• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4108 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۲ خرداد

در اين دنياي كافكايي

علي مسعودي‌نيا

اگر روزگاري خواندن آثار فرانتس كافكا كنشي روشنفكرانه و نخبه‌وار تلقي مي‌شد، امروزه بايد آن را به عنوان يك ضرورت عمومي ترويج كرد. دليلش اين است كه دنياي ما روز‌به‌روز دارد كافكايي‌تر مي‌شود و‌گيريم كه با خواندن كافكا مفري از اين دنيا نيابيم؛ دست‌كم مي‌توانيم موقعيت هولناك خودمان را به عنوان انساني معلق در برهه هولناك و برزخ‌وار عصر حاضر تبيين كنيم. فرانتس كافكا با آن طنز تلخ و سياه و آن تخيل اكسپرسيونيستي راديكالش دنيايي را تصوير مي‌كند كه در آن همه‌چيز كاركرد و معناي خود را از دست داده است. دنيايي كه كابوس‌ها و هذيان‌هاي آدمي به متن و بطن زندگي‌اش راه يافته‌اند و دردهاي ذهني و روحي در آن بروزي عيني و فيزيكي يافته است. در اين برزخ پاد‌آرمان‌شهري هر چه بشر فراهم آورده براي سعادت، روز‌به‌روز كم‌معناتر و ناتوان‌تر جلوه مي‌كند؛ نه اخلاق، نه دموكراسي، نه پيشرفت تكنولوژي، نه ليبراليسم، نه سازمان ملل و نهادهاي مدني ديگر، نه انفجار اطلاعات و فضاي مجازي و نه هيچ دستاورد ديگري انسان اين روزگار را به رستگاري نزديك نكرده است. تنها اتفاقي كه افتاده اين است كه ما در دل هول و فاجعه خونسردانه به زندگي خود ادامه مي‌دهيم و به زنده بودن معتاد شده‌ايم. درست مثل شخصيت اصلي داستان «شمشير» كه صبح از خواب برمي‌خيزد و مي‌فهمد شمشيري از اعماق تاريخ آمده و در قفايش فرو رفته، اما اين قضيه برنامه رفتنش به پيك‌نيك را بر هم نمي‌زند. يا درست مثل سامسه در داستان «مسخ» كه صبح برمي‌خيزد و مي‌فهمد سوسك شده است و خانواده‌اش به سادگي اين قضيه را مي‌پذيرند و مي‌گذارند جان بدهد. يا درست مثل قهرمان «قصر» كه در ناكجايي سترون گرفتار مي‌آيد و اسارت ابدي خود را مي‌پذيرد. يا مثل قهرمان داستان «محاكمه» كه دادگاهي بي‌مرجع و معنا او را در معرض قضاوت مي‌گذارد و تمام اعمال و رفتارش را گناهي نابخشودني مي‌انگارد و او هم چاره‌اي جز پذيرش برايش نمي‌ماند. اين همان دنياي ماليخوليايي كافكايي است كه حالا بشر دارد به عينه تجربه‌اش مي‌كند. بشري كه صبحانه‌اش را در هجوم خبرهاي قتل‌عام و رجزخواني‌هاي جنون‌آساي سياستمداران مي‌خورد و مسخ‌شده و زنجيرشده به روزمرگي كفش و كلاه مي‌كند و كيفش را برمي‌دارد و به سر كارش مي‌رود. بشري كه هر روز خودش را در قاب سلفي‌هاي دروغين در پست‌هاي اينستاگرام شادمان و خجسته تصوير مي‌كند و در خلوتش از درون پوسيده است و ميلي به اعتراف به اين پوسيدگي و ترميم آن ندارد. حالا بايد هنر و درايت كافكا را بيش از پيش ستود. نويسنده‌اي كه زماني از خواندنش نهي مي‌شديم به اين علت كه مي‌گفتند آثارش تلخ است و سياه و نااميدكننده. حالا كل دنيا دارد در اعماق اين تلخي و سياهي و نااميدي دست و پا مي‌زند و هنوز هم از خواندن كافكا نهي مي‌شويم به همان دلايل قديم. از اين هم كافكايي‌تر مي‌شود زيست؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون