• 1404 سه‌شنبه 23 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4229 -
  • 1397 دوشنبه 21 آبان

فرويد در مقام فيلسوف

«گوردن مارينو» / ترجمه: فريده وكيلي

 

 

«زيگموند فرويد»، آن پيشگوي روح و روان، ياد داد كه شما مي‌توانيد عصباني باشيد و آن را ندانيد. شما مي‌توانيد حتي فيلسوف باشيد و آن را ندانيد. فرويد دقيقا همين بود، يك فيلسوف ناخودآگاه ضمير ناخودآگاه، كسي كه هرگز درباره فلسفه كلمه‌اي مثبت براي گفتن نداشت. تنها به غرولندهاي او در سال 1933 گوش كنيد: «فلسفه مقابل علم نيست، طوري عمل مي‌كند كه گويي يك علم است و تا اندازه‌اي هم از همان روش‌ها استفاده مي‌كند، اما زماني كه به اين توهم مي‌رسد كه مي‌تواند تصوير منسجم و كاملي از جهان ارايه دهد از آن فاصله مي‌گيرد. اشتباه روش شناختي آن در اين واقعيت نهفته است كه ارزش‌هاي معرفت‌شناختي اعمال منطقي ما را بيش از اندازه ارزشيابي مي‌كند. اما فلسفه تاثير آني بر اكثريت مردم نمي‌گذارد، تنها تعداد كمي از لايه بالايي قشر روشنفكر را جلب مي‌كند و بقيه آن را وراي خود مي‌يابند.»

همان طور كه «فيليپ ريف» در 1959 در كتاب كلاسيك خود، «فرويد: ذهن اخلاق‌گرا» مي‌گويد، پدر علم روانكاوي خود نيز يك اخلاق‌گرا بود، از نوع محافظه‌كار آن‌كه هم در امور شخصي و هم در اعتقاد راسخ خود به اينكه خويشتن‌داري و تحديد اساس تمدن هستند. فرويد در علم خود چشم‌اندازي از يك زندگي خوب را تجويز مي‌كند و با وجود به سخره گرفتن فلسفه، عضو انجمن سقراط بود.

قانون سقراط اين بود، «خودت را بشناس». هر‌چند شايد براي بعضي فلاسفه عجيب باشد، خودشناسي بيشتر از ذكاوت نياز به خود ارزشيابي دارد. نياز به اين دارد كه درباره احساسات خود چيزي بدانيد. بنا بر تجربه خود، فلاسفه در مجموع به لحاظ احساسي خيلي افراد همسازي نيستند. بسياري از آنها با نوسانات احساسي طوري برخورد مي‌كنند كه هيجانات چيزي جز مانع براي استدلال عقلاني نيست. «فرويد» بيش از حكماي آتني بر اهميت اخلاقي شفافيت عاطفي تاكيد داشت. او مانند بازيگران نمايش‌هاي تراژدي يوناني اما نه به زباني كه گوش شنوا براي شعر نداشته باشند، به ما يادآوري كرد كه داشتن خويشاوندي همراه با دامنه وسيعي از عواطف چقدر دشوار است.

«فرويد» مي‌گويد كه وجه غافل مانده از بلوغ قابليت تحمل احساسات متضاد است و اينكه بتوانيم از تقسيم جهان به سياه و سفيد اجتناب كنيم. «فرويد» پس از فوت پدرش از افسردگي عميقي كه از تالمات خود و ملغمه‌اي از احساسات عاطفي و خصمانه نسبت به او ناشي مي‌شد، رنج مي‌برد. اما همان‌طور كه «فرويد» دريافت، احساسات ما نسبت به كساني كه عميقا دوست‌شان داريم تركيبي از عواطف و احساسات مختلف است و اين نيروي دوزخي است كه راه را بر گرايش‌هايي مانند نااميدي و خشم نسبت به پدر و مادر باز مي‌كند. گاهي اوقات براي كار مشقت بار آشتي بين احساسات متضاد، نيازي به «فرويد» نيست. به طور اختصار، اگر ما مي‌توانستيم يك لايه از خرد «فرويد» را از ذهن او جدا كنيم ممكن بود مضمون آن چنين باشد: آنهايي كه از احساسات خود ناآگاه هستند اين خطر را مي‌كنند كه بازيچه احساسات خود شوند.

«فرويد» در بي‌پرده‌ترين كار فلسفي خود، «تمدن و ناخشنودي‌هاي آن» مدعي است كه روان ما لايه‌بندي شده است. او همچنان توضيح مي‌دهد، احساسات ما نيز همچون شهر رم بنا شده بر ويرانه‌هاي روم قديم، طبقه‌‌بندي شده است: «آنچه گذشته و در پايين قرار دارد، زنده است و آنچه را كه در بالا قرار دارد با خبر مي‌كند، حتي اگر از پذيرش آن امتناع كنيم. اين قانون زندگي دروني به ما مي‌گويد چگونه با حقايق سرد مرتبط هستيم.» «جاناتان گلاور» در مقاله‌اي به‌شدت انتقادي از «فرويد» نتيجه‌گيري مي‌كند: «واقعيت‌هايي را كه ما به دست مي‌آوريم ميوه‌هايي هستند كه از عواطف خود برداشت مي‌كنيم. او مي‌نويسد، «آگاهي از وجود عوامل ناخودآگاهي كه موجب تخريب ديدگاه‌هاي ما مي‌شوند وظيفه دقيق و مو‌شكافانه‌اي را بر عهده ما مي‌گذارند.»»

آگاهي از نظريه ضمير ناخودآگاه مي‌تواند به ما كمك كند كه چشم سومي بر روي موضوعات مهم و تكرار شونده زندگي خود داشته باشيم تا مبادا آنها بر درك ما از جهان فائق آيند. براي مثال جمعيتي از امريكايي‌ها به هر دليلي از اين فكر كه بعضي‌ها چيزي را رايگان به دست آورند نفرت دارند، به ويژه اگر اين موضوع با دلارهاي مالياتي آنها در ارتباط باشد. در طول مناظرات سياسي اخير بر روي مساله بيمه سلامت و اصلاحات رفاهي، توجه بسياري معطوف به درصد قليلي از مردم شده بود كه شايد براي دريافت درمان رايگان وانمود به اشتغال مي‌كردند. گويي چند انسان درمانده تبديل به قانون شده‌اند تا استثنا. آيا اين افراد كوته‌بين نمي‌توانستند با در نظر گرفتن اين امكان كه شايد يك عنصر قوي از خشم و خودخواهي در روان آنها نهادينه شده و اين كج‌خلقي‌ها مانع از درك درست آنها از واقعيت‌ها مي‌شود، نتيجه بهتري بگيرند. اگر‌چه «فرويد» هرگز اهل موعظه نبود، ولي قطعا رهنمود او اين بود كه هر كسي كه مشتاق تفكري شفاف است بايد سخت تلاش كند كه نسبت به انگيزه‌هاي عاطفي خود صادق باشد. البته همان‌طور كه «گلاور» اشاره مي‌كند، بدين معنا نيست كه بر كشف معني احساسات احاطه كامل داشته باشيد. بلكه بايد اين احتمال را لحاظ كنيد كه اعمال شما ممكن است كمتر بر اساس دليل و برهان بوده و بيشتر بر اساس تمايلات و هيجانات غيرقابل تاييد باشند. هيچ گروهي بيشتر از صنعت تبليغات از اين نكته اساسي «فرويد» برداشت نكرده است. فلسفه، تجسم عشق به خرد است، دانش چگونه بهتر زيستن و «فرويد» قطعا اين دانش را باز كرده و تحويل داده است. در كنار ماركس، داستايوسكي و تني چند، «فرويد» يكي از اولين متفكران سنتي غربي است كه ضمير را تحت چنين بررسي موشكافانه‌اي قرار مي‌دهد. تا اواخر قرن 19، تشخيص درستي و نادرستي اعمال ما امري مقدس و الهي بود. بر اساس فرضيه «فرويد» آرمان‌هاي مبالغه‌آميزي مانند ممنوعيت احساسات شهواني يا تنفر نسبت به عزيزان خود مي‌سازند كه براي آن بخش درنده‌خوي ضمير ماست كه مي‌تواند تا حد زيادي دورنماي خوشبختي ما را بدرد. برخلاف اخلاق‌گرايان سختگيري مانند دكارت و كرك گارد، فرويد مدعي بود كه انسان‌ها با محدوديت‌هاي رواني به همان ميزان محدوديت‌هاي فيزيكي به دنيا مي‌آيند. در نتيجه او به‌شدت منتقد تفكر مسيحيت بود كه ما بايد نه‌تنها همسايگان خود را دوست داشته باشيم بلكه دشمنان خود را نيز دوست بداريم. در مجموع، «فرويد» تجويز مي‌كند كه اخلاقيات را در قابليت‌هاي روانشناسي خود لحاظ كنيم. «فرويد هم مانند «كرك گارد» وقت نامحدودي را در باتلاق اضطراب و افسردگي صرف كرد و مانند ساير كاشفان بزرگ ذهن، اغلب به بيش از اندازه كسالت‌آور بودن متهم بود. هنوز هم وقتي ناگزير به ارايه ديدگاه‌هاي مثبتي از سلامت شويم، «فرويد» بيش از يك‌ بار اشاره به اين مطلب دارد كه آنچه براي خوشبختي حياتي است قابليت عشق ورزيدن و كار كردن است، يعني قادر به سرمايه‌گذاري در چيزي غير از خود باشيد. در دوره‌اي كه اصطلاحات فرويدي مانند «خود‌شيفتگي» به طرز ناشيانه به پرستش خود تعبير مي‌شود، خارج شدن از مدار خود خويش شايد عمل مطلوب و معقولي باشد.

9 اكتبر 2011

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون