار داد. تا جايي كه هر گونه انتقادي به فيلم، ميتوانست همسويي با مواضع رسمي و مترادف با «آب به آسياب نظارت ريختن» به حساب آيد.
پس در تمام آن مدت انتظار براي رفع سوءتفاهمها، وقت نقد فيلم نبود؛ وقت نقد سيستم بود. حالا هم حتي بايد توجه داشت كه اكران نسخهاي با فلو شدن تصاوير روزنامههاي روي ديوار اتاق خانه نويد (با بازي نويد محمدزاده)، لزوما موفقيت فيلم در گذر از سد نظارت نيست؛ بلكه صرفا از اكران نشدن، بهتر است؛ درست در ابعاد مثل قديمي «كاچي به از هيچي».
در رويارويي با فيلم تازه جعفر پناهي «سه رخ»، درست همين گونه است. توضيح اينكه مرز بين واقع نمايي و دستكاري واقعيات در يكي، دو فيلم اخير او بسيار مخدوش بوده و آرزوي اينكه اين فيلم اينگونه نباشد، ضرورت چنداني ندارد.
بحثي است مربوط به ساحت نقد و موكول به زماني كه فيلم در ايران به هر شكلي، قابل ديدن و ديده شود. اما مهم اين است كه او به جاي مهاجرت، به جاي تبديل به بلندگوي سياسي اين و آن و به جاي هر كار جدا از جهان هنر و نزديك به قاموس پروپاگانديستهاي سياسي كه از بسياري فيلمسازان ديگر سر زده، همچنان بيآسيب و آزار به كسي، فيلم ساخته و فيلم خودش را نيز ساخته است.
به اين مفهوم كه سينما و ساختار و دغدغههاي جاري در آن، برايش كليدي بوده؛ نه موضعگيريها و افتخار به ممنوعيت و حاشيهپردازيهايي از اين دست. اميد كه آن سوي ماجرا نيز به تداوم ممنوعيت او افتخار نكند و لجاجتهاي امنيتي/سياسي از رفتار مديريت فرهنگي، منها شود.