صداي درد
عباس چشامي
صداي درد به آن سوي زور و زر نرسيد
صدا مقابل خود ماند، دورتر نرسيد
صدا نجيبتر از قطرههاي باران بود
ولي به هرزه علفهاي كور و كر نرسيد
مگر كبود به پهلوي مادرش ننشست؟
مگر كه سرخ به پيشاني پدر نرسيد؟
مگر مصيبت ياران رفته نوش نكرد
هزار زخم به بال و پرش مگر نرسيد؟
چرا پس آن همه را اين زمانه برد از ياد؟
چرا غريبي اين عاشقي به سر نرسيد؟
يگانه پرچم سرخ حسين را او دوخت
چه غم به دامن كرب و بلا اگر نرسيد
چه حلمِ دامنه داري، چه صبرِ با صبري
رها نكرد تو را تا كه بر جگر نرسيد