عليرضا كيانپور
ساعت هنوز به 4 بعدازظهر نرسيده بود كه خودرويي از زير سردر دانشگاه تربيت مدرس عبور كرد و بعد، يكي از كارمندان حراست دانشگاه رو به يكي از همكارانش كه با بيحوصلگي مشغول سر و كله زدن با چند خبرنگار پشت در مانده بود، گفت: «حجاريان هم اومد. همين بود ديگه؟!»
پيشروهاي تربيت مدرس ميزبان اصلاحطلبان
انجمن اسلامي دانشجويان پيشروي دانشگاه تربيت مدرس روز گذشته ميزبان چند چهره شاخص سياسي بود و برگزاركننده يكي از بهترين مراسمي كه اين روزها در اين دانشگاه و آن دانشگاه كشور، به مناسبت «روز دانشجو» برگزار ميشود. بچههاي «پيشروي» تربيت مدرس با خوشسليقگي از سعيد حجاريان و عمادالدين باقي به عنوان دو چهره نظري، غلامحسين كرباسچي به عنوان چهرهاي اهل اجرا و عمل و آشنا به عرصه مديريت و همچنين غلامرضا ظريفيان چهرهاي دانشگاهي دعوت كرده بودند تا به بهانه فرارسيدن «روز دانشجو» به بحث درباره جنبش دانشجويي، آينده جريان اصلاحات و البته، كارنامه و عملكرد سالهاي اصلاحطلبان، بهويژه آنجا كه به اقتضاي حال و اوضاع سياسي كشور در سالهاي پاياني دهه 80 و نيمه نخست دهه 90 با جرياني موسوم به «اعتدال» و سياستمداري به نام «روحاني» گره خورده، بنشينند. هرچند نحوه انتخاب ميهمانان اين مراسم، منجر به آن شده بود كه حواشي اين مراسم از ساعتها پيش از شروع مراسم و ورود ميهمانان به دانشگاه آغاز شود. هرچند لااقل تا پيش از ساعت 16، نشاني از اين حاشيهها و جنجالها در محوطه وسيع تربيت مدرس و اطراف سالن جابربن حيان اين دانشگاه ديده نميشد. شايد توصيف بيراهي نباشد براي حال و فضاي بعدازظهر ديروز تربيت مدرس اگر بگوييم «دانشگاه مثل اغلب بعدازظهرهاي پاييزي جاي خوبي بود براي گپ و گفت دانشجوياني كه اينجا و آنجاي محوطه دانشگاه دنبال كنجي ميگشتند كه مگر آنجا، آنهم به لطف آفتابِ تنبل آذرماهي كه به هر زحمت از لابهلاي برگهاي زرد و سرخ درختان دانشگاه ميگذشت، خود را از سوز پاييزي در امان نگه دارند.» توصيف سادهتر و حتي دقيقتر اما براي آنچه در آن لحظات ميگذشت، همان قول مشهور بود: «آرامش پيش از توفان» .
بسيج مخالفت ميكند
حدود 6 ساعت قبل از آنكه خودروي حجاريان از ميان قوس سردر تربيت مدرس عبور كند، خبري روي خط خبرگزاري فارس رفته بود كه در آن رييس بسيج اساتيد تربيت مدرس از مخالفت اين تشكل و همچنين مخالفت بسيج دانشجويان و بسيج كاركنان اين دانشگاه با حضور ميهمانان اين برنامه و كساني كه آنها را «فتنهگران و محكومان سالهاي 78 و 88» خوانده بود، خبر داده و گفته بود: «دانشگاه، مولود انقلاب اسلامي است و جايي براي فتنهگران سالهاي 78 و 88 ندارد» و جالب آنكه باقي در بخشي از سخنانش، بدون اشاره به اين اظهارنظر، بلكه با تاكيد بر همين جمله كه روي پلاكارد يكي از دانشجويان بسيجي نوشته بود، گفت كه اين درست نيست كه بگوييم دانشگاه مولود انقلاب است. اتفاقا اين انقلاب اسلامي ايران است كه مولود دانشگاه است و به اين اعتبار، دانشگاه همچنان بايد محلي باشد براي شنيدن صداهاي مختلف.
6 ساعت پس از انتشار آن خبر اما نشانهاي از مخالفتي كه رييس بسيج اساتيد تربيت مدرس از آن سخن گفته بود در اين دانشگاه و مراسم دانشجويي دانشجويان اصلاحطلبش ديده نشد. هرچند وقتي ساعت با همان رخوت پاييزي جلو رفت و به 5 بعدازظهر رسيد، وقتي برنامه «دانشجويان پيشروي تربيت مدرس» مقدمات مرسوم را پشت سر گذاشت و به اصل قضيه، يعني سخنراني سخنرانان رسيد، آنچه از ساعتها قبل پيشبيني ميشد آهسته آهسته بروز كرد و وقتي به اوج خود رسيد كه سخنراني عمادالدين باقي پايان يافت و نوبت به حجاريان رسيد. البته استفاده از تعبير «توفان» براي آنچه حتي در پرتنشترين لحظات اين مراسم دانشجويي گذشت نيز بيش از آنكه فضاي اين مراسم را توصيف كند، اغراق و بزرگنمايي در شرح ماوقع است اما اگر واقعيت آن است كه صبر و حوصله ميهمانان و آرامش مجري برنامه در كار نبود، احتمالا استفاده از اين تعبير و تعابيري از اين دست، ديگر چندان بيراه نبود. بهخصوص آنگاه كه قرائت متن ازپيشنوشته حجاريان توسط مجري مراسم به پايان رسيد و قرار شد دانشجويان دقايقي هم پاي صحبت «تئوريسين اصلاحات» بنشينند. همان موقع بود كه ناگهان پلاكاردهايي با محتوايي يكسر در تضاد با يكديگر، از اين گوشه و آن گوشه سالن نمايان شد و دانشجويان با گرايش مختلف آماده سردادن شعار شدند اما مجري برنامه وارد شد و ابتدا تاكيد كرد كه دانشگاه محل مناسبي براي شعار «مردهباد» نيست و بعد، نوشتههاي تك تك پلاكاردها را از اين كنج سالن تا آن كنج از رو خواند تا هيچ صدايي نشنيده نماند، آن هم بدون آنكه صاحبان اين صداها ناچار به فرياد شوند.
مراسم پس از اين اتفاق هم يكي، دو ساعتي ادامه يافت. حتي سوالات دانشجويان هم در دقايق پاياني مجال طرح يافت و همانطوري كه انتظار ميرفت، اغلب بهجاي طرح سوال از 4 ميهمان برنامه، كنايه زدند و بيانيه سياسي خواندند اما شايد آنچه بيش از تمام اين حواشي اهميت داشت، همان چند صدايي حاكم بر اين مراسم بود و نگاههاي متفاوتي كه در فضاي اين روزهاي دانشگاههاي كشور شاهديم. نه اينكه اين اولين تجربه دانشجويان و دانشگاههاي ايراني از تحمل صداي مخالف و بروز و ظهور چندصدايي باشد. به هيچ عنوان! اين فضا سابقهاي شايد به درازاي عمر دانشگاه در ايران دارد. هرچه نباشد جنبش مشروطهخواهي ما بيش از قرني سابقه دارد. آنچه اما حالا در دانشگاهها، اين نبض تپنده جامعه و متعاقبا در كوچه پسكوچههاي شهرها و شهرستانهاي سراسر كشور تازه است، عبور از فضاي دوقطبي سياسي معمول است. حالا ديگر مساله اين نيست كه گروهي با عناويني همچون اصلاحطلب و عضو انجمن اسلامي يكسوي ماجرا باشند و در مقابل طيفي از سياسيون تحت عناويني همچون اصولگرا و عضو بسيج دانشجويي آنسو. حالا حداقل گرايش سومي هم در تمام مباحث و مجالس سياسي ديده ميشود. گرايشي كه ميگويد از دو جناح خسته است و آمده تا طرحي نو دراندازد و صداي خودش را داشته باشد.
آغاز فصل نوي سياست پس از دي 96
عمادالدين باقي در بخش پاياني مراسم ديروز در پاسخ به پرسش دانشجويي متعلق به همين جريان سوم كه خود را اصلاحطلبي قديمي اما خسته از اصلاحات معرفي كرد، گفت كه واقعيتي كه همه بايد بپذيريم اين است كه مباحث سياست ايراني پس از ديماه 96 وارد مرحله و فازي نو شده كه بيتوجهي به آن، فهم مناسبات و مسائل سياسي را الكن و مغلوط ميسازد.
گفتيم مراسم ديروز تربيت مدرس به همت دانشجويان اصلاحطلب اين دانشگاه برگزار شد و عليالقاعده لازم نيست بگوييم كه نگاه آنها به مسائل چگونه است و شايد بهترين توصيف از اين ديدگاه، از خلال خوانش گفتار 4 ميهمان مراسم كه در انتها آمده، حاصل شود. اما دو جريان منتقد اصلاحات چه ميگويند؟
انتقاد دانشجوي بسيجي به حضور كرباسچي
نيما محمدي دانشجوي رشته بهداشت عمومي در مقطع كارشناسي ارشد كه به عنوان يكي از اعضاي بسيج اين دانشگاه در مراسم ديروز حاضر بود و پلاكاردي انتقادي عليه غلامحسين كرباسچي در دست داشت، در توضيح علت مخالفتش با حضور دبيركل كارگزاران سازندگي در دانشگاه به «اعتماد» ميگويد: «آقاي كرباسچي به شهداي مدافع حرم توهين كرده بود. «اين دانشجو كه البته در ابتداي اين گفتوگوي كوتاه صادقانه اعتراف كرد، به سخنان كرباسچي در مراسم توجه نكرده و چيزي از آنچه اين فعال سياسي اصلاحطلب گفته، نشنيده است، ادامه داد: «چرا بايد چنين فردي مثل كرباسچي به دانشگاه بيايد. فكر ميكنم افرادي بهمراتب شايستهتر از او هستند كه بايد از آنها دعوت شود.»
انتقاد دانشجوي رياضي به اصلاحات
ضديت و مخالفت يك دانشجوي اصولگرا با حضور اصلاحطلبان در يك مراسم دانشجويي اصلاحطلبانه البته نه عجيب است، نه دور از انتظار. اما نگاه جرياني كه در سطور بالا با عنوان «جريان سوم» توصيف شدند، به اصلاحات و اصلاحطلبان چگونه است. گفتماني برآمده از طيفي از فعالان سياسي و دانشجويي كه ازقضا عمدتا تا همين يكي، دو سال پيش هم اصلاحطلب بودند و معتقد به تلاش براي بهبود تدريجي اوضاع. مصطفي محمدحسن دانشجوي رشته رياضيات محض در مقطع دكتراي دانشگاه تربيت مدرس كه در تمام ساعات برگزاري مراسم، با صلابتي خاص پلاكاردي در حمايت از اسماعيل بخشي، فعال كارگري بازداشتشده در دست داشت، به عنوان نمايندهاي از اين رويكرد تازه به «اعتماد» گفته است: «متاسفانه اصلاحطلبان 20 سال است كه همان حرفها را تكرار ميكنند و حرفي تازه ندارند. يكي از مشكلات اصلاحات اين است كه فقط در بزنگاههاي انتخاباتي وارد گفتوگو و برقراري ارتباط با جامعه ميشوند. اصلاحطلبان در حدفاصل 2 انتخابات دچار بيعملي ميشوند و صرفا حرف ميزنند، آن هم همان حرفهاي تكراري. وقتي هم كه در بزنگاههاي انتخاباتي كه قابل دسترس هستند، مورد پرسش قرار ميگيرند، ميگويند فعلا وقت انتقاد نيست. چراكه فاقد گفتمان تئوريك منسجم و بهروز هستند.»
اين دانشجوي تربيت مدرس نگاه سياسي و اجتماعياش را وراي گفتمانهاي مسلط توصيف ميكند و از پذيرش عناويني همچون اصلاحطلب، اصولگرا، چپ و راست ابا دارد، در تشريح ديدگاهش به شعري كه حجاريان در بخشي از سخنانش قرائت كرد، اشاره ميكند و ميگويد: «آقاي حجاريان شعري از سعدي در ستايش سكوت خواند كه به نظرم، براي فردي كه به عنوان تئوريسين جريان اصلاحات شناخته ميشود، مناسب نبود. من او را با ماركس 1800 در انترناسيونال اول و دوم مقايسه ميكنم. اين درست نيست كه يك اصلاحطلب وقتي كه تريبون دارد، در مدح سكوت سخن براند.»
حجاريان:پليس در كوي دانشگاه قانونشكني كرد
امروزه كار آنها به جايي رسيده است كه، دست به هر عملي ميزنند و دست و پاي دولت را در پوست گردو ميگذارند و دولت هم بايد پاسخگوي رفتار آنها باشد.
در قضيه كوي دانشگاه هم پليس قانونشكني فراوان كرد. در جريان حمله به سفارتهاي انگليس و عربستان هم پليس نظارهگر بود و عملا راه را براي خودسرها باز گذاشت. در قضاياي سال 88 هم همچنين.
علت پيدايش گروههاي خودسر چيست؟ معمولا ميتوان چند علت را براي اين پديده برشمرد. اولين آنها ضعف دولت مركزي است. علت دوم، مستور بودن دولت است. علت سوم، تسويهحسابهاي دروني است.
شايد بعضي گروهها وابسته به سازمان مشخص و قدرت نباشند اما آنها به علت تعلقشان به ايدئولوژي يا دكتريني خاص، خود را محق ميدانند تا ديگران را از ميان بردارند.
شارژ من بيشتر از اين نيست. بايد به كساني كه عليه من اين شعارها را ميدهند بگويم كه اين گلوله را از سر من بيرون بياوريد تا پاسختان را بدهم.
وظيفه دانشجويان در اين شرايط، افشاگري تا حد ممكن است. ... شايد روزنامهها نتوانند آنچنان كه بايد و شايد به اين كار مبادرت ورزند اما فضاي مجازي محل مناسبي براي روشنگري است.
فكر ميكنند يك بار در ايران انقلاب فرهنگي شده، در حالي كه در «دولت معجزه» هم انقلاب فرهنگي شد. هم اخراج دانشجو و اساتيد بود و هم ماجراي بورسيهها پيش آمد.
باقي: ادبيات انقلابي هنوز دست از سر ما برنداشته
الان انجمنهايي هستند كه با مجوز و اساسنامه هستند، پس در واقع بدل به يك نهاد شدهاند و مثلا بايد به محروميت يك دانشجو به دليل عقايد سياسي يا مذهبي اعتراض كنند اما كمتر چنين رفتاري را ميبينيم و در عوض رفتار آنان به سمت يك حركت جنبش گونه ميروند.
ادبيات انقلابي چه از نوع حكومتي و اپوزيسيوني هنوز دست از سر ما برنداشته است و هر جرياني سعي ميكند كه با ديدگاه و نظر خود همان ادبيات را تكرار كند ولي ما با اين ادبيات ميتوانيم در كشور جامعه مدني ايجاد كنيم؟
در حكومت هم عدهاي در عين حال كه مدافع تفكر انقلابي هستند، ميكوشند مردم را به رعايت قانون دعوت كنند.
نسخه نميدهم كه جنبشي يا مدني باشيم، اما نميشود كه هم مجوز انجمن گرفت و طبعا تابع قانون بود و هم جنبشي رفتار كرد و ديدگاههاي راديكال داشت. اين تناقضي است كه بايد در جنبش دانشجويي برطرف و رويكرد نهايي مشخص شود.
پيششرط فعاليتهاي سنديكايي مسالمتآميز بودن است. بنابراين وقتي تكليف خود را مشخص نميكنيم همهچيز به هم ميريزد.
كرباسچي: هنر نسل شما اين باشد كه ديگر 16 آذري در كار نباشد
ابرچالشهاياقتصاديوجوددارد كه تصميمگيري يكي از آنها است، شعار استقلال امروز كافي نيست، بايد نشان داد كه استقلال از شرق و غرب با چه راهكار و سازكاري ممكن است.
همه هنر نسل شما بايد اين باشد كه ديگر 16آذري تكرار نشود نه اينكه هر نسلي 16 آذر خود را داشته باشد. دانشجويان نه بايد و نه ميتوانند در اجزا نقش داشته باشند اما ميتوانند با موضعگيريها هدايت كنند. هر فرد و هر جريان سياسي بايد انتخاب كند كه اولويت چيست.
ظريفيان: از تير 78 شوك بزرگ به دانشگاه وارد شد
من هم مانند بقيه معتقدم كه جنبشهاي انقلابي تمام شده اما جنبشها حاصل جامعه مدني است.
از تير 78 يك شوك بزرگ به دانشگاه وارد شد كه هنوز دانشگاه در آن شوك است. دانشگاهي كه براي نظام فرصت بود يك مرتبه تهديد تصور شد و بايد اين را روشن كرد كه چرا اين اتفاق افتاد.
در دور دوم انتخابات آقاي روحاني اين دانشجويان بودند كه مردم را به صحنه آوردند و بيشتر ستادهاي انتخاباتي در دست دانشجويان بود چون دانشجو احساس تعهد ميكرد. در دوره آقاي روحاني به دليل بيتوجهي دولت و بخشي هم به دليل بياختياري وزارت علوم و دولت در برخي امور كه از دوران احمدينژاد رخ داده بود، دانشجويان ناديده گرفته شدند. با همه اين اتفاقات دانشگاه همچنان زنده است و اميد كشور به دانشجو است.