• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4109 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۳ خرداد

روايت مارسل دسايي از جام‌جهاني 1998

ژوركائف سر زيدان را هدف گرفت

مارسل دسايي ترجمه: بهار سرلك

 

 

 

20 سال از آن زمان گذشته اما من هرگز آن لحظه‌هاي شگفت‌آور را فراموش نخواهم كرد. من چطور توانستم؟ بازي در جام جهاني در خانه‌مان، رسيدن به فينال و سپس پيروزي، بهتر از اين نمي‌شد و شانس يار ما بود كه همه ما آماده اين پيروزي بوديم.

مي‌گويم شانس با ما يار بود چون بگذاريد به شما بگويم كه برزيل بهتر از ما بود. اما آن روز ما در بهترين فرم بوديم، هم از لحاظ فردي و هم جمعي. همچنين سرپرست باهوشي داشتيم كه ضعف برزيلي‌ها را در ضربات شروع مجدد بازي شناسايي كرده بود.

شايد اينطور كه من تعريف مي‌كنم يادتان نباشد اما زين‌الدين زيدان تورنمنت چندان محشري را پشت سر نگذاشته بود چون از وقتي كه در بازي با عربستان كارت قرمز گرفت، مدام در تقلا بود. ولي امه ژاكه به او گفت به هنگام پرتاب كرنرها منطقه را پوشش بدهد چون فكر مي‌كرد از آن نقطه مي‌توانيم به برزيلي‌ها ضربه بزنيم و يوري ژوركائف گفت سر زيزو را هدف مي‌گيرد. گاهي طرحي كه براي بازي ريخته مي‌شود جواب مي‌دهد، به همين راحتي! پس ما از دوكرنر امتياز گرفتيم؛ دو پرتاب‌ سر زيدان و گل امانوئل پتي كه شيرجه در تشت عسل بود.

ژاكه رهبري استثنايي بود. در مديريت ما قوي بود. مثل پدر معنوي‌مان بود. پس از يورو 96- كه در نيمه‌نهايي حذف شد- پيش ما اعتراف كرده بود كه خطاهايي از او سر زده اما از آنها درس گرفته. ايماني محض به بازيكنان داشت كه در استفاده از آن مصمم بود. وابستگي راستيني به يكديگر داشتيم.

او باهوش بود. مي‌دانست چهره‌هاي قدري را در تيمش دارد؛ بازيكناني باتجربه، رهبراني مانند ديديه دشان، ليليان تورام، لوران بلان، يوري ژوركائف و من. ما كه در باشگاه‌هاي بزرگ اروپا توپ زده بوديم در فوتبال به بلوغ رسيده و تجربه‌هاي گوناگوني را از سر گذرانده بوديم كه در آمادگي براي چالش نهايي ياري‌مان مي‌داد. ژاكه از ما مي‌پرسيد چه چيزهايي ياد گرفته‌ايم، او ما را درگير طرح‌ريزي بازي مي‌كرد و اين خيلي مهم بود. ولي در نهايت او تنها تصميم‌گيرنده بود. احتمالا تيم امروز فرانسه از تيم ما مستعدتر است البته اگر زيدان را از اين معادله حذف كنيد، اما آنها آن ويژگي‌هاي رهبري ما را ندارند.

ديديه كاپيتان بود و من كاپيتان دوم؛ از 13‌سالگي و زماني كه در تورنمنتي كه با يكديگر براي فرانسه در مجارستان بازي كرديم هم‌اتاقي بوديم. در مركز آكادمي فوتبال كلير فونتين بهترين اتاق را مال خودمان كرديم. قبل از ورودمان اين اتاق را شناسايي كرده بوديم و به عنوان كاپيتان‌هاي تيم حق ما همين اتاق بود! امكانات اتاق ما با ديگر اتاق‌ها قابل مقايسه نبود و ما با ويژگي‌اي كه در اختيار داشتيم، براي خنده خودمان را لرد جا مي‌زديم و به جوان‌ترها يادآوري مي‌كرديم رييس كيست.

من هميشه به ديديه نزديك بودم. مي‌توانستيم بين نياز به تمركز و ميل خاصي به مسخره بازي درآوردن تعادل ايجاد كنيم. و لازم است بخندي چون فشار جام جهاني شوخي بردار نيست، حتي وقتي در خانه‌ات بازي مي‌كني اين فشار بيشتر مي‌شود. من و ديديه در نانت شروع كرديم، ليگ قهرمانان را در مارسي برديم و وقتي او براي يوونتوس توپ مي‌زد و من با ميلاني‌ها بازي مي‌كردم رابطه‌مان را حفظ كرديم.

افت‌وخيزهاي زيادي را با هم تجربه كرديم اما هيچ‌چيز مثل فشار اين جام جهاني نبود. يادم مي‌آيد پس از بازي در مقابل آفريقاي جنوبي چطور به يكديگر نگاه كرديم؛ كاملا از پا درآمده بوديم. هيچ‌كس حقيقتا نمي‌دانست نتيجه بازي چه مي‌شود اما ما درباره نياز به يك شروع خوب كلي صحبت كرده بوديم. مي‌دانستيم مي‌توانيم با اين تيم تا آخر پيش برويم فقط اگر مشي پوياي مثبتي را به دست آوريم. گفتم كه اضطراب در بازي اول خيلي زياد بود- ما خيلي درباره آن حرف زده بوديم اما باز هم وقتي ديديم كه چقدر اضطراب و فشار آدم را از پاي درمي‌آورد شوكه شده بوديم. خوشبختانه ما بازي اول را به آساني برديم و قواي‌مان سرجايش بود.

صحبت از اضطراب شد؛ چطور است درباره بازي يك‌‌چهارم نهايي در مقابل ايتاليا و ضربات پنالتي بگويم؟ اين يعني اضطراب! ما درباره اين بازي صحبت كرده بوديم و اعتراف مي‌كنم حس مي‌كرديم ايتاليايي‌ها هميشه ترتيبي مي‌دهند كه يك پنالتي بيشتر از ما بگيرند. تعداد بازيكنان ما كه در ايتاليا بازي كـــرده بودند، كم نبود و مي‌دانستيم مي‌توانند چه آدم‌هاي بــدطينتي باشند. پس نوبت به پنالتي‌ها رسيد و اولين فكرم اين بود كه من نمي‌خواهم پنالتي بزنم! اين واقعا موقعيت مديريت اضطراب بود و به‌يادماندني است.

ژاكه پيش از بازي برخي از بازيكنان ارشد براي زدن پنالتي گماشته بود اما در آن وقت آنها كنار كشيدند و موضوع جالب اين بود كه جوان‌ترها داوطلب شدند. ديويد ترزگه مي‌گفت: «من يكي مي‌زنم» تيري آنري هم همين را گفت. تا وقتي كه صحبت از پنالتي است از تو براي آنها استفاده مي‌كنند و بايد اعتماد بنفسش را داشته باشي. من هرگز در پنج پنالتي‌زن نخست نبودم ولي مي‌دانستم اگر ماجرا به ضربه‌هاي مرگ‌ و زندگي برسد، من جزو پنج نفري بعدي خواهم بود. اما قسم مي‌خورم اميدوار بودم اين مسووليت را عهده‌دار نشوم! وقتي كنار يكديگر ايستاده بوديم و دست همديگر را گرفتيم و هم‌بازي‌هاي‌مان را مي‌ديديم كه پنالتي‌ها را مي‌زنند، دل‌مان مي‌خواست توپ‌ها وارد دروازه شوند تا ما ديگر مجبور به داوطلب شدن نباشيم! هنوز پس از 20 سال آن احساس را به خاطر مي‌آورم. خاطراتي شگفت‌آور كه هرگز فراموش‌شان نمي‌كنم.

و حالا داستاني كه خيلي‌ها از آن خبر ندارند. وقتي از بازي فينال اخراج شدم يكي از آدم‌هاي فيفا من را به اتاقي مخصوص كشاند چون اسم من در ليست بازيكناني بود كه ‌بايد تحت كنترل تيم ضددوپينگ قرار بگيرند. يك‌باره خودم را اتاقي ديدم كه تلويزيون نداشت پس اصلا نمي‌دانستم بازي چطور پيش مي‌رود. از كوره در رفتم! چطور مي‌توانستم آنجا بمانم، بي‌خبر از دنياي بيرون، بي‌خبر از اتفاق‌هايي كه در بازي مي‌افتاد؟

نمي‌دانستم يك گل ديگر هم زده‌ايم، آيا هنوز هم نتيجه بازي به نفع ما است يا نه؟ تاب‌آور نبود و در اين وقت بود كه خطر كردم. يك صحنه بي‌نظير خلق كردم! به آنها گفتم امكانش نيست در آنجا بمانم! برخلاف اينكه مامور فيفا تمام تلاشش را مي‌كرد تا من را توجيه كند كه تا وقتي «وظايفم را انجام نداده‌ام» اجازه ندارم از اتاق بيرون بروم، من راهم را باز كردم و بيرون آمدم. اگرچه تا آن زمان ديگر قيد همه‌چيز را زده بودم! ديگر مهم نبود براي من چه اتفاقي مي‌افتد بايد مي‌فهميدم بازي چطور پيش مي‌رود.

نزديك تونل جايي بود كه تلويزيوني در آنجا قرار داشت و آنجا بود كه ديدم هم‌بازي‌هايم قهرمان جهان شده‌اند. با سوت پايان بازي شور و شعف آن لحظه من را غرق خود كرد و به طرف زمين بازي دويدم. بايد در ميان هم‌بازي‌هايم مي‌بودم، بايد آن لحظات را با آنها سهيم مي‌شدم و در آن عكس‌ها حضور مي‌داشتم. بعد از اينكه ژاك شيراك مدال‌ها را به گردن ما آويخت و بعد از جشن‌هاي فينال بود كه سرانجام به اتاق ضددوپينگ بازگشتم و وظايفم را انجام دادم.

The Guardian

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون