ما بيچادران
سيد علي ميرفتاح
اگر بخواهيم با سيد و سرورمان، حضرت ختميمرتبت سخن بگوييم و وضع و حال امت اسلام را به ايشان گزارش دهيم، كمابيش مجبوريم همان حرفهايي را بزنيم كه حدود صد سال جلوتر مرحوم اقبال خطاب به پيامبر زد. در زمان اقبال مسلمانها وضعيت اسفباري داشتند. اسفبارتر از امروز. غرب پلههاي ترقي را درنورديده بود و آقايي و استيلايش را بر دنيا ثابت كرده بود. شاهان و اميران و نخبگان مسلمان مقهور غرب بودند و در مواجهه با مسترها و موسيوها اعتماد به نفس نداشتند. هنوز هم ندارند. هنوز هم اغلب مسلمانها در مواجهه با غرب خود را ميبازند و خواسته و ناخواسته از تقدير خود سرافكندهاند. آن آقايي و سطوت مسلمانها در قرون ماضيه جاي خود را به بيچارگي و ناكامي و استضعاف داده است. محمد مصطفي هنوز زنده بود كه دولت اسلام طالع شد و تمدن اسلامي شرق و غرب عالم را دربر گرفت. در همان صدر اسلام، ظاهرا در يكي از جنگهاي داخلي، وقتي مسلمانان قبيله طي را منهزم ميكنند، دختر حاتم غمگين و شرمزده زبان به شكايت و تظلم باز ميكند و معترض پيامبر ميشود. به تعبير اقبال: «در مصافي پيش آن گردون سرير/ دختر سردار طي آمد اسير// پاي در زنجير و هم بيپرده بود/ گردن از شرم و حيا خم كرده بود» پيامبر اما از موضع كرامت و بخشندگي قبل از هرچيز عباي مبارك خود را روي دوش دختر حاتم مياندازند تا هم مداراي با اسير را به پيروان خود تعليم دهند هم نام حاتم طايي را - به واسطه آن سابقه بخشندگي و كرامت- تكريم كنند: «دخترك را چون نبي بيپرده ديد/ چادر خود پيش روي او كشيد» اين حركت در چشم اقبال بزرگ ميآيد و در زبان شعر معني سمبوليك مييابد. يكباره زبان تظلمخواهي اقبال باز ميشود و خطاب به پيامبر ميگويد «ما از آن خاتون طي عريانتريم/ پيش اقوام جهان بيچادريم»... اقبال راست ميگويد و متاسفانه ما با وجود گذشت صد سال كماكان وضع و حالمان تغيير چنداني نكرده و موقعيتمان عوض نشده. اكثر حكمرانان جهان اسلام همچنان وابسته به امريكا و انگليسند و بياذن اسراييليها آب نميخورند. مكه، امالقراي اسلام، اسير دست وهابيهاي خشونتطلب و بيملاحظه است. اخبار آشكار و پنهان گواهي ميدهند كه اين حكام هيچ كم از اسلاف اموي و عباسي خود ندارند: آدم ميكشند، توطئه ميكنند، سر ميبرند، منتقدان خود را ميترسانند يا تطميع ميكنند و با هوسرانيها و بيعقليهاي مداوم خود فلاكت مسلمانان را بيش از پيش دامن ميزنند. چه فلاكتي از اين بالاتر كه غرب جوامع اسلامي را بازاري پررونق براي اسلحهها و تكنولوژيهاي خطرناك ميداند؟ در چشم غربي مسلمانان يا موجودات رامي هستند كه بلهقربان ميگويند و هزينه امنيت و قدرت خود را به غربيها ميپردازند يا موجودات ناراحت و پرخاشگري هستند كه از ديد آنها محور شرارتند و بايد كمر به هدمشان بست. خاورميانه كه متعلق به مسلمانان است بيشتر به كانون جنگ و بحران ميماند. اتفاقاتي كه در يمن و سوريه افتاده و ميافتد آنقدر شرمآور است كه باعث سرشكستگي امت پيامبر است. مسلمان صافي قلبي ميگفت كاش وقتي بميريم روحمان چشم در چشم پيامبر نشود. اگر پيامبر از ما بپرسد كه تمدن اسلامي به چه وضع و حالي افتاده چه جوابي به او ميتوانيم بدهيم جز اينكه سر پايين بيندازيم و اخبار بد و تلخ را پشت سر هم فهرست كنيم. بايد به پيامبر بگوييم كه امريكا از سر قلدري و كينتوزي ايرانيان را در روز روشن و با گستاخي هرچه تمامتر، تحريم كرد اما هيچ صداي اعتراضي از مسلمانان بلند نشد. سهل است، خيلي از سردمداران اسلامي با امريكا همدستي كردند يا براي داغ شدن جنگ ناخن به هم ساييدند. همين چند روز پيش عكس دختربچهاي را در يمن رسانهها منتشر كردند كه دل سنگ از ديدنش آب ميشد. ديروز خبر آمد كه اين دختر مرد. فقط يك دختر كه نيست. مشتي است نمونه خروار. حضرت علي درباره آن زن يهودي كه خلخال به زور از پايش درآورده بودند، گفت مرد اگر بشنود و دق كند بر او ملامتي نيست. اما از اين عكس مسلماني دق نكرد، سهل است كسي زبان به اعتراض نچرخانيد كه باي ذنب قتلت. ما امت بيچادريم و شرمنده روي رسولالله. چه بگوييم؟ از كه بناليم؟ از كه شكايت كنيم؟ اصلا بحث ما با دشمن كافر نيست، با دشمن خانگي است. دشمن ما ميليارد ميليارد هزينه ميكند و بعضي از به ظاهر هموطنان ما را ميخرد و ميفريبد تا از طريق تلويزيونهاي ماهوارهاي يا شبكههاي اينترنتي توي دل مردم را خالي كنند و آنها را از صرافت مبارزه با نظام سلطه بيندازند. عجيب اينكه اينها لاكردارها ايرانياند، اسم مسلماني دارند و مسلمانزادهاند، معذلك بيعذاب وجدان پا روي حق و حقيقت ميگذارند... بيخود نميگويد اقبال كه امت بيچادريم. كاش كه پيامبر عنايتي كند و عباي وحدت خويش را بر سرمان بيندازد... .