• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۸ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4132 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۱ تير

ميانه‌رو در خلق موسيقي اصلح

كياوش صاحب ‌نسق

موقعيت احمد پژمان در دوره‌اي كه آهنگسازان ايراني همدوره وي براي ادامه تحصيل به خارج از ايران مهاجرت مي‌كردند، خاص و ويژه‌ است. از يك سو تحصيلات در مدرسه‌هاي موسيقي دنيا اين آهنگسازان را با موسيقي معاصر و مدرن آشنا مي‌كند- چيزي كه اكثرا در جست‌وجويش نبودند- ولي جزيي از عنوان درسي الزامي مراكز آموزش موسيقي دنياست و از سوي ديگر توجه هميشگي آهنگسازان ايراني به هويت ايراني و ارايه مختصات ريشه‌دار در موسيقي رديف-دستگاهي و فولكلور موجب خلق آثاري مي‌شود كه المان‌هاي مشتركي دارند ولي براي خلق اين آثار برخورد آكادميك مدرن را به جز مواردي كارآمد و مناسب نمي‌بينند و به همين خاطر به گونه‌اي ديگر از خلق موسيقي مي‌انديشند. در اين ميان نحوه نگرش پژمان با تاكيد فراوان، بر فرهنگ ايراني استوار است چنان كه تا حد زيادي در مقابل ورود ويژگي‌هاي موسيقي معاصر و به شكل خاص مكتب دوم وين (شوئنبرگ و شاگردانش) به موسيقي‌اش ايستادگي مي‌كند. شايد به جرات بتوان گفت آنجا كه پژمان اجازه ورود المان‌هاي معاصر را به موسيقي‌اش مي‌دهد و آن را لازم مي‌بيند، حوزه موسيقي فيلم است. در فيلم است كه او مي‌تواند عناصر دراماتيك، تندي و كندي نا متعارف لحن و نامطبوع‌هاي بدون حل را به نمايش بگذارد آن هم به روش و شيوه شخصي خودش. در غير اين صورت او آهنگسازي را براساس خلاقيت و متكي بر نبوغ و استعداد ذاتي مي‌داند كه بدون واسطه مستقيم تكنيك و متاثر از آن در تعامل مستقيم با احساسات شنونده قرار مي‌گيرد.

احمد پژمان با آنچه از هنر و موسيقي مي‌خواهد بسيار صريح و شفاف است و اين شفافيت را به مدد درك صحيح خواسته‌اش از اثر موسيقي خود و فلسفه ذهني‌اش كاملا عيان مي‌كند. او حكم ميانه‌رويي را دارد كه بدون تعصب، در همه حوزه‌هاي موسيقي كار كرده است و براي هر كدام از اين جهت‌گيري‌هاي موسيقايي‌اش بهترين طرح‌ها را ريخته است.

ميانه روي از سر انتخاب اصلح، ويژگي مثبت و خاص پژمان است چون عقيده دارد ژانر موسيقي، تعيين‌كننده عيار هنري يك هنرمند نيست بلكه مهم آن است اثري كه خلق مي‌كند بهترين مخلوق او باشد به همين دليل هم موسيقي احمد پژمان خصلتي چند سويه مي‌گيرد. موسيقي فيلم‌هايش پُر تصوير و درخشان است و آثار كلاسيك و پاپش زيبا و خلاقانه و مرصع و خوش صنعت هستند.

مساله شفاف‌سازي هدف و انتخاب زبان و تعيين‌تكليف در نحوه جهت‌گيري اثر، بزرگ‌ترين معضلي است كه آهنگسازان جوان امروزي با آن دست و پنجه نرم مي‌كنند. جالب است كه در بين هم‌نسلان پژمان هم ما آهنگسازان حوزه معاصري را مي‌شناسيم كه با همان سنگ محك «معاصر بودن»، به دور خود و آثارشان خطي كشيده‌اند كه آنها را به شكل خاصي از بيان موسيقايي غير محدود مي‌كند كه البته اين تصميم يك صلاحديد كاملا شخصي است كه بستگي به شيوه كار هر آهنگسازي دارد.

اما براي پژمان اين محدوديت‌ها محلي از اعراب ندارند. حتي اگر درباره آثاري كه در زمينه موسيقي پاپ ساخته از او سوال كنيد با صداقت تمام‌عياري مي‌گويد در آن برهه زماني جنبه اقتصادي اين آثار برايش مهم بوده است چرا كه معتقد است خلق اصلح موسيقي، از هر نكته ديگري، پُر اهميت‌تر است و همين رويكرد است كه باعث مي‌شود در سبك‌هاي مختلف موسيقي بسازد. رفتار و كنش حرفه‌اي پژمان در اين زمينه مي‌تواند الگوي مناسبي براي آن دسته از موزيسين‌هايي باشد كه با تعصب روي يك نوع موسيقي، پافشاري مي‌كنند. با نگاه به رويه حرفه‌اي احمد پژمان آنها مي‌توانند از انعطاف‌پذيري وي در پذيرش سبك‌هاي مختلف موسيقي به عنوان سفارش و نهايي كردن آنها در راستاي ايده‌آل طراحي و خلق اثر بسيار بياموزند. مسلما شرايط مساعد اجتماعي كه اجازه اجرا و تامين سفارش‌هاي متنوع به وي و آهنگسازان همدوره‌ي او را تضمين مي‌كرده در به وجود آمدن اين انعطاف‌پذيري و كمال‌گرايي بي‌تاثير نبوده است.

احاطه احمد پژمان بر موسيقي رديف-دستگاهي ايران و موسيقي كلاسيك غربي به خاطر پيشينه نواختن ساز ويولن به دو شيوه ايراني و غربي، بعد خلاقه مهمي را به توان آهنگسازي پژمان اضافه كرده است. با اين حال او معتقد است كه بايد موسيقي رديف دستگاهي را به حال خود رها كرد و صرفا براي ايراني صدا دادن اركستر از مصالح و ظرايف موسيقي ايراني به شكل مستقيم و با اصرار بر هارموني كه در آن فواصل ريزپرده استفاده مي‌شوند، بهره نبرد. پژمان بسيار استادانه اين مصالح موسيقايي را از خروجي ذهن خلاقه خود به درگاه ديگري مي‌رساند كه باعث مي‌شود انگاره‌هاي ايراني به گوش مخاطب تلنگر بزنند. او در شناخت و استفاده از ريتم‌هاي چند وزني و متغير بسيار ماهرانه رفتار مي‌كند و از آنجا كه (آن‌گونه كه خود نيز اشاره مي كند) تحت تاثير بلابارتوك و استراوينسكي نيز هست، زبان مناسبي براي بيان موسيقي ايراني در قالب طراحي‌هاي اركستر و شيوه‌هاي ويژه چند صدايي كردن خويش را پيدا مي‌كند.

براي احمد پژمان اين الگوهاي نئو‌كلاسيك هستند كه تبديل به الگوهاي مناسب زبان آهنگسازي وي مي‌شوند و از نظر وي نه از نظر سليقه و نه از نظر مناسب‌ شناختن ابزارها آهنگسازان قرن بيستمي با نگاه انتزاعي‌تر نمي‌توانند راهگشاي نگاه موسيقي وي كه با هويت ايراني به هر شكلش عجين است، باشند.

به عنوان سخن آخر از نظر من نسل جديد و جوانِ آهنگسازان، ممكن است به ظاهر در گذار و گذري با اتفاقات رايج زمانه‌شان همراه شوند اما اكثر آنها اين نكته را فراموش كرده‌اند كه هويت و دلبستگي‌هاي فرهنگي‌شان را شناسايي كنند و به آنها معنا بخشند. در اين ميان دو پرسش مطرح است؛ يك خالق اثر چقدر بايد ارتباطش را با ريشه‌هاي هويتي‌اش حفظ كند؟ و نيز به چه قيمتي به اين ريشه‌ها پشت مي‌كند تا صرفا آينده‌اي را ببيند كه نهايتا در دو قدمي ما است و شايد وقت پرداختن به آن نيز سپري شده و ديگر نو نخواهند ماند؟ چگونه درك ما از آموخته‌هاي‌مان مي‌تواند به زبان شخصي ما با دستوري جهانشمول بدل شود و صرفا رونوشتي ضعيف يا مغلوط از اتفاقي ديكته شده در يك بستر جغرافيايي يا نگرشي خاص و دور از فهم و خاستگاه ما نباشد؟

به عنوان يك آهنگساز معاصر ايراني به اين ميانبر‌زدن‌هايي كه امروزه رواج يافته اعتقادي ندارم. بايد امثال حنانه‌ها، احمد پژمان‌ها، هرمز فرهت‌ها و مشايخي‌ها را زنجير‌وار كنار هم بگذاريم و بررسي كنيم تا مسير و ادامه مسير آنها با يافتن مسيري مجزا در خلق موسيقي اين‌گونه را جلو ببريم. نه اينكه روي از گذشته برتابيم و صرفا اثري توليد كنيم كه نه متعلق به سرزمين ما است و نه بيرون از آن.

اينجا نقش احمد پژمان بسيار كليدي است چرا‌كه عرصه‌هاي خلق موسيقي را با خُلق منعطف و حساسيت حرفه‌اي‌اش به عنوان بهترين سرمشق براي آهنگسازان جوان گسترش و مستحكم كرده است. غنيمت باد همچنان اين فرصت براي درك محضر اين آزادمرد موسيقي و بهره از هنر و اخلاقش.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون