• 1404 سه‌شنبه 27 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4245 -
  • 1397 يکشنبه 11 آذر

گفت‌وگو با مجيدرضا مصطفوي، كارگردان فيلم «آستيگمات»:

به من گفتند: دو سيمرغ به تو بدهكاريم

تينا جلالي

 

 

مجيدرضا مصطفوي يكي از كارگردانان جوان و خوش ذوق سينماست كه پيش‌تر با فيلم اول خود «انارهاي نارس» گوشه‌اي از استعداد و توانايي خود را به منصه ظهور گذاشته و توجه‌ها را به خود جلب كرده بود؛ فيلمي با بازي آنا نعمتي و پژمان بازغي كه رتبه چهارم را در جدول ارزشگذاري منتقدان جشنواره بين‌المللي مسكو به خود اختصاص داده و توسط فدراسيون جهاني منتقدين (فيپرشي) و رسانه بين‌المللي هاليوود ريپورتر مورد تحسين قرار گرفته است.

اين كارگردان در دومين ساخته خود «آستيگمات» تلاش مي‌كند تحليلي بر روابط انساني افراد جامعه داشته باشد. يك ملودرام خانوادگي (تمام و كمال در روايت و ساختار) كه افراد اين خانواده با بحران‌هاي مختلف دست به گريبان هستند. فيلمي با موضوعي جسورانه كه مطابق با حال و هواي روز جامعه ساخته شده است. با وجود برخورداري از جذابيت موضوع و كشش داستان اين فيلم نتوانست در جشنواره فيلم فجر حضور داشته باشد و دلايل گوناگوني هم براي آن بيان شد كه قانع‌كننده نبود.

اكران اين فيلم در سينماها بهانه‌اي شد تا با كارگردان آن گفت‌وگويي داشته باشيم و نظر او را در خصوص ساختار فيلمش و حاشيه‌هايي كه گريبان فيلم را گرفته جويا شويم كه از نظر مي‌گذرانيد.

 

آقاي مصطفوي دو فيلم كارنامه شما نشان‌دهنده اين نكته است كه با قدم‌هاي محكمي در سينما گام برداشتيد و همين مساله باعث شده فيلم‌هاي دلخواه‌تان را بسازيد، معمولا نبايد به ساخته اول كارگردان به چشم جدي نگاه كرد چون با فيلم دوم و سوم است كه توانايي‌هاي كارگردان بيشتر نمايان مي‌شود و درباره وجوه كارگرداني او بهتر مي‌توان نظر داد؛ نكته‌اي كه الان در مورد شما صدق مي‌كند.

معتقدم قبل از اينكه كارگردان يا تهيه‌كننده يا هر شغل ديگري داشته باشم به دنبال دغدغه‌هاي ذهني خودم باشم وقتي فيلم مي‌بينم، كتاب مي‌خوانم، موسيقي گوش مي‌دهم يا روزنامه مي‌خوانم يا اتفاقات و چالش‌هاي اطرافم را بررسي مي‌كنم در تمام اين موارد تلاش مي‌كنم چشمم را با وقايعي كه با آن منجر مي‌شود، تربيت كنم. به‌جاي آنكه وقت بگذارم كار متوسط يا ضعيفي را بخوانم تحقيق مي‌كنم داستاني را بخوانم كه از حداقل استاندارد بالاتر باشد. به نظرم ما فيلمسازان بايد در جريان امور روز جامعه قرار داشته باشيم. اگر نمايشگاه نقاشي يا آلبوم خوب موسيقي يا كتاب‌هاي خوب و قديمي كه تجديد چاپ شود من حتما پيگيري مي‌كنم تا جايي كه بتوانم در جشنواره‌هاي خارجي هم به تماشاي فيلم‌ها مي‌نشينم و... مجموع اين عوامل باعث مي‌شود اگر قرار است فيلمي بسازم، فيلمنامه يا طرح اوليه بنويسم اول به اين توجه مي‌كنم كه آيا اين نوشته سليقه من است يا نه؟ خودم را مي‌شناسم تا موضوعي سليقه من نباشد نمي‌توانم آن را انجام دهم. ترجيح مي‌دهم به‌ جاي فيلم خوب يا كار عالي كه سليقه من نباشد به دغدغه‌ام و سليقه خودم بپردازم. اين از نوجواني در ذهنم بود و شاكله مرا تشكيل داده است.

چنين نگاهي را آيا به محيطي كه در آن بزرگ شديد هم مي‌توان مرتبط دانست؟

قطعا. خانواده‌ام فرهنگي بودند. از كودكي با سينما و ادبيات آشنا بودم رابطه نزديك و خانوادگي با زاون قوكاسيان داشتم و اساسا به‌واسطه زاون من وارد سينما شدم. 10 سالم بود كه داور جشنواره فيلم كودك اصفهان در بخش بين‌الملل بودم و بعد كه به تهران آمدم در ادامه وارد كار تدوين فيلم كوتاه شدم. از تمام صحبتم به اين نكته مي‌خواستم برسم كه اين پروسه20‌سال گذشته براي من خيلي مهم بود. نه اينكه حتما براساس فرمول خاصي سراغ دغدغه عجيب و سلايق خاص بروم و بخواهم كار عميقي كنم، خير. برنامه‌ريزي پررنگي در اين مورد نداشتم. اما انتخاب كار يا دست خودم بوده يا به‌واسطه اطرافيانم شكل گرفته و متاثر از همان دوران كودكي من است. همه تصاويري كه از كودكي در ذهنم است از 10‌سالگي به اين‌طرف از كتاب، تئاتر، شعر و موسيقي در ذهنم جاي گرفته. مطمئنا اگر مسير ديگري غير از اين در زندگي داشتم الان شغلم چيز ديگري بود.

البته اين نكته را هم اضافه كنم شايد نداشتن دغدغه مالي هم باعث مي‌شود بتوانيد فيلم‌هاي ايده‌آل خود را بسازيد؟

اتفاقا دغدغه مالي همواره با من است و من براي هر دو فيلمم به‌سختي سرمايه‌گذار پيدا كردم.

اما اينكه خودتان مسووليت توليد فيلم‌تان را بر عهده ‌داريد و ناظر بر كار هستيد هم اهميت دارد. چون شنيده‌شده تهيه‌كننده‌ها به‌راحتي زير بار خواسته‌هاي كارگردانان جوان نمي‌روند؛ به عبارت واضح براي فيلم خرج نمي‌كنند اما شما وقتي تهيه‌كننده كارتان هستيد براي فيلم دل مي‌سوزانيد، متناسب با نيازهاي فيلم گام برمي‌داريد و مشكل كمتري نسبت به ديگر فيلمسازان جوان داريد.

از اين‌ جهت بله. اصلا مهم‌ترين اتفاقي كه من سمت تهيه‌كننده‌ها نمي‌روم همين عامل بوده. پروسه تهيه‌كننده بودن به‌شدت سخت است. درباره مشكلات آن‌ همه صحبت مي‌كنند اما در واقعيت، كار به‌شدت سختي است. دو سال طول كشيد تا براي ساخت فيلم «انارهاي نارس» پروانه ساخت صادر شود. «انارهاي نارس» در دولت آقاي احمدي‌نژاد مجوز دريافت نكرد و چند بار فيلمنامه رد شد.وقتي براي ساخت اين فيلم مجوز دريافت نمي‌كردم هيچ سرمايه‌گذاري حاضر به همكاري و توليد فيلم نمي‌شد. اما من به هر سختي كه بود فيلم «انارهاي نارس» را اواخر دولت احمدي‌نژاد با پروانه ويدئويي ساختم وقتي دولت عوض شد به جشنواره فيلم فجر فرستادم و پذيرفته شد. به نسخه سينمايي تبديل كردم و همين مساله باعث شد من وارد پروسه تهيه‌كنندگي فيلم شوم. بعد هم وارد چرخه اكران فيلم شدم و تبديل كردن فيلم به نسخه ويدئويي سه سال طول كشيد.

پس به صورت كامل با پروسه تهيه‌كنندگي آشنا شديد.

بله. البته وقتي 21سالم بود تله‌فيلم براي تلويزيون تهيه كردم كه خيلي پربيننده بوده و با چم‌وخم كار آشنا بودم. به همين جهت وقتي خودم تهيه‌كننده فيلمم باشم سعي مي‌كنم نكاتي را در فيلم رعايت كنم كه شايد دغدغه هر تهيه‌كننده‌اي نباشد. اما اين را بگويم كه قطعا دغدغه مالي دارم و براي فيلم «آستيگمات» نتوانستم سرمايه‌گذار پيدا كنم و به‌سختي توليد فيلم را پيش بردم اما تمام تلاشم را كردم فيلم درخورتوجهي ارايه دهم.

تمايلي به اقتباس از ادبيات داستاني ايران يا كشورهاي ديگر نداريد؟

اتفاقا به اين فكر كردم كه وقتي كتاب را به صورت تصويري مي‌خوانم از آثاري كه دوست داشتم اقتباس هم داشته باشم اما از آنجايي كه كارگردان پركاري نيستم و شايد به طور كل پنج فيلم در كارنامه‌ام داشته باشم ترجيح مي‌دهم دغدغه خودم را دنبال كنم شك نكنيد روي دغدغه من تمام خوانده‌هايم تاثير مي‌گذارد از سينماي ايتاليا گرفته تا ادبيات امريكاي لاتين تا ادبيات دهه چهل و پنجاه همه در ديدگاهم تاثيرگذار است.

اشاره كرديد به فيلم «انارهاي نارس». وقتي دو فيلم «آستيگمات» و «انارهاي نارس» را كنار هم قرار مي‌دهيم با دو فيلم از دوجهان و دو دنياي متفاوت مواجه مي‌شويم. اگرچه كه در هر دو فيلم بازهاي يكدست بازيگران مي‌بينيم اما فيلم «انارهاي نارس» از عشق صحبت مي‌كند و «آستيگمات» روايت‌كننده خشونت است.

به نظر من هر دو فيلم زاييده زمان و مقطعي است كه فيلمنامه شكل گرفت. فيلم «انارهاي نارس» زماني نوشته‌شده بود كه ما به‌شدت از نظر وضعيت فرهنگي و اجتماعي دچار تنزل بوديم دوره تاريكي بود كه روي كوچك‌ترين موارد زندگي همه ما تاثير مي‌گذاشت. دغدغه من اين بود كه مسوولان در آن برهه ناخودآگاه كاري مي‌كنند كه عشق و علاقه‌اي كه مردم نسبت به هم دارند را از آنها بگيرند و مهم‌ترين آسيب در اين مسير به طبقه كارگري وارد مي‌شود. طبقه كارگري براي من طبقه به‌شدت قابل‌احترامي هستند اما متاسفانه بايد اعتراف كنيم كه اين طبقه با نگاه بدبينانه‌اي مواجه هستند، نگاه امنيتي بدي به آنها مي‌شود و اين قشر از جامعه هميشه زير بار سنگيني از مشكلات كمرشان خميده‌تر مي‌شود. فيلمنامه اين فيلم زايده همان دوران است؛ دوراني كه يارانه و سوبسيد و پول پاك و... تبعات آن دوران متأسفانه آنقدر عميق و ريشه‌اي بود كه سال‌هاي سال اين كشور را درگير خود كرده، بعد از هفت سال همچنان با آن درگيريم. من فكر مي‌كنم الآن تازه داريم روزهاي خوبي را سپري مي‌كنيم.

از چه نظر؟

منتظر گسست طبقاتي بدتري بايد باشيم. به سمتي مي‌رويم كه طبقه متوسط را كاملا از دست مي‌دهيم و اين براي جامعه و كشوري كه طبقه متوسط را از دست بدهد خيلي بد است و سخت بتواند به حالت نرمال برگردد. از نظر جهاني بهترين كشورها كشوري هستند كه طبقه متوسط جامعه آنها بيشترين باشد اما در حال حاضر بيشترين قشر جامعه ما را طبقه زيرخط متوسط تشكيل مي‌دهد. يعني 70 درصد قشر محروم 20 درصد متوسط و 10 درصد ديگر طبقه مرفه است. نكته مهم اينجاست حجم عظيمي از مردم كه امروز طبقه محروم جامعه ما هستند همان مردمي هستند كه درگذشته شغل و زندگي خوبي داشتند اما به‌ مرور و گذشت زمان و با رشد تورم و مشكلات اقتصادي كه با آن درگيرند از طبقه متوسط نزول كردند. اين دسته روزبه‌روز تلاش مي‌كنند. يعني چه؟ يعني اگر يك روز كار نكنند آن شب نمي‌توانند با شكم سير سر بر بالين بگذارند. اين يعني تلاش براي زنده ماندن.

درواقع «آستيگمات» انعكاس چگونگي دوران دولت احمدي‌نژاد است؟

دقيقا. ما در اين فيلم از طبقه‌اي كه روزي براي خود خانه‌اي داشته صحبت مي‌كنيم. آدم‌هاي قشر متوسطي كه روزگاري براي خود شغل و برو بيايي داشتند اما همه‌چيز آنها به خاطر سو مديريت پدر خانواده از دست مي‌رود.

بحث مهم ديگري كه در فيلم مطرح مي‌شود مسووليت تربيت فرزند است كه بعضي خانواده‌ها از آن به راحتي سر باز مي‌زنند و به آن توجه نمي‌كنند.

وقتي خانواده درگير روزمرّگي و مسائل مالي باشد اين يعني عملا براي كودكان و نسل جوان وقتي ندارند. من وقتي مقايسه مي‌كنم بچه‌هاي الان را با دوراني كه ما زندگي مي‌كرديم بحث تربيت بچه زمان ما و دهه شصت براي خانواده‌ها به‌شدت مهم بود. پدر و مادرها همه توجه‌شان به فرزندان‌شان بود؛ حتي طبقه كارگري هم به بچه‌اش توجه مي‌كرد تا بچه‌اش درسش را بخواند، تكاليفش را به موقع انجام دهد و خداي نكرده راه كج نرود. اما در حال حاضر خانواده‌ها توجهي به كودكان خود ندارند.

نه كه نخواهند، وقتش را ندارند.

موافقم. از طرفي به خانواده هم حق بايد داد. پدري كه از صبح علي‌الطلوع تا انتهاي شب كار مي‌كند نمي‌رسد و نمي‌تواند به كودك خود توجه كند. همين كه خرجي براي گذران زندگي زن و بچه خود بياورد و ناني بخورند كار شاقي كرده است. طبيعتا در شرايط امروز جامعه من هم زندگي مي‌كنم، من هم بخشي از همين جامعه هستم، من هم همين مشكلات را لمس مي‌كنم و دغدغه‌ها و نگراني‌ها را دارم.

بچه‌ها در حال حاضر عنصر فراموش شده جامعه ما هستند.

بچه‌ها دنياي متفاوتي دارند. نه اينكه كم يا زياد مي‌فهمند. علايقي در بچه‌ها وجود دارد كه ناديده گرفته مي‌شود.

اينجا نقشي كه آموزش و پرورش بر عهده دارد چيست؟

نكته مهم اينجاست. براساس عرف مهم‌ترين وظيفه كشورداري بخش فرهنگ و آموزش و پرورش است اما به نظر من مهم‌ترين و اساسي‌ترين وظيفه كشور بر عهده آموزش و پرورش است. اما سوال اينجاست كه ما با يكسري آموزش‌هاي تكراري و ناكارآمد و بر اساس يكسري نوشته‌هاي دهه پنجاه آموزش و پرورش مواجه هستيم كه آنها براي به‌روزرساني خود فقط تعدادي نوشته‌هاي مندرج در كتاب‌ها را عوض مي‌كنند. همين. درحالي كه سيستم آموزش جهاني بسيار متفاوت است و جالب‌تر اينكه همه مسوولان دغدغه آموزش دارند؛ از وزير كشور گرفته تا معلم ورزش همه شعار ترويج علم مي‌دهند اما در عمل هيچ كاري براي بچه‌ها نكردند و نمي‌كنند.

يكي از نكات مندرج در فيلم اين بود كه وقتي بچه‌اي همچون كسري (با بازي محمد شاكري) كه دچار بحران در خانواده است و از آغوش گرم خانواده رنج مي‌برد، محبت را در مدرسه جست‌وجو مي‌كند.

من خيلي مدارا كردم. صحنه‌هاي تلخ‌تر از فيلم براي كسري در نظر داشتم. خيلي نكات عميق‌تر و تكان‌دهنده‌تر كه در آموزش و پرورش پرونده‌هايش موجود است. من تحقيق كردم راجع به اين كودكان با اين اختلالات و مشكلات. متاسفانه بايد بگويم دچار سيستمي هستيم كه به جاي درمان، پنهانكاري را ترجيح مي‌دهد و نتيجه‌اش اين مي‌شود كه فيلم با اين موضوع از جشنواره فجر كنار گذاشته مي‌شود.

نگاه نافذي كه كسري دارد، در طول فيلم دارد به خانواده‌ها نهيب مي‌زند.

موقعي كه فيلم را مي‌ساختم اصلا به اين فكر نمي‌كردم كه داستان فيلم ملتهب يا تلخ و پر از خشونت است. به اين فكر مي‌كردم كه موضوع اين فيلم به اتفاقات روز جامعه ما برمي‌گردد. من در هر دو فيلمم سعي كردم داوري نكنم و كنار بايستم و واقعيت را روايت كنم. تلاش كردم به مردم خط ندهم و نظرم را تبيين نكنم. باور كنيد نمي‌توان چيزي را زوركي در مغز كسي فرو كرد. مردم خودشان آگاهند. اما متاسفانه آستانه صبر عده‌اي پايين است.

البته اين نكته را هم اشاره كنم طول مدتي كه فيلم را تماشا مي‌كردم به دوز بالاي خشونت فكر مي‌كردم ولي با تعدادي از منتقدان كه صحبت كردم آنها نظر خلافي داشتند.

وقتي روي فيلمنامه اين فيلم كار مي‌كردم تمام اين جوانب را بررسي كردم. نزديك به 3 يا چهار ماه تحقيق و پژوهش اين فيلم طول كشيد. روي سه نكته تاكيد داشتم. طيف كودكاني كه دچار اختلالات هورموني مي‌شوند، گروهي كه مرحله ترك الكل را پشت سر مي‌گذارند و چند مورد حقوقي كه به طور كلي يك سال و نيم زمان نگارش فيلمنامه اين فيلم شد. زمان تحقيق كاملا دقت مي‌كردم كه خشونت منطبق بر مسائل روزمره باشد اما شما باور كنيد در واقعيت جامعه ما خشونت به مراتب بيشتر است شايد لايه بيروني فيلم درگيري زياد باشد اما كاملا با وقايع روز جامعه همخواني دارد در يك سال و نيم گذشته و خصوصا شش ماهه اخير به اوضاع مردم جامعه به لحاظ مالي و اقتصادي دقت كرده‌ايد؟

مردم از نظر عصبي درگيري زيادي دارند.

من حتي احساس مي‌كنم مي‌توانستم دوز خشونت را كمي بيشتر كنم اما در موقع ساخت حواسم بود و كاملا كنترل مي‌كردم كه خروجي فيلم واقع‌بينانه باشد.

مطابق با فيلمنامه، فيلم را ساختيد؟ چون بعضي از مسوولان سينمايي معتقد هستند كه فيلمسازان نكاتي در فيلم مي‌گنجانند كه در فيلمنامه براي دريافت پروانه ساخت وجود ندارد.

شما شك نكنيد كه اگر يك كلمه در فيلم من بيشتر از فيلمنامه لحاظ مي‌شد سازمان سينمايي تا به حال اعلام كرده بود كه اين فيلم مطابق با فيلمنامه ساخته نشده است. كاملا به اصول پايبند هستم و خدا را شكر در شرايط كاملا شفافي كار مي‌كنيم فيلمنامه با هيچ تغييري مقابل دوربين رفت؛ حتي از فيلمنامه كم هم شده است.

پس مشكل عدم حضور در جشنواره فجر را چه مي‌دانستند؟

دوستان مسوول فكر مي‌كنند اگر كسي سر و صدا نمي‌كند پشتوانه ندارد، خير اينگونه نيست. سال گذشته جشنواره فيلم فجر به‌شدت فشار‌پذير بود مي‌توانستم با فشار فيلمم را وارد بخش مسابقه كنم و مشكلات را حل كنم اما من به عنوان كارگردان مي‌دانستم كه اين فيلم به توصيه كسي احتياج ندارد. متاسفانه بايد بگويم غالب افرادي كه به عنوان هيات انتخاب جشنواره فجر حضور داشتند به غير از چند نفر غير فرهنگي كه رگه‌هايي از تفكرات امنيتي داشتند و چهره فرهنگي به خود گرفته بودند. همين باعث شد كه به فيلم من برچسب زده شود. همين افراد مديران سينما را ترساندند كه فيلم ملتهب است و اگر در جشنواره نمايش داده شود جشنواره را دچار التهاب و بحران مي‌كند؛ وگرنه هر كسي كه فيلم را تماشا كرد آن را دوست داشت؛ حتي دبير جشنواره هم اين فيلم را دوست داشت. من مي‌توانم بگويم جشنواره فجر سال گذشته از يك فيلم خوب محروم شد.

با آقاي داروغه‌زاده همان مقطع صحبت نكرديد؟

من احترام ويژه‌اي براي ايشان قائلم. ايشان فيلم «آستيگمات» را دوست داشت و در سال‌هاي اخير تمام تلاش خود را كرده تا جلوي تندروي را بگيرد. اما سوالي از ايشان دارم. دبير جشنواره فيلم فجر مسووليت دارد كه جلوي تصميمات اشتباه را در جشنواره بگيرد و از زد و بند در اين رويداد مهم جلوگيري كند و جلوگيري كند از اينكه به فيلمي در ارگان‌ها انگي زده شود. اما آقاي داروغه‌زاده فيلم من نزد شما امانت بود. چرا ارگان‌هاي مختلف درباره فيلم من نظر دادند؟ شما مسووليت داشتيد از فيلم من محافظت كنيد. چرا قصه فيلم من در ارگان‌هاي مختلف نقل مي‌شد؟ در جشنواره اعلام شد كه چند فيلم داستان ملتهب دارد اما اسم برده نشد ولي دوستان هيات انتخاب داستان و قصه فيلم من را براي همه ارگان‌ها نقل كردند و بار جنسي به فيلم اضافه كردند كه الان فيلم اكران شده همه مي‌دانيد اينگونه نبوده است.

نكته‌اي كه اينجا به ذهن مي‌رسد اينكه اگر به چگونگي برگزاري جشنواره فيلم فجر در دهه شصت اشاره‌اي داشته باشيم همه از آن دوران به عنوان نوستالژي ياد مي‌كنند. اصلا جشنواره فيلم فجر جوانان را علاقه‌مند به سينما مي‌كرده اما در چند سال گذشته اين رويكرد در جشنواره وجود ندارد و فيلمسازان را نسبت به آن دلزده و بي‌انگيزه كرده است.

اين براي آينده جشنواره‌اي با اين قدمت بد است و بايد در ديدگاه خود تجديد‌نظر كند؛ البته اين نكته را بگويم كه سال گذشته مي‌خواستند جشنواره‌اي خنثي برگزار كنند. منتقدان و علاقه‌مندان سينما به بعضي فيلم‌‌هاي جشنواره مي‌خنديدند. ما نبايد با خود تعارف داشته باشيم كه اگر اينگونه باشد وضعيت سينما بدتر از اين وضعيتي مي‌شود كه الان شاهدش هستيم. اين مساله باعث سلب و عدم اطمينان از جشنواره مي‌شود. ‌اي كاش وقتي اسم هيات انتخاب اعلام شد فيلمم را از جشنواره بيرون مي‌آوردم چون هم آنها با نگاه من آشنا بودند و هم من آنها را مي‌شناختم. اصلا فكر نمي‌كردم كه اين‌گونه با فيلم‌ها برخورد كنند.

برگرديم به فيلم «آستيگمات» و پيرامون فيلم صحبت كنيم. انتخاب كسري كودك فيلم هوشمندانه صورت گرفته است. بازي واقعي كسري طول فيلم مخاطب را با خود درگير مي‌كند.

به خاطر انتخاب اين نقش نزديك به پانزده روز پيش‌توليد را به تعويق انداختم. از ميان 300بچه از آموزشگاه‌هاي مختلف بازيگري محمد شاكري را انتخاب كردم. خيلي دقت كردم تا متناسب با نقش و آنچه مي‌خواهم كودك قصه انتخاب شود كه خوشبختانه محمد شاكري به خوبي از عهده‌اش بر آمد و بعد از اين فيلم در دو تئاتر «اوليور توييست» و «بينوايان» بازي كرد.

براي رسيدن به نكات روانشناسي فيلم مشاور داشتيد؟

مراحل تحقيق را خودم انجام دادم چون اعتقاد دارم بايد درباره موضوعي كه روايت مي‌كنم تسلط كامل داشته باشم و به درك درستي برسم.

انتخاب بازيگران هر دو فيلم‌تان گوياي اين نكته است كه علاقه‌مند به فيلم بازيگر‌محور هستيد تا نابازيگر.

اتفاقا اگر شرايط كار و بودجه لازم را داشته باشم علاقه‌مندم با نابازيگر همكاري كنم. اما وقتي سرمايه فيلم را خودم متقبل مي‌شوم نمي‌توانم فيلمبرداري را با چهار نابازيگر 80 روز ادامه دهم. با سرمايه خودم نمي‌توانم ريسك كنم. نكته مهم ديگر اينكه فيلم اجتماعي براي اينكه با مخاطب ارتباط برقرار كند حتما بايد بازيگر داشته باشد بايد فيلم به نحوي ساخته شود كه جرقه‌اي در ذهن مخاطب زده و او را به سينما دعوت كند. از روزي كه فيلمنامه را مي‌نوشتم بر اساس همين بازيگران نوشتم و بازيگران هم علاقه‌مند به فيلمنامه بودند و تمايل به همكاري با من داشتند.

شخصيت‌پردازي بازيگران در اين فيلم را بايد از نكات مثبت فيلم تلقي كرد.

ببينيد، من براي همه كاراكترها شناسنامه 10صفحه‌اي نوشته بودم؛ چه كاراكتري كه دو صحنه بازي داشت و چه نقش اصلي فيلم. همه شخصيت‌هاي كاملي داشتند و به آنها در دورخواني‌هايي كه داشتم، مي‌گفتم كه مثلا مهران (مصطفي كيايي) شما در ده سالگي با بچه همسايه دعوا كردي... يا الهه (مهتاب نصيرپور) شما در زمان جواني اين‌گونه رفتار مي‌كردي و....

من فكر مي‌كنم «آستيگمات» به لحاظ ساختاري فيلم سختي بود. كنترل بازي بازيگري همچون محسن كيايي (بازيگر شوخ و بذله‌گويي كه در بيشتر فيلم‌ها نقش كمدي بر عهده داشته) و همين‌طور هماهنگي بازيگران در اكثر صحنه‌ها براي داشتن بازي يكدست از يك سو، ميزانسن‌ها و زاويه دوربين‌هاي متفاوت از سوي ديگر كه در نهايت مخاطب را با فيلمي پر‌ريتم مواجه مي‌كند.

محسن خودش هم تمايل داشت كار متفاوتي داشته باشد و خيلي هم تلاش كرد. واقعيتش را بخواهيد در مرحله پيش‌توليد دورخواني و تمرين زيادي داشتيم و همه بازيگران واقف به نقش‌شان بودند. موقع فيلمبرداري و سر صحنه ما فقط راجع به چگونگي سكانس‌ها باهم صحبت مي‌كرديم. من شانسي كه داشتم همه بازيگران اين فيلم علاقه‌مند بودند كه درباره صحنه‌ها باهم حرف بزنيم و با من همكاري داشتند. به همين جهت بايد بگويم «آستيگمات» فيلمي است كه براساس گفت‌وگو شكل گرفته با گپ‌هاي دسته‌جمعي.

از نوع گريم و بازي بهنوش بختياري هم نبايد به سادگي گذشت كه انصافا منحصر‌به‌فرد در اين فيلم ظاهر شد. شايد اگر فيلم در جشنواره فجر مي‌بود بعضي بازيگران فيلم شايستگي سيمرغ را داشتند.

باور كنيد بعضي مديران سينمايي به من گفتند دو سيمرغ به تو بدهكاريم. محسن كيايي براي اين فيلم خيلي زحمت كشيد. مهتاب نصيرپور يا بازيگران ديگر... سوال من اين است پس كي قرار است از اين بازيگران تقدير شود؟ هر چند فكر مي‌كنم كه عدم حضور در جشنواره باعث ارزش فيلمم شده اما اگر فيلم در جشنواره حضور داشت مسير و سرنوشت ديگري پيدا مي‌كرد. كار من به عنوان كارگردان با اين فيلم تمام شده اما به عنوان تهيه‌كننده بي‌انصافي‌اي كه در حق اين فيلم شده فراموش نمي‌كنم و نمي‌گذرم. فيلم اگر در جشنواره اكران مي‌شد مي‌توانستم اكران عيد براي اين فيلم بگيرم. در حال حاضر اين فصل زمان مناسب نمايش فيلم «آستيگمات» نيست. شما نگاه كنيد در سطح شهر ما حتي يك بيلبورد نداريم. اين فيلم هيچ تبليغي ندارد اما به لطف بازيگران اين فيلم كه همه پشت فيلم هستند در فضاي مجازي تبليغ مي‌كنيم و توانستيم در هفته اخير با استقبال خوبي از جانب مخاطبان مواجه شويم.


مهم‌ترين اتفاقي كه من سمت تهيه‌كننده‌ها نمي‌روم همين عامل بوده. پروسه تهيه‌كننده بودن به‌شدت سخت است. درباره مشكلات آن‌ همه صحبت مي‌كنند اما در واقعيت، كار به‌شدت سختي است.

منتظر گسست طبقاتي بدتري بايد باشيم. به سمتي مي‌رويم كه طبقه متوسط را كاملا از دست مي‌دهيم و اين براي جامعه و كشوري كه طبقه متوسط را از دست بدهد خيلي بد است و سخت بتواند به حالت نرمال برگردد.

اگر يك كلمه در فيلم من بيشتر از فيلمنامه لحاظ مي‌شد سازمان سينمايي تا به حال اعلام كرده بود كه اين فيلم مطابق با فيلمنامه ساخته نشده است. كاملا به اصول پايبند هستم و خدا را شكر در شرايط كاملا شفافي كار مي‌كنيم فيلمنامه با هيچ تغييري مقابل دوربين رفت؛ حتي از فيلمنامه كم هم شده است.

آقاي داروغه‌زاده فيلم من نزد شما امانت بود. چرا ارگان‌هاي مختلف درباره فيلم من نظر دادند؟ شما مسووليت داشتيد از فيلم من محافظت كنيد. چرا قصه فيلم من در ارگان‌هاي مختلف نقل مي‌شد؟ در جشنواره اعلام شد كه چند فيلم داستان ملتهب دارد اما اسم برده نشد ولي دوستان هيات انتخاب داستان و قصه فيلم من را براي همه ارگان‌ها نقل كردند

بعضي مديران سينمايي به من گفتند دو سيمرغ به تو بدهكاريم.

هر چند فكر مي‌كنم كه عدم حضور در جشنواره باعث ارزش فيلمم شده اما اگر فيلم در جشنواره حضور داشت مسير و سرنوشت ديگري پيدا مي‌كرد.

به عنوان تهيه‌كننده بي‌انصافي‌اي كه در حق اين فيلم شده فراموش نمي‌كنم و نمي‌گذرم. فيلم اگر در جشنواره اكران مي‌شد مي‌توانستم اكران عيد براي اين فيلم بگيرم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون