اداره حزبي كشور آري يا نه؟!
نصرتالله تاجيك
كم و بيش نزديك يكصد سال از شكلگيري تحزب در ايران بعد از پيروزي جنبش مشروطه ميگذرد. اما حال و روز اين روزهاي پاييزي احزاب نه از منظر نشاط كه نزار و نحيف است بلكه از منظر تاثيرگذاري بر سامان دادن اين جامعه بي قواره اگر نگوييم در حال احتضار است حداقل به نفس نفس افتاده و بايد كاري كرد! چهارمين كنگره سراسري حزب اتحاد ملت ايران اسلامي روز جمعه ۲۵ آبان برگزار خواهد شد و اصولا طرفداران اداره حزبي كشور با شنيدن اخبار برگزاري اينگونه كنگرهها جداي از خاستگاه، اهداف و گرايش سياسي آنها خوشحال ميشوند. ولي اين بخش از شهروندان كشور اطمينان خاطر ندارند كه آيا با فائق آمدن احزاب بر مشكلات داخلي و تداوم زيست سياسي اجتماعيشان، دستور كار كنگرهها به سمت و سوي ترسيم تصوير بزرگ آينده كشور و نقش احزاب در ساماندهي ايران در سطح جامعه و سياست و حكومت و اصلاح فرهنگي در اين دو بخش رفته است يا خير؟ متاسفانه باوجود ضرورت ساماندهي قواره سياسي اجتماعي كشور هنوز بستر اداره امور مملكت به صورت حزبي فراهم نيست. اداره حزبي كشور نه به عنوان يك امر لوكس، تفنني، انتخاب و براي جور شدن جنس سياست و حكومت و نشان دادن وجود ابزارهاي دموكراسي در كشور، بلكه از منظر ضرورت حفظ و ارتقاي امنيت ملي به منظور سامان يافتن و شناسنامهدار كردن نهتنها جامعه بلكه سياست و حكومت در ايران بايد تلقي شود. زيرا بيقوارگي سياسي اجتماعي روند توسعه كشور را نيز تحتتاثير قرار داده و نهتنها فينفسه سرعت و شتاب اين روند را كم كرده است بلكه در مقايسه با جوامع مشابه در همسايگي ايران نيز اين عقبماندگي توسعه كشور به خوبي نمايان است و اين خود تبعات سياسي اجتماعي منحصر به خويش را دارد و سرخوردگي اجتماعي و كاهش اعتماد عمومي به دولت و حاكميت را به دنبال دارد. اما جداي از اينكه اراده جدي در سياست و حكومت اين روزهاي ايران براي اداره جامعه و كشور براساس تحزب وجود ندارد و اين بر قوارهبندي كنوني جامعه و سياست و حكومت ما تاثير منفي گذاشته است، در اين ميان فرهنگ، آداب و خلقيات مردم نيز در دامن زدن به اين وضعيت بيتاثير نيست و اتفاقا احزاب اين موضوع را بايد در دستور كار خود قرار دهند. محققان و نويسندگان بيشماري در زمينه خلقيات ايرانيان مطالبي را قلمي كردهاند از مرحوم جمالزاده تا شادروان مهندس بازرگان، اما براساس نتايج يك نظرسنجي جديد و در سطح ملي درباره خلقيات اجتماعي ايرانيان توسط آقاي مقصود فراستخواه از اساتيد جامعهشناسي دانشگاه نشان از عواملي دارد كه هر يك از عوامل برشمرده در زير سم مهلك براي كار تشكيلاتي است چه رسد به وجود تمامي اين عوامل در فرهنگ و خلقيات اين روزهاي ايرانيان و اين نشان از نياز به كاري بس سترگ در اين زمينه دارد.
1- ضعف فرهنگ كار جمعي و فعاليت مشترك گروهي، 2- عدم انتقادپذيري و اينكه ايرانيان از انتقاد آزرده و ناراحت ميشوند و وقتي كسي از آنها انتقاد كند، به دل ميگيرند، 3- رودربايستي زياد، تعريف و تمجيد در حضور يكديگر و قضاوتهاي منفي در غياب يكديگر و مغايرت شديد تعارف ايرانيان با واقعيت و رفتار آنان، 4- پنهانكاري و عدم شفافيت فردي و سازماني، 5- خودمداري و اولويت خواستههاي خود بر خواستههاي جمعي و منافع عمومي، 6- چيرگي احساسات بر خردورزي، 7- رواج دروغ بين ايرانيان و 8- سختي گفتوگو و توافق پايدار بين ايرانيان از اين جمله هستند. (فراستخواه، مقصود. ما ايرانيان، نشر ني، ص 20).
درست است كه كشور با شرايط حساس و تعيينكنندهاي در صحنه منطقهاي و بينالمللي روبهرو است و اين شرايط تاثيرات بسزايي در مديريت سياسي اجتماعي تحولات كشور بهجا خواهد گذاشت و اين امر از اولويت برخوردار است اما اميد ميرود نكات مذكور در كنار ساير دستوركارهاي مصوب مورد توجه دوستان و دستاندركاران احزاب و مخصوصا در كنگرهها و جلسات حزبي قرار گرفته و به تاثيرات و مخاطرات مشكلات كنوني جامعه ايراني در اداره كشور و آينده ايران توجه خاص مبذول گردد. زيرا با اصلاح فرهنگي و از بين بردن حتي پارهاي از اين خلقيات چه بسا تحرك، حضور و تاثير احزاب در حل ساير مشكلات نيز افزايش يابد. انشاءالله!