• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4223 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۱۲ آبان

طنز از نگاه اكسير

طنز از آغاز خلقت بوده و تا قيام قيامت خواهد بود. آدم‌هاي اوليه از طنز به عنوان زبان رسمي استفاده مي‌كردند، گاه آن را جاي كلاه بر سر مي‌گذاشتند، گاه مثل جوراب به پا مي‌كردند. با طنز مي‌خوابيدند، با طنز بيدار مي‌شدند. بعد از تشكيل اجتماعات بشري كه به نوشته شدن قانون ختم شد، طنز كاربرد اصلي خود را از دست داد و از آن به بعد فقط چيزهاي خنده‌دار و مسخره را طنز ناميدند.

شاعران كم‌كاري و سازشكاري خود را پشت فكاهه پنهان كردند. هنرمندان در سينما، تئاتر و تلويزيون ضعف‌هاي خود را با كمدي پوشش دادند و طراحان و نقاشان غفلت خود را با كاريكاتور خط‌خطي كردند و كار به جايي كشيد كه گروهي از پيمانكاران خنده‌ساز به طور ايستاده طنز را مسخره كردند و مقابل كساني كه به طور نشسته به حرف‌ها و اداهاي آنها مي‌خنديدند، نشستند آپ- كمدي را راه انداختند.

كار خنداندن مردم بالا گرفت. شبكه‌ها براي خنداندن مردم بودجه‌هاي گزافي هزينه كردند تا نشاط اجتماعي هر چند سال يك‌بار تقويت شود و طنز به وظيفه پرسنلي خود عمل كند. مردم دسته‌دسته جلوي عابربانك‌ها در صف نان آزاد، همين‌‌طور در صف شير، در صف فيلم‌هاي پرهزينه دولتي، جلوي دكه روزنامه‌فروشي‌ها، مقابل ليست پذيرفته‌شدگان رشته‌هاي دكتراي تكميل ظرفيت بدون كنكور با ديپلم ردي و خلاصه جلوي هر چيزي كه مي‌ديدند، مي‌خنديدند تا جايي كه اگر پليس ضدخنده با گاز اشك‌آور مداخله نمي‌كرد، مردم از خنده مي‌تركيدند!

تحقيقات مردم‌شناسي از روي نقش‌هاي ديواره غارها اين نظريه را اثبات مي‌كنند كه طنز از آغاز خلقت با بشر بوده و حتي در حفاري‌هاي اخير تپه‌هاي ماوراء‌النهر، نمونه‌هاي فك و استخوان آرواره نوعي از حيوان ضاحك كشف شده كه نشانگر وجود طنز در آن دوره بوده است. هر چند برخي از دانشمندان عصر ژوراسيك معتقدند كه اين حيوانات نوعي از دايناسورها بوده‌اند كه چون لب نداشتند، ضاحك ديده مي‌شدند.

آخرين مورد خنديدن با صداي بلند در سطح مطبوعات نيز به شاعر بخت‌برگشته‌اي برمي‌گردد كه چون به قيافه حاكم يزد خنديده بود، توسط صنف سري‌دوزان ميدان سپه، لبانش را دوخته بودند. خلاصه، بشر اوليه طنز را مي‌شناخته و مثل تلفن همراه با خود داشته. آنها در طبقات پربرگ درختان لابه‌لاي شاخه‌ها زندگي مي‌كردند. چيزي به نام آزادي بيان را نمي‌‌شناختند، چون هنوز بيان اختراع نشده بود. آنها هر كاري كه دل‌شان مي‌‌خواست، انجام مي‌دادند.

هنوز كلمه روشنفكر باب نشده بود و نمي‌دانستند قورمه‌سبزي چه بويي دارد.

طنز خيلي ديربه‌دير اتفاق مي‌افتاد. در همان روزگار گروهي از جانوران انسان‌نما وجود داشتند كه اداي ميمون‌ها را درمي‌آوردند. همان‌هايي كه بعدا داروين آنها را تكامل يافته آدم‌هاي اوليه معرفي كرد. زمان گذشت. آدم‌هاي اوليه از بالاي درختان به غارهاي دوجداره نزول كردند و در يك چشم به هم زدن از سنت به مدرنيته رسيدند و از آنجا بود كه پاي طنز به مطبوعات و سينما و راديو تلويزيون باز شد و وظيفه‌اش خنداندن مردم به هر قيمتي شد.

اين اقدام مدبرانه مديران دلسوز تازه در مناطق آزاد و حاصلخيز گردشگري از قبيل كيش و قشم آنچنان پيش رفت كه براي خنداندن مردم، كمدين‌ها برخلاف دلفين‌ها از شلوار و اعضاي ديگر بني‌آدم سوءاستفاده كردند تا مسافران، خود را در منطقه‌اي از كشور آزاد حس كنند و به جاي دوبي و تركيه در ايران بخندند.

نسبيت اين خنده‌بازي‌ها در سينما و تلويزيون فرق مي‌كرد، چون تحت عنوان تكريم مخاطب و خانواده و اقوام، خنده حلال و پاستوريزه بدون لهجه به خورد مردم داده مي‌شد. بله عزيزان، طنز از آغاز خلقت با ما بود ولي ما آن را حس نمي‌كرديم. از عبيد و حافظ تا دهخدا و نسيم شمال نوشتند.

ما نفهميديم توفيق توقيف شد، ما نفهميديم گل‌آقا از بيكاري دق‌مرگ شد. ما نفهميديم، از مليحه‌خانم پرسيدم. مليحه هم سكوت كرد و من باز نفهميدم سكوت علامت رضايت است يا جواب ابلهان خاموشي است؟ چون درگير لطيفه‌هاي موبايلي و توليدات ديجيتالي بوديم كسي هم ما را توجيه نكرد كه طنز با جفتك‌پراني و قلقلك مغز و اعصاب و آگهي پماد چهاركاره تفاوت دارد.

طنز توهين و تحقير و تمسخر نيست. كار طنز تعمير است نه تخريب، وظيفه طنز افشاي دروغ و نكبت و رياكاري است، نه پوشش خيانت و حماقت‌ها با رنگ و روغن هنر و ادبيات. اينكه شب و روز به‌وسيله انواع برنامه‌هاي شبكه‌هاي اشتباهي! بمباران مي‌شويم و اينكه زيرپوشش خنده و نشاط جهاني، حيثيت طنز شريف بر باد مي‌رود، اين زوال عقل است، نه توسعه لبخند!

باور كنيد طنز از آغاز خلقت بوده و خواهد بود، اما نه آن چيزي كه امروز به نام طنز به مردم تزريق مي‌شود. آدم‌هاي اوليه، دور از جان شما آدم‌هايي خجالتي بودند. آنها براي اعاده حيثيت برباد رفته و عزت فراموش‌شده و شجاعت اخلاقي پنهان مانده خود زبان دومي برگزيدند كه اين زبان قوي‌تر از زبان شعر و نثر و وعظ و پند و خطابه بود.

آنها براي احقاق حقوق پايمال شده خود هرگز اعتصاب غذا نكردند، راهپيمايي خاموش نداشتند و با راديوهاي بيگانه مصاحبه نكردند؛ بلكه فقط به طنز شفاهي متوسل شدند. در زمان‌ آنها شهرباني و كميته و زنداني در كار نبود. چرا كه طنز يك‌تنه عليه تمام بدكاري‌ها و فساد ايستاده بود. طنز شكوه و عظمت خاصي داشت. هركس مشغول كار خود بود. كسي به درازي گردن زرافه‌ گير نمي‌داد، الاغ سمبل ناداني نبود، واقعيت روباه هنوز در كتاب‌هاي ابتدايي لو نرفته بود.

نگاه طنزآميز بر سر هر كه آوار مي‌شد، از شهر و ديار خود آواره مي‌شد و روزي هزاربار آرزوي مرگ مي‌كرد. طنز شريف به مفهوم مطلق، چنين قدرتي داشت؛ لذا آدم‌هاي ميمون‌نما كه منافع خود را در خطر مي‌ديدند، براي رهايي از شر طنز شريف، دست به تاسيس تشكيلات موازي غيرانتفاعي زدند و نوعي از طنز پرورشي اخته ساخت چين را به سينما، هنر و ادبيات ما قالب كردند كه نهال طنز شريف و هر وسيله حقيقت‌ياب را از ريشه خشكاندند تا ميمون‌هاي آدم‌نما، نقش شاعر و نويسنده و هنرمند را بازي كنند و به ريش اهالي صادق كلمه و كلام بخندند.

سوگند به قلم و آنچه مي‌نويسد، فراموش بشود و انديشه و تفكر جايش را به ادا و اطوار چندش‌آور و فحش‌هاي چارواداري بدهد. كاري كردند تا هوش ايراني در خاموشي و فراموشي به دنبال هويت خود بگردد و اعتبار و شرافتش در شبكه‌هاي به اصطلاح اجتماعي به مزايده گذاشته شود تا ما، يك دل سير به حماقت خود بخنديم و براي توليدات مرحوم استيو جابز و سيب گاززده‌اش كف انژكتوري بزنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون