چند پرسش ازحاجي بابايي
محمدرضا نيك نژاد
«... مخلص كلام اينكه حال آموزش و پرورش خوب نيست و بايد به دادش رسيد زيرا نيروي انساني وضعيت خوبي ندارد. حال دانشآموز خوب نيست و تراكم كلاسها بسيار بالاست و طرحهاي كيفيت بخشي در اين تراكم قابليت اجرايي ندارد. همچنين حال بودجههاي عمراني مدارس، حال معلم از نظر حقوق و وضعيت معيشتي خوب نيست، وضعيت اجراي سند تحول بنيادين در آموزش و پرورش خوب نيست. روي سخن من با دولت است. دولت به داد آموزش و پرورش برسد، دولت در محاق بي تفاوتي نسبت به آموزش و پرورش فرو رفته است و اين بيتفاوتي حتي به رسانهها سرايت كرده است... سقوط جايگاه فرهنگيان، تعطيلي مجتمعهاي روستايي شميم ولايت كه با پشتوانه نظري بسيار متعالي تدوين و اجرا شده بود، كاهش شديد عوامل اجرايي مدارس، كاهش و تا مرزِ نزديك به صفر رسيدن تعداد مربيان و معاونين آموزشي، اجرايي، پرورشي، بهداشت و ... خروجي اين نگاه مهلك و غيركارشناسي به سيستم تعليم و تربيت بود....»
بند بالا بخشهايي از گفتوگوي حاجي بابايي، رييس فراكسيون فرهنگيان مجلس و وزير پيشين آموزش و پرورش، با يكي از خبرگزاريهاست كه به درستي به گوشههايي از گرفتاريهاي كنوني آموزش و پرورش كشور اشاره ميكند. او بحران امروز كمبود نيرو را دست پخت وزير پس از خود، يعني فاني ميداند و تاكيد ميكند كه سياست آسيبزاي تعديل نيرو با پيروي از سياستهاي بلندمدت سازمان برنامه و بودجه همچنان ادامه دارد. خصوصيسازيهاي پيگيرانه وزير كنوني نيز از سخنان نيشدار حاجي بابايي در امان نمانده و آن را پيامد سياست فرا آموزشي دولت ميداند و... خواندنِ اين سخنان وزير پيشين در كنار مرور برخي ديدگاهها و عملكردهاي دوران وزارتش، پرسشهايي را پديد ميآورد كه...
پس زمينه ادعاهاي درست ايشان را با اما و اگرهايي همراه ميكند كه بوي برخورد سياسي با نهاد آموزش را ميدهد! بگذريم از تغييرِ 70 درصدي در سند تحول بنيادين با فشارهاي نامتعارف او بر نهادهاي سياستگذار، اجراي سند به شكل كاملا سليقهاي و بدون توجه به اولويتهاي آن، جايگزيني نظام 6-3-3 بدون زمينههاي نرم افزاري و سختافزاري ضروري و ...
پرسش از وزير پيشين اين است كه در اوج درآمدهاي سرشار نفتي دوره احمدينژاد كه پيامد تعامل سازنده دولت اصلاحات با جهان بود، چه گرهي از گرفتاريهاي پر شمار و تاريخي آموزش و پرورش و فرهنگيان، گشوده شد؟ فروش 140 دلاري بشكههاي نفت در دولت اصولگرا و وزارت او، چه گلي بر سر آموزش و پرورش و فرهنگيان زد؟ بي گمان يكي از فرصتهاي طلايي براي از ميان برداشتن تفاوت آشكار و آزاردهنده ميان دريافتي فرهنگيان با ديگر حقوق بگيران دولت، زمان دولت اصولگرا و وزارت ايشان بود كه شوربختانه از دست رفت! چرا در سالهاي پاياني آن دولت كه كشور تورم 50 درصدي را تجربه ميكرد، بيشينه افزايش حقوق فرهنگيان زير 20 درصد بود!؟ با يك حساب سرانگشتي ميتوان نشان داد كه در يكي- دو سال پاياني وزارت حاجي بابايي، با وجود چندين برابر شدن درآمدهاي دولت، توان اقتصادي فرهنگيان بيش از 50 درصد كاهش يافت؛ شوربختانه تجربه نشان ميدهد كه برخوردِ دولتهاي اصلاحطلب، اصولگرا و ميانه رو با آموزش و پرورش يكسان بوده و براي هيچ كدام، آموزش در اولويت نبوده و نيست! گرچه اگر از حق نگذريم بيمه طلايي، بزرگترين دستاورد دوره وزارت حاجي بابايي براي فرهنگيان بود كه آن نيز با توجه به عدم ريلگذاري درست و بنيادين، به ويژه تامين منابع مالي، از گزند جانشينان حاجي بابايي در امان نماند.
در همه دوراني كه فاني بهشدت تعديل نيرو را پيگيري ميكرد، حاجي بابايي نماينده پرنفوذ مجلس بود و البته هست. پرسش اينجاست كه چرا در آن دوران در برابر حجم گسترده تعديل نيرو و خصوصيسازي در نهاد آموزش سكوت كرده بود؟ چرا در شش سال گذشته كه شكاف ميان دستمزد فرهنگيان و خط فقر بيشتر و بيشتر شد، حاجي بابايي پرچمدار جنگندهاي براي دفاع از حقوق فرهنگيان نبود؟ چرا به عنوان يكي از اثرگذارترين نمايندگان در زمان تصويب بودجه 97، در برابر كاهش غيرقانوني حقوق فرهنگيان در لايحه بودجه امسال، از ميانگين 15 درصد به 10 درصد، هيچ صداي بلندي از او شنيده نشد؟ شايد اين استدلال بيراه باشد! پس ميتوان انتطار داشت در هفتههاي آينده كه لايحه بودجه 98 براي بررسي و تصويب به مجلس فرستاده ميشود رييس فراكسيون فرهنگيان مجلس، بيشترين تلاش را براي افزايش بودجه آموزش و پرورش و حقوق فرهنگيان داشته باشد. بيگمان زمان بررسي بودجه بهترين فرصت براي وزير پيشين آموزش و پرورش است تا نشان دهد كه سخنان بالا از سر دلسوزي براي نهاد آموزش است، نه روياروييهاي سياسي ميان رقباي حاكم.