فوتبال ايراني
ديگر تنها مردانه نيست!
عليرضا حسنزاده
هيچ يك از منابعي كه در تعريف هويت ملي ايرانيان نقش بازي ميكنند، تنها محدود به يك گروه اجتماعي چون يك قوم يا يك جنس نيستند. در نوروز؛ مردان و زنان، كودكان، نوجوانان، جوانان، بزرگسالان و كهنسالان و همه اقوام ايراني در توليد معاني هويتي و ملي مشاركت دارند. از نوروزهاي بومي چون نوروز شباني در شمال ايران تا نوروز دريايي در جنوب ايران و نوروز سال نو در پايان اسفند ماه، همگي مردم ايران تصويري قدرتمند از هويت ملي خود را خلق ميكنند و وحدت ريشهدار و خدشه ناپذير خود را در عين تكثر و تنوع بازنمايي كرده و به نمايش مينهند. همه مردم ايران در مراسم يلدا شركت ميكنند و اين مراسم مختص گروهي خاص نيست. شاهنامه را به عنوان منبعي بزرگ از تعريف هويت ملي، مرد و زن هر دو ميخوانند و شاهنامههاي بومي در قالب بخشي از فرهنگ شفاهي اقوام ايراني همواره وجود داشته است. حال اين فوتبال ايراني است كه طي تاريخ معاصر ايران تبديل به يكي از منابع بازنمايي هويت ملي و ساخت تصويري از ايران و ايراني در جهان شده است. اين عنصر چنان در تاريخ و حافظه قومي ايرانيان منزل كرده است كه آن را ميتوان يكي از اشكال ميراث فرهنگي متاخر ايرانيان در قالب ميراثي ورزشي دانست.
ورزشي مدرن كه در ساخت هويت ملي اكنون جايگاهي چون كشتي و چوگان دارد. سرمايه اجتماعي اين ورزش خود را در رخدادهايي كه نياز به وحدت ملي و همگرايي دارد به خوبي نشان ميدهد. اگر ديروز جهان پهلواني به نام تختي از ورزش كشتي، مردم را در كمك به زلزلهزدگان بويين زهرا به ياري ميخواند و متحد ميساخت، امروز قهرماني (و پهلواني) به نام علي دايي مردم را در كمك به زلزلهزدگان سرپل ذهاب و قصر شيرين متحد ميسازد.
فوتبال اكنون روايتي پويا و چند صدايي از هويت ملي ايرانيان را به وجود ميآورد و به منبعي قدرتمند از هويت ملي ايرانيان در ميان منابع متكثر ديگر تبديل ميشود.
استاديوم آزادي خود نمونهاي از يك مكان ملي است كه اكنون معنايي بسيار بيشتر از يك مكان براي مسابقات ورزشي دارد. استاديوم آزادي شبيه كتابي از خاطرات ملي ايرانيان است كه در آن ميتوان شاديها و غمهاي يك ملت را مرور كرد. در اين استاديوم و برخي استاديومهاي ديگر ايران (شيرودي و غيره) ميتوان به تصوير هويت ملي ايرانيان در ميان نسلهاي مختلف دست يافت.
تلاش عظيم زنان ايراني در صحنه ورزش براي نخستينبار ما را با بازنمايي زنانه هويت ملي در ايران رو به رو ميسازد. زنان ايراني در چهره ورزشكاراني سترگ و قدرتمند، قادر به نمايش نام و پرچم كشور ما در جهان هستند. قهرماني تيم فوتسال زنان ايران در آسيا و موفقيتهاي زنان در مسابقات جهاني و المپيك، نمونهها و مثالهاي متعددي از نقش زنان در ورزشهاي زنانه در ساخت تصويري قوي از هويت ملي ايرانيان را نشان ميدهد.
از اين رو ميتوان گفت، در ساخت تصوير هويت ملي ايرانيان، اكنون زنان و مردان دوشادوش هم حركت ميكنند و به مشاركت در توليد معاني زنده و جاري هويت ملي ميپردازند.
از سوي ديگر، اين بازنمايي زنانه از هويت ملي محدود به زنان ورزشكار نيست، بلكه زنان در فرهنگ هواداري نيز حضوري سرزنده، پويا و قدرتمند دارند. نمونه و مثال آشكار اين ادعا حضور گسترده زنان ايراني از نقاط مختلف كشور و از ميان اقوام ايراني، در نظرسنجيهاي ورزشي صدا و سيما در برنامههايي موفق چون برنامه نود است.
اما علاقه زنان به حضور در ورزشگاهي چون ورزشگاه آزادي را بيشك ميتوان حضور آنان در مكاني ملي دانست كه خود يكي از مهمترين مكانهايي است كه يادآور بازيها و قهرمانيهاي ورزشي ايران و يكي از چشماندازهاي مهم هويت ملي در چند دهه اخير بوده است. از اين لحاظ اين ورزشگاه با ورزشگاههايي چون مونيخ در آلمان قابل مقايسه است كه جايگاهي ملي در نزد مردم خود دارند و مكاني ميراثي (ميراث فرهنگي متاخر) تلقي ميشوند.
مكانهاي ميراثي متعلق به همه گروههاي اجتماعياند، از اين رو بايد گفت، جايگاه ملي ورزشي چون فوتبال به عنوان يكي از منابع پوياي تعريف و بازتعريف هويت ملي، همه گروههاي اجتماعي را در مشاركت براي ساخت معاني مربوط به آن به سوي خود ميكشد. زنان ايراني نهتنها در چهره ورزشكاراني كه باعث سربلندي نام كشور خود در جهان ميشوند، كه در فرهنگ هواداري از تيم ملي و تيمهاي باشگاهي (از جمله بازيهاي باشگاهي آسيا) نيز ظاهر ميشوند، تا به سهم خويش در خلق روايتي پويا از هويت ملي نقش بازي كنند.
همان طور كه قهرمانان زن ايراني (ليدا فريمان، هما حسيني و زهرا نعمتي) پرچمدار ايران در بازيهاي المپيك ميشوند، عموم زنان ايراني نيز شور و علاقه خود را به سرزمين خويش نشان داده و نمادهاي ملي از هويت ملي ايران را در قالب فرهنگ هواداري به نمايش مينهند. اكنون در جهان بيشك فرهنگ هواداري يكي از مهمترين چشماندازهاي بازنمايي هويت ملي است كه همه گروههاي اجتماعي را دربرميگيرد.
مردمشناس