لبخندي گشاده بر ريش مخاطبان
نيوشا طبيبي
در دهه اول انقلاب حساسيت بر روي موسيقي پاپ به عنوان مصداق موسيقي مبتذل چنان بود كه تقريبا توليد اين نوع موسيقي به صفر رسيد. نوازندگان و خوانندگان حرفهاي پاپ يا از ايران مهاجرت كردند يا شغل خود را ترك و به امرار معاش از طريق ديگري اقدام كردند. اگر چه برخوردهاي سليقهاي با اهل موسيقي همچنان تا دو دهه بعد ادامه داشت و آهنگسازان و نوازندگان انواع مختلف موسيقي چندان روي خوشي نميديدند، اما مجموعا فضا براي فعاليت اهل موسيقي سنتي ايراني بهتر بود. اما نوازندگان موسيقي ايراني هم ناچار به اخذ مجوزهاي ويژهاي براي حمل ساز خود بودند. اگر برحسب اتفاق نوازندهاي خطر را ميپذيرفت و با ساز بدون مجوز از خانه خارج ميشد، ممكن بود مامورين در بازرسي و كشف ساز راسا اقدام به معدوم كردن آلت جرم كنند.
يكي از موسيقيدانان مشهور فعلي خاطرهاي از كشف تار يحياي بينظيرش توسط مامورين براي من تعريف كرد، چون مجوز را به همراه نداشت، ساز شكسته ميشود و نوازنده جوان آن روز گويي روح از بدنش مفارقت ميكند، ساعتها گوشه خيابان گيج و منگ بر سر جنازه تار مينشيند و تا ماهها نميتواند ضربه سنگين آن واقعه را از ياد ببرد. گمان دارم موسيقيدانان سنتي ايران، شرافتمندانه و آرام و صبور قرنها گنجينه موسيقي ايراني را سينه به سينه نقل كردند تا به امروز رسيد. در سالهاي پس از انقلاب، جريانهايي از همين موسيقي حذف شدند و ديگر اثري از سبك و شيوه نوازندگي آنها باقي نماند. سختگيريهاي دهه اول جاي خود را به گشايش داد و موسيقي پاپ دوباره به عرصه بازگشت. اوايل، موسيقي پاپ توليدي بهشدت تحت تاثير موسيقي سالهاي پيش از انقلاب بود. حتي خوانندگان سعي در شبيهسازي صداهاي آوازخوانان آن دوران داشتند. وزارت ارشاد و مركز موسيقي - كه در آن سالها هنوز مركز سرود و آهنگهاي انقلابي بود - و صدا و سيما روي خوش به خوانندگان پاپ و آن نوع موسيقي نشان دادند. نوع خاصي از اين نوع ترانهها و تصنيفها از تلويزيون و راديو پخش ميشد كه بيشتر در وصف گل و بلبل و همسايه و در و ديوار بود: «گل ميرويد ز باغ گل ميرويد…» خوانندههاي سيما با شمايلي مانند كارمندان رسمي و موهايي كه به يك شيوه آرايش شده بود، با صورتي جدي، ترانههاي مفرح ميخواندند. سرمايهگذاري در بازار موسيقي پاپ توسط بخش خصوصي شروع شد و سيل اعطاي مجوزها و كنسرتها و به دنبال آن سلبريتيسازي رونق گرفت. بعد از آن انسداد شديد كار از ابتداي دهه نود به جايي رسيده كه هر كس با اندكي هوش و سرمايه و بدون نياز به هيچ نوع استعداد، خوش صدايي و خوش رويي، ميتواند تبديل به سلبريتي در عرصه موسيقي شود. لبخند استهزاآميز جواني با سبيلهاي تابيده بر روي بيلبوردها كه با مهر «تمديد شد» خبر از تمديد كنسرت او ميدهند، معنا و مقصودي دارد. اگر آهنگهاي او را بشنويد، يقين خواهيد كرد كه او دارد به ريش مخاطبان ميخندد، چرا كه با چنين بيهنري و بد صدايي، هرگز گمان نميكرد كه بر روي بزرگترين صحنه پايتخت برود و تازه در اثر خواست مخاطبان برنامهاش تمديد هم بشود! پديدههاي فعلي موسيقي پاپ كه بعضي آيت بدصدايي و بيهنري هستند، البته به نجابت و شرافت موسيقيدانان اصيل ايراني هم نيستند. در تمام امور و نه فقط موسيقي خود را صاحبنظر ميدانند. از اشتباهات كي روش در سازماندهي تيم ملي تا نحوه برخورد وزير امور خارجه با ترامپ هم راي صادر ميكنند.