به مناسبت زادروز تولد فيلسوف اتريشي-انگليسي
واضح و متمايز به سبك كارل پوپر
محسن آزموده
آرمان رنه دكارت، فيلسوف بنيانگذار فرانسوي در قرن هفدهم دست يافتن به انديشههايي واضح و متمايز بود، ايدههايي كه همه انسانها به راحتي منظور از آنها را دريابند و از مطالعه يا شنيدن آنها دچار سردرگمي و گيجي نشوند. خود دكارت كوشيد با غربال كردن مفاهيم و پيرايش و كاهش اصطلاحات و ايدههاي پشت سر آنها، تا سر حد امكان از ابهامي كه بسياري آن را خصلت زبان فلسفهورزي ميدانند، بزدايد و به اصطلاح ايدههايي آشكار و مشخص عرضه كند. اينكه دكارت تا چه اندازه در اين اقدام موفق بود و مهمتر از آن اينكه اصولا تا چه ميزان ميتوان به زبان و بياني روشن و شفاف دست يافت كه جلوي هر گونه تاويل و تفسير- احيانا بيربط- را ميگيرد، مباحث درازدامني است كه تفصيلش به طور قطع در اين جولانگاه تنگ ميسر نيست. اما به هر حال، چشماندازي كه دكارت آن را به تصوير كشيد، نشانه راهي است براي اهل فلسفه تا به جاي مغلقگويي و پيچيدهنويسي، بكوشند انديشههايشان را تا جاي ممكن، روشن و واضح بيان كنند. به ديگر سخن، بسياري از فيلسوفان جديد با عنايت به اينكه زبان به نحو عام و زبان فلسفهورزي به طور خاص، رهزن حقيقت و مستعد تاويل و تفسير است، بنا را بر آن گذاشتند كه به جاي مبهمنويسي و گفتار پرتكلف، با در نظر گرفتن آرمان دكارتي، در جهت وضوح و تمايز در نگارش و بيان گام بردارند. بدون ترديد در ميان فيلسوفان تراز اول معاصر برتراند راسل و كارل پوپر در نيل به اين هدف از همه موفقترند. در مورد راسل ميتوان گفت با توجه به برآمدنش از سنت فكري تجربي آنگلوساكسون و اينكه خودش زاده بريتانيا بود و انگليسي زبان مادرياش، اين امر چندان غريب نيست. اما در مورد كارل پوپر، به عنوان متفكري كه اصلا زاده اتريش بود و زبان مادرياش آلماني بود، ويژگي وضوح و تمايز در گفتار و نوشتار، غير از نبوغ و هوشمندي نشاندهنده تلاش سترگ و ارجمند فيلسوفي است كه همچون بسياري از انديشمندان آلمانيزبان زمانه خودش، از مغلقنويسي و ابهام رايج به فلسفه ايدهآليستي آلماني دلزده شده بود و خواهان نفس كشيدن در هوايي تازه بود.
البته ميدانيم كه پوپر در اصل و اساس به دليل قرار گرفتن در دل سنت تفكر تحصلي، منطقي و تجربي به لحاظ روش انديشيدن و موضوعاتي كه بدانها ميانديشيد، بيشتر فيلسوفي انگليسي محسوب ميشود و اتفاقا شمار قابل توجهي از آثارش را نيز به زبان انگليسي نوشته است. اما نكته مهم و ستايشبرانگيز در او اهتمامش به نوشتن و گفتن به زباني واضح و متمايز بود. كارل پوپر معتقد بود كه مغلقنويسي و بازي با كلمات، ترفندي است كه از سوي كساني كه اندوختهاي در چنته و حرفي براي گفتن ندارند، به كار ميرود، آنها كه خودشان هم نميدانند به چه چيزي فكر ميكنند و چه ميخواهند بگويند و آنچه بدان ميانديشند را به شكل واضح و متمايز درنيافتهاند زيرا اگر آشكارا و معين و مشخص، ميدانستند كه به چيزي فكر ميكنند، اينقدر حرفشان را نميپيچاندند و ساده و سرراست منظورشان را بيان ميكردند. اصولا برخلاف تصور اوليه، ساده و سرراست نوشتن ايدههاي فلسفي، بارها دشوارتر است از بيان آنها با جملاتي تودرتو و كلماتي قلمبهسلمبه. نوشتهها و گفتارهاي به جامانده از پوپر، نمونه درخشان و ارزشمند اين وضوح و تمايز است، به ويژه اگر آنها را در زبان شيرين فارسي با ترجمه شيوا و دقيق استاد عزتالله فولادوند بخوانيم.