يازده سپتامبر از لوني ديگر
اسدالله امرايي
برج و باروي نامردمان
با گلوله و پول عمو سام استوار ميشود
پابلو نرودا
كودتاي ۱۹۷۳ شيلي كه در روز ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد تاريخ كشور شيلي و جنگ سرد بلوك شرق و غرب را به هم ريخت و مثل بسياري از كودتاهايي كه امريكا پشت آن بود اسناد و مداركش سالها در بايگانيهاي محرمانه ماند. تاريخنويسان بسته به تعلق خاطر خود به هر كدام از دو طرف ماجرا روايتهاي گوناگوني ارايه كردند و هنوز هم بر سر جنبههاي مختلف اين كودتاي خونين اتفاق نظري به چشم نميخورد. ماجرا از اين قرار بود كه براي نخستين بار در تاريخ جنبش چپ، سوسياليستها و كمونيستها در انتخاباتي دموكراتيك به اركان حكومت راه يافتند و انتخابات رياستجمهوري ۱۹۷۰ شيلي را بردند و سالوادور آلنده با تفاوت بسيار اندك نسبت به رييس دولت مستقر و رقباي ديگر اكثريت آرا را از آن خود كرد و قدرت از لوله تفنگ بيرون نيامد. آلنده به عنوان اولين رييسجمهور سوسياليست با راي مردم به قدرت رسيد. اما با توجه به رويكرد تقابل راست و چپ بخشهايي از جامعه شيلي كه نگران از دست دادن مايملك خود بودند و از طرف ديگر امريكاييها، به رييسجمهور شدن آلنده اعتراض داشتند. امريكا از نخستين روزهاي انتقال قدرت به حربه تحريم و فشار اقتصادي از يك طرف و توطئه و فشار ديپلماتيك بر دولت شيلي متوسل شد. تلاشهاي سالوادور آلنده براي بازسازي اقتصاد شيلي منجر به افزايش تورم و كمبود مواد غذايي در كشور شد. هر روز صفهايي طويلي از مردم قابلمه و ماهيتابه به دست در خيابانها راه افتادند و اعتصاب در بخشهاي مختلف، كشور را فلج كرد. در گزارشي محرمانه كه بعدها از طبقهبندي خارج شد و در اختيار هنريكيسينجر و شوراي امنيت ملي امريكا قرار گرفته بود، اهداف، منافع، مصالح و سياستهاي امريكا در قبال شيلي بهوضوح بيان شده بود تا مانع توفيق كمونيستها شود و از طرف ديگر مانع پيروي ديگر كشورهاي امريكاي لاتين از الگوي شيلي شوند. در نهايت، ريچارد نيكسون رييسجمهور مخلوع امريكا تصميم به مداراي ظاهري گرفت. اما در نهان با فشارهاي اقتصادي و به انزوا كشاندن ديپلماتيك سياست اصلي خود را پي گرفت. اما با گسترش جنبش چپ از يك طرف و الهيات رهايي بخش كه تركيبي از انديشههاي مساواتطلبانه مسيحي و سوسياليسم و جنبشهاي چريكي كه از حدود يك دهه پيش با پيروزي انقلاب كوبا آغاز شده بود، امريكاييها نتوانستند صبوري ظاهري خود را حفظ كنند. تلاش برايايجاد تحولات عميق در چارچوب پذيرش و احترام به قانون اساسي و با اتكا به پشتيباني مردم شيلي. تلاشي كه به انقلاب شيلي نخستين انقلاب مسالمتآميز سده بيستم نام داد. اما كودتاچيان رييسجمهور وقت سالوادور آلنده را كشتند، قانون اساسي شيلي را لگدمال كردند، يك ميليون شيليايي را تبعيد كردند و فراري دادند و همه صنايع و اقتصاد كشور را درخدمت سرمايه بزرگ خصوصي و شركتهاي چندمليتي گذاشتند. البته ناگفته نماند كه نبايد به بهانه مظلوم بودن آلنده و يارانش اشتباهات آنها را كه ذوقزده از قبضه قدرت تركتازي ميكردند و جامعه هراسان از تبليعات ضدكمونيستي را تحريك ميكردند بگذريم. روزنامههاي هوادار دولت و احزاب فريبخوردگان سرمايهداري و امپرياليسم را تحقير ميكردند با فشار و تحريم امريكا از يك طرف و ندانمكاري دولت و طرفدارانش و افزايش تورم وضع اقتصادي دولت سوسياليست استوار بر مناسبات سرمايهداري اقتدارگرايان به كودتا متوسل شدند. ديكتاتوري افسارگسيخته بعد از كودتا و قبضه قدرت توسط ژنرال پينوشه براي مشروعيت بخشيدن به كودتا و ديكتاتوري بحران اقتصادي و شكنندگي دموكراسي را بهانه كرد و هدف خود را نجات شيلي از چنگال كمونيسم اعلان كرد. سركوب احزاب سياسي و تعقيب فعالان دموكراسي به رويهاي رايج بدل شد كه در تاريخ شيلي بيسابقه بود. گفته ميشود در زمان حاكميت خونتاي نظامي بيش از 3 هزار نفر اعدام يا ناپديد شدند و دهها هزار تن ديگر در زندانها زير شكنجههاي مستمر قرار گرفتند و بزرگترين كتابسوزان تاريخ كه نمونهاش تنها در آلمان تحت حاكميت نازيها ديده شد. نزديك به ۲۰۰ هزار تن از شهروندان شيلي كشته شدند. ديكتاتوري نظامي پينوشه بيشتر حيات سياسي و اقتصادي در شيلي را تحت تاثير خود قرار داد. چند سال بعد تيم اقتصادي با گرايشهاي امريكايي كه تحصيلات خود را هم در آن كشور به پايان رسانده بودند و به پسرهاي شيكاگو شهرت داشتند رفرمهايي را در كشور انجام داد. پينوشه قانون اساسي شيلي را نيز تغيير داد. بعدها پينوشه پير و شكسته و درمانده كنارهگيري كرد و چند سال بعد مرد. اما نام نيكي از خود باقي نگذاشت. در پايان ذكر اين نكته ضروري است كه نگارنده نه تحليلگر سياسي است نه كارشناس امور اقتصادي و نه ادعايي دارد. صرفا يادداشتي احساسي بر مبناي شنيدهها و خواندههايش در حوزه ادبيات و علوم اجتماعي و نشريات به پاس محبت سردبير روزنامه قلمي كرده است.