نگاهي به آثار لاله شمسي / گالري هوم
فاصله تاريخي ميان زيبايي و كارايي
احمدرضا دالوند
در طول تاريخ هنر، زيبايي همواره در اشياي فاخر، با لحن و سياق مختلف فرهنگهاي مختلف نمايان شده است. سازندگان اين اشياي زيبا به جهاني كهن تعلق داشتند كه در آن هنوز ميان زيبايي و كارايي جدايي نيفتاده بود. زيبايي براي اين اشيا مانند عطر و رنگ براي گلها صفتي مضاعف بود و از كاركردشان جداييناپذير. آن اشيا زيبا بودند زيرا به كار ميآمدند و به شمايل دوران خود تبديل ميشدند. هنر از دوران باستان اين قدرت را به ارث برده است كه به اشيا تقدس و به آنها وجهه ابدي ببخشد. بدينسان است كه موزهها همچون معابد ما هستند. در فهم مدرن ما از آثار هنري، مفهوم اثر نه در وراي اثر، كه در درون آن است. يعني ديگر نيازي به هيچ ماخذي وراي اثر نيست. هرگاه نامي از مريلين مونرو به ميان ميآيد، بيدرنگ نام اندي وارهول، هنر پاپ و پروپاگانداي تجارت بينالملل نيز به ميان كشيده ميشود. هرچند هنر پاپ نيز همچون هنر كلاسيك، صرفا تغييري در ابزار بياني است و همچنان از منظر كانسپت هنري، همچون هنر كلاسيك معنايي وراي اثر را انتقال ميدهد، با اين تفاوت كه هنر پاپ «بت هنر» را از تالارها و موزهها بيرون كشيد و سر و رويش را با رنگ تند آراست. يكي از داداييستها گفته بود: «هنر به يك مشتمالي جانانه نياز دارد». حق با او بود. موزهها پر از مهارتهاي صرفا ماهرانهاند. تقليل دادن اثر هنري به شامورتي بازيهاي ماهرانه يا معناگراييهاي غير هنرمندانه راه به جايي نميبرد. در فهم مدرن ما اثر هنري از ميان معاني عبور ميكند، بيآنكه در آنجا توقف كند. بنابراين اثر هنري يك شيء نيست بلكه انباني از نشانههاست كه با باز و بسته شدن به تناوب معني خود را به مامي نماياند و پنهان ميكند. ارتباط هماهنگ ميان موزيك، سينما، تبليغات، تجارت، نقاشي، رقص و سرگرمي موجب ظهور پديدههايي شد كه با پشتيباني كارخانه روياسازي به سراسر جهان مخابره ميشد و تا عصرحاضر كه فضاي مجازي و اينترنت حاكم شده با اشكال گونهگون و مطابق با زمان ادامه دارد. لاله شمسي با ادراك تاريخي و شناخت از روح زمانه، اقدام به كاري كرده است كه از چند منظر قابل تامل است. اول اينكه مضمون مريلين مونرو را نه با واكنشي انفعالي، بلكه با نگاهي محققانه در تابلوهايش مورد توجه قرار داده است. در نگاه نخست به نظر ميآيد، بعد از موج بينالمللي پاپ آرت، كمتر هنرمندي به مريلين مونرو فكركرده و از تاثير پاپ و اندي وارهول متاثر نشده باشد. اما، لاله شمسي به عنوان يك هنرمند شرقي و ايراني و البته به عنوان يك زن، نگاهي كاملا شخصي به پديده مريلين مونرو دارد. اين نقاش، به مدياي اينستاگرام و تاثير فراتر از دوران مريلين مونرو بر مخاطبان پرداخته است و برخلاف موج بينالمللي در چنين زمينههايي، آثارش رنگ و بوي هنرمندي اصيل و نجيب را دارد كه نميخواهد از تكنولوژي روز و جريان مد و زيبايي غافل باشد. شمسي از برچسب هشتگ در زيرنويس تابلوهايش بهره گرفته است تا ميان بوم نقاشي و گوشي هوشمند پيوندي خلاق برقرار كند. لاله شمسي هشتگ را روي تابلوهايش زده تا هر زمان كه نياز باشد، مخاطب بتواند مجموعهاي از اطلاعات را در مورد موضوع تابلوهاي او در اختيار بگيرد. بنابراين هم با رويت اين تابلوها در گالري هوم، و هم با كليك كردن روي هشتگ مذكور ميتوان با اين نقاشيهاي فاخر ارتباط برقرار كرد.
لاله شمسي به خوبي ميداند كه بنابر تبليغات وسيع جهاني مريلين مونرو چندين دهه است لبخندش را نثار نسلها ميكند. چندين دهه است كه در خاطرهها ايستاده است، اكنون هم مونرو از آسمان فرو نيفتاده، كه ازاينستاگرام سر برآورده است. به رنگ يلو، سايان و ماژنتا... با خطوطي رقصان و رها، با دايرهها و مارپيچها، بازماندهاي از يك الفبا كه به هرزباني قرائت ميشود. اما اينبار به زبان فاخر و آكادميك لاله شمسي قرائت شده است. مريلين مونرو در نقاشيهاي لاله شمسي، گاه با گردن يك پرنده، گاه با خندهاي چون فروريختن آبشارسكههاي نقرهاي بر سنگفرش خيابان. گاه اسير در ويترين اشياي گرانبها، گاه ارزان و متواضع و در دسترس. همچون بطري كوكاكولا. به رويت در آمده است. زيبايياي سراسر جسماني با چشماني كه سالها دروازههاي سپيدهدمان و شامگاهان را ميگشودند. دروازههاي بيداري و خواب را. او نه فقط براي تماشاي مخاطبان، كه براي نورخيرهكننده نئون در آستانه بزرگراهها و ماركتها طراحي شده بود. پديده مريلين مونرو درعمر 36سالهاش با تبليغات فراقارهاي و هنوز هم با رسانههاي اجتماعي فاصله تاريخي ميان «زيبايي» و «كارايي» را به چالش ميكشند. اما تابلوهاي لاله شمسي تلفيق خلاقي از زيبايي و كارايي با تكيه بر تكنولوژي الكترونيك و بوم نقاشي كلاسيك را به جهان امروز نشان ميدهند.
بيانيه هنرمند: پلنگ صورتي
رسانه ميتواند رهبر جهان معاصرباشد و موجهايي در لايههاي عميق اجتماع ايجاد كند كه بغرنج و قابل تامل است. Westoxification يا واژه غربزدگي اشاره به تاثيرات فرهنگي غرب در مختصات جغرافيايي ما دارد. امروزه روند استحاله الگوي رفتاري غربي، رفتارهاي جديدي را متفاوت با تفكرات سنتي در جامعه ما موجب شده است. امروزه رسانههاي تعاملي اجتماعي مانند: اينستاگرام امكان حضوري مجازي را بطور مساوي به افراد يك جامعه ميدهند. در در دهههاي پيش، حوزه نوشتار و تصوير قابل نظارت و سانسور بود اما امروزه هر كس با نهايت آزادي به مطرح كردن تصاوير و كلمات خود در هر سطح اجتماعي اقدام ميكند و مخاطبيني مييابد. پس ميتواند گاهي تظاهر به خوبي، يا هرگونه ارزش مقبول در گروه هدف خويش بپردازد.
اين تاثيرات نوعي هيپنوتيزم در خود فرد مولد تصوير و متن ايجاد ميكند كه از سويي با شگفتي تكثير خود خواسته خود مواجه است و از سوي ديگر نگران قضاوت مخاطب است. اين نوعي پارادوكس ظاهري در تصاوير و در مرتبه دوم در خود فرد مولد تصوير ايجاد ميكند. اين شگفتي ميتواند زمينه تسلط رسانه بر فرد و در مرحله بعدي اجتماع را در پي داشته باشد. رهبري رسانه در اين زمان به شكلي است كه با آزادي بيحدي كه به انسان محدود ميدهد، از او انساني جديد با اميالي جديد ميسازد كه ميتواند در نهاد هر فرد به صورت عقده وجود داشته باشد. اين نمايش تصويري و استقبال گروه مخاطبان فرصتي براي ظهور و همذاتپنداري با الگوي ايدهآل فرد مولد تصوير فراهم ميكند. البته بايد در نظر داشت كه اين الگوي ايدهآل برحسب سطح فرهنگ سطوح مختلف جامعه جلوههاي گوناگون و بسيار متفاوتي مييابد. گاه اين الگوي ايدهآل ميتواند فردي مسخ شده باشد كه حاصل عملهاي گوناگون زيبايي باشد. اين الگوبرداريها پيشينهاي قديمي در جامعه ما دارد. زماني اسطورههاي هاليوود بر شكل ظاهري زنان جامعه ما تسلط داشتند. امروزه پلتفرم چهره پلنگ به عنوان هدف، براي زيباسازي زنان ايراني ارزشمند است. افعالي امروزي مانند كشيدن سيگار و ابله جلوه كردن از تلاشهاي بارز زنان ايراني براي پيشرو بودن است.
پلنگ در اصلاح عامه مردم تهران به چهرهاي اغراق شده بانوان تهراني اشاره دارد كه ارزشهاي زيباييشناسي آنها توسط كلينيكهاي زيبايي تعيين ميشود. موجوداتي جديد در حال متولد شدن هستند كه گاهي اغراق در اجزاي چهره و بدن عدم تعادلي شگرف را به نمايش ميگذارد. هنرمند تلاش داشته تا در بازنمايي چهره سوژه اغراقهايي را در چهره و زيورآلات لحاظ كند.
او تلاش دارد تا بيقضاوت به تماشاي شيوههاي لذتجويي در زناني بنشيند كه سعي دارند با همتايان هاليوودي خود همذات پنداري كنند.
پلنگ صورتي در واقع يك شخصيت كارتوني غربي است اما برحسب تصادف تطابق كلمه پلنگ با واژهاي در فرهنگ عامه تهران به چشم ميخورد. برخورد نمادين در حوزه عنوان، آثار را واردحيطه هنر معاصر ميكند. هنرمند تلاش ميكند در خلوتي از زن امروز ايراني حضور يابد و بيقضاوت زناني را نگاه كند كه با شيوههاي افراطي سعي ميكنند در لذت جويي با همتايان هاليوودي خود همذاتپنداري كنند.
اينستاگرام رسانهاي با گسترش فراگير در ايران است و استفاده از هشتگ دسترسي به حوزههاي گوناگون آن را آسان ميكند. هنرمند تلاش دارد كه دريچه حضورش در روبهروي سوژه را از مسير اين رسانه جستوجو و ثبت كند.