• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4249 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۵ آذر

جنگ نيابتي با فراستي

علي وراميني

به يمن شبكه‌هاي اجتماعي هنوز تبِ آنچه‌ چند روز پيش در يكي از شبكه‌هاي صداوسيما بين منتقدي مشهور و مجري‌اي طالب شهرت اتفاق افتاد، سرد نشده است. قضيه چنان ابعادي پيدا كرد كه از كف اينستاگرام و كاربران هميشه در صحنه به آن ورود پيدا كردند تا پيشكسوتانِ اهل قلم و انديشه‌اي كه كمتر در موضوعات روز وارد مي‌شوند. آنقدر صحبت‌هاي درست و نادرست و عميق و سطحي در اين باب بيان شد كه به‌نظر مي‌رسد ديگر سخن تمام شده است و سره از ناسره مشخص. آنچه نگارنده در اين يادداشت دنبال مي‌كند، اين است كه چرا اين موضوع چنين همه‌گير شد؟ احتمالا بهترين راه براي رسيدن به جواب اين است كه ببينيم هركدام از طرف‌هاي دعوا چه بخشي از جامعه و يا كدام طبقه را نمايندگي مي‌كنند.

فراستي را ديگر نه تنها دوستداران سينما، بلكه عموم مردم مي‌شناسند. منتقدي صريح با زباني گزنده، سواد بسيار و البته بعضا با سوگيرهايي متناقض. در اين سال‌ها تقريبا هيچ جنبده‌اي در سينما از زبان تيز او مصون نبوده است و از اين بابت طبيعي است كه تعداد دشمنان او در سينما بسيار بيشتر از دوستانش باشد. اما خارج از بدنه سينما مسعود فراستي با همه سوگيري‌هاي متناقضش‌ طرفدار كم ندارد، دوستداران جدي سينما در اين سال‌ها از او كم نياموخته‌اند؛ بسياري آنچه خود مي‌خواستند در رابطه با ابتذال‌ها بگويند و احتمالا به دليل فقدانِ تريبون، سواد كافي و يا هرچيز ديگري توانايي گفتن آن را نداشتند، با كلامِ بُرا و جذاب فراستي شنيدند و او را قهرمان خود پنداشتند. اينان به‌همراه كساني كه براي خرد، استدلال و ابتذال‌ستيزي شأني قائل هستند، با درجات مختلف جانب فراستي را گرفتند؛ حتي بعضي از منتقدانِ تمام قدِ فراستي، به احترام كسوتِ انديشه و در برابر يك ابتذال محض، جانب او را گرفتند.

تيپِ ضلع دوم دعوا براي همه ما كاملا آشناست. پسري فيت‌نس، با كت‌وشلوارهاي اسپرتِ رنگ و وارنگ، موهاي به‌شدت مرتب و براق كه اگر گاهي شب‌هاي تعطيل گذرتان به خيابان‌هاي محل «دور دور» و يا مركز خريدهاي بالاشهر افتاده باشد مانندِ اين تيپ را بسيار خواهيد ديد. تا اينجاي كار مشكلي وجود ندارد و هركس مي‌تواند سبك زندگي‌اي براي خود انتخاب كند، اما مشكل زماني به وجود مي‌آيد كه كسي با انتخاب اين سبك كه بخش عمده‌ا‌ي از وقتش را بايد مصروفِ باشگاه، آرايشگاه و ... كند بخواهد در برابر آنكه مويي در خواندن، نوشتن، فيلم ديدن سفيد كرده است، قد علم كند و هل من مبارز بطلبد. از اين بابت است كه سعي مي‌كند شش ميليون بيننده كمدي‌هاي سخيف را با خود شريك كند و جهل مركب خودش نسبت به سينما را پشت احساسي كردن مخاطبان بپوشاند. به جز كساني كه مانند مجري داستان ما نه حاضر هستند به خودشان زحمت مطالعه و رياضت كشيدن براي دانستن بدهند و نه از فضيلت سكوت به موقع خبر دارند، بسياري از هم صنفي‌هاي اين مجري يعني سلبريتي‌ها در حمايت از او برخاستند. اينان دو دليل قوي براي اين كار داشتند؛ يكي اينكه باختِ خردستيزان يعني باختِ بسياري از آنان و ديگر اينكه آن طرف دعوا كسي است كه هميشه در برابرشان بوده. به همين خاطر است كه اگر كسي در طول تاريخ جايي از فراستي بد گفته طي اين چند روز و به‌صورت خودجوش! در شبكه‌هاي اجتماعي دوباره و صدباره بازنشر شده تا همه ببينند. از سوپراستاري كه بعد از دو دهه هنوز نمي‌تواند ابتدايي‌ترين و ساده‌ترين نقشي را بازي كند تا مجري كمتر شناخته شده‌اي كه در جمعي سينمايي مشغول تخريب فرد غايب و تملق‌گويي افراد حاضر است. در واقع جنگي كه مجري برنامه از ابتدا آغاز كرد و حتي قبل از شروع نويد آن را داده بود، جنگ نيابتي او از جانب بسياري از هم‌صنفانش بود؛ البته اگر مثل من سركي به كامنت‌ها كشيده باشيد متوجه خواهيد شد كه مردم چقدر از خودهنرمندپندارها جلوترند و به قول معروف؛ از قضا سركنگبين صفرا فزود.

اما صداوسيما به عنوان ضلع سوم اين دعوا بزرگ‌ترين متهم است، در اين رابطه تنها پرسشي را مطرح خواهم كرد و در مجالي ديگر مفصل به آن خواهم پرداخت. صداوسيماي ما در اين چهل سالي كه گذشت چه راهي طي كرده كه از تكريمِ «ساده‌زيستي» و فخر بودن فقر، به جايي مي‌رسد كه مجري برنامه‌اش بخواهد يك منتقد سينما را به خاطر اينكه لباس‌ها و ساعت‌هاي متنوعي ندارد، تخفيف شخصيت دهد؟ جواب اين سوال خيلي از تناقض‌هاي امروز ما را پاسخ خواهد داد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون