نگاهي به چيستي هنر پوستر
از دهه 1960/1340 ش، دو برادر ارمني به نامهاي «موشخ سروري» و «ناپلئون سروري» و يك مهاجر سوئدي به نام «فردريك تالبرگ»، پوستر به شكل غربي و امروزي را در ايران معرفي كردند. آنها پس از مهاجرت به تهران براي خود آتليههاي مستقلي برپا كردند و به طراحي گرافيك براي موضوعات مختلف و از جمله پوستر پرداختند. اغلب پوسترهاي ايشان چاپ و تكثير نميشد. اعلانهاي سينمايي را برادران سُروري به صورت تابلويي براي سردرِ سينماها نقاشي ميكردند و تالبرگ اعلانهاي تبليغاتي خود را به صورت اسلايد روي شيشه كوچكي نقاشي و رنگآميزي ميكرد و شبها آن را بر پردهاي كه سركوچه برلن و در ميان خيابان لالهزار برپا كرده بود «پروژكسيون» ميكرد. اين شيوه كار او تا سالهاي 40-1330 ادامه داشت و تمام آگهيهاي سينمايي به همين طريق تهيه و قبل از نمايش فيلم در سينماها نشان داده ميشد.
پس از ايشان و تا بعد از جنگ جهاني دوم، از ايرانيان كسي كار طراحي اعلان به شيوه امروزي را دنبال نكرد، اما واقعيت آن است كه قبل از برادران سُروري و فردريك تالبرگ، شايد از بيش از يكصدوپنجاه سال قبل تاكنون نوعي اعلان سنتي- مذهبي در ايران طراحي و تكثير ميشده است. نقش اصلي اين اعلانهاي سنتي- مذهبي در ايران خوشنويسي است و اگر گاهي ازتصوير در آنها استفاده ميشود حالت پسزمينه دارد و خط و خوشنويسي نقش اول را در شكل و رنگآميزي اعلانها دارد. موضوعات اين اعلانها جملات مذهبي يا اسامي مقدسين دين يا جملاتي از معارف فرهنگ ايران چون فلاسفه و شعرا است كه خوشنويسي و با شيوههايي سنتي، تركيب و تزيين و رنگآميزي شدهاند. تا زماني كه در قرن نوزدهم صنعت چاپ به طور گسترده در ايران ايجاد نشده بود، اين اعلانها به صورت دستي طراحي و خوشنويسي و تكثير ميشد ولي بعد از گسترش صنعت چاپ، نمونههاي متداول و معمول آنها را به وسيله چاپ سنگي تكثير ميكردند.
در سال 1324 تئاتر آذربايجان در تبريز بنا شد. اين تئاتر براي برنامههاي خود به طور منظم اعلانهاي سادهاي كه در آن اسامي هنرپيشگان، عنوان نمايش و تاريخ اجراي نمايش را همراه با نقوش تزييني سُربي موجود در چاپخانه، روي كاغذهاي الوان چاپ ميكرد. شكل اين اعلانها ادامه شكل همان تراكتها و اعلانهاي كوچك معمولي است ولي چون داراي قطع بزرگي هستند ميتوان آنها را پيشكسوت اعلانهاي ايراني دانست.
در همين ايام برنامههاي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران گسترش يافت و كلاس درسي به نام «كمپوزيسيون تزييني» بر قرار شد. دراين كلاس قواعد طراحي اعلان و مبحث گرافيك نيز تدريس ميشد. معلم اين درس يك خانم فرانسوي به نام «مادام آشوت» (همسر آقاي دكتر امين فر) بود كه دانشجويان را با آثار طراحان فرانسوي چون: كاساندر، شارل لوپو، هربر لوپن و برنار ويلمو آشنا ميساخت. تاثير اين شيوهها در بيرون از دانشگاه و در بازار كار قابل توجه نبود و به اصطلاح خريداري نداشت. ذوق و سليقه عمومي شيوه كار برادران سُروري و تالبرگ را ميپسنديد كه اغلب نوعي ايلوستراسيون ساده و رئاليستي بود كه بعد از انقلاب مشروطيت و از طريق روزنامه ملا نصرالدين در ايران رواج پيدا كرده و ملهم از گرافيك روسي بود.