جنگ رواني و صبحانه كاري روحاني با رسانهها
گفتني است كه جان بولتون و رودي جولياني طي 15 سال گذشته ارتباطات سري و تودرتويي با سازمان مجاهدين خلق دارند و در همه اين سالها هم با آنها همكاري و همياري نزديك داشتهاند.
سازمان منافقين بر اساس ماموريتي كه براي پيشبرد اين هدف برعهده گرفته در همه اين سالها با استفاده از نفوذيهاي خود نقش شبكه جاسوسي و جمعآوري اطلاعات را بازي كرده و در قبال اين خوش خدمتي توانسته گوي سبقت را از رقبايش – يعني ديگر تشكيلات اپوزيسيون ببرد و همچنين به امريكاييها بقبولاند كه روي توانمنديهاي آنان براي شرايط ويژه مانند جعل حوادث مشكوك و شورشهاي قلابي حساب ويژه باز كنند.
البته اگرچه دونالد ترامپ يا اخيرا جان بولتون اعلام كردهاند تغيير رژيم ايران، سياست كاخ سفيد نيست اما وقتي استراتژي و تاكتيك امريكاييها را رصد ميكنيم كاملا مشخص است كه آنها فروپاشي ايران را آرزو ميكنند و عملياتي شدن چنين پروژهاي را انتظار ميكشند. بيترديد موفقيتهاي دو دهه اخير ايران در افغانستان، عراق، سوريه، لبنان و يمن باعث شده تا امريكاييها بخواهند تكليف ايران را هرچه زودتر روشن كنند. ايجاد عمليات رواني و راهاندازي جنگ اقتصادي براي افزايش فشار به هيات حاكمه جمهوري اسلامي جهت عقبنشيني از مواضع خود در منطقه و به نوعي حذف «مزاحم» از مدار تصميمات بينالمللي امريكا است.
به همين جهت مهمترين عنصري كه امريكاييها در اتخاذ هرگونه سياست و راهبرد خود در قبال ايران دنبال ميكند، عنصر تبليغات و عمليات رواني است. خرابكاري رواني آنان با هدف تحقير حاميان، نااميد كردن طرفداران و دلسرد كردن مدافعان نظام است. امريكاييها با فشار اقتصادي به ايران و بالا بردن ريسك معاملات اقتصادي با ايران ميخواهند بر آتش بياعتمادي و نارضايتي عمومي بدمند و نور اميد به آينده را در دل مردم ايران خاموش كنند و از اين رهگذر به خواسته خود برسند. مديران عمليات رواني جبهه رقيب در استراتژي خود براي آنكه بتوانند اعتبار از دست رفته خود را نيز نزد مردم ايران بازيابند و در پي آنند تا افكار عمومي را عليه نظام بشورانند و با تبليغات، عصيان و طغيان عمومي را دامن بزنند و از هر فرصت و روزنهاي براي رسيدن به مقاصد پليد خود سوءاستفاده كنند. اظهارات فريبكارانه ترامپ براي مردم ايران و بيان اين جملات كه ايرانيان حق بهترين نوع زندگي را دارند يا شوي تلويزيوني نتانياهو براي كمك به ايران جهت عبور از بحران آب شاهد مثالهاي همين مدعي است.
البته جالب اينجا است كه وقتي سوژههاي جنگ رواني دشمن مشخص است به ناگهان قرينهسازيهاي داخلي نيز صورت ميگيرد و به قول معروف دانسته يا ندانسته ما نيز با تصميمات و اقداماتمان بهانه به دست دشمن ميدهيم و عمليات رواني آنها را گرم ميكنيم. در اينجا شاهد مثال زياد است اما بنا به ملاحظاتي فعلا از بازگويي آنها صرفنظر ميكنيم.
بايد باور كنيم رمز موفقيت در اين جنگ اطلاعاتي-اقتصادي، تسلط رواني بر حريف است. اگر نظامي يا دولتي بازي جنگ رواني را ببازد چارهاي ندارد جز اينكه بايد شكست در جنگ اطلاعاتي و اقتصادي را انتظار بكشد. اگر باور داريم كه جنگ رواني چيزي كمتر از جنگ نظامي ندارد ضروري است تا ستاد فرماندهي مقتدري متشكل از همه سرداران و سربازان علوم سياسي و رسانهاي براي مقابله با عمليات رواني جبهه رقيب جمهوري اسلامي تشكيل شود تا با رصد و ديدهباني عمليات رقيب، ماموريت و مسووليت يگانهاي داخلي براي تدافع و تهاجم مشخص شود. رييسجمهور ميتواند با برگزاري نشستهايي همچون صبحانه كاري با عناصركارآمد رسانههاي موثر هم مسائل و مشكلات كشور را بيان كند و هم آنكه خواسته و مطالبه خود را براي رسانههاي داخلي براي خنثيسازي عمليات رواني حريف يا تهاجم رواني به رقيب اعلام كند. واقعيت اين است كه اگر در دوره بيماري تنها به بيان بيماري اكتفا كنيم و نشانههاي بيماري را نگوييم و طرق مداوا را جستوجو نكنيم هيچ طبيب حاذقي هم توانايي كمك كردن به ما را ندارد. حسن روحاني با اعتماد به رسانههاي داخلي و بيان همه اخبار و اطلاعات دقيق از وضعيت كشور و طراحي استراتژي در مقر فرماندهي ميتواند باري بزرگ را از دوش خود بردارد. رسانههاي داخلي ميتوانند از پس خرابكاري رواني امريكاييها برآيند به شرط آنكه محرم اسرار دولت و نظام محسوب شوند و ماموريتهاي ملي به آنان واگذار شود. وقتي مقر فرماندهي متشكل از همه نهادهاي ملي كشور از قواي سه گانه تا نيروهاي نظامي و انتظامي و امنيتي و امثالهم به تصميم واحد برسند و اجراي ماموريت رسانهاي –سياسي را به رسانههاي داخلي واگذار كنند، مقامات مسوول در دولت و ديگر قوا نيز ميتوانند با تمركز بهتري براي تامين زندگي و سامان دادن به امورات زندگي مردم اقدام كنند. البته حسن روحاني به موازات برگزاري صبحانه كاري هفتگي با رسانههاي موثر كشور بايد وزرا و مديران ناكارآمد، و نااميد را از قطار مديريت كشور خارج كرده و به جاي آنان نيروهاي ملي پرانگيزه، باتجربه، كارآمد، اميدوار و دلسوز را جهت عبور از بحرانهاي پيش رو به كار گيرد.