نگاهي به چالش توييتري كه شكست خورد
براي دانشجو چه كرديم
عليرضا كيانپور|امسال 16 آذر جمعه بود. اين شد كه دانشجويان از همان شنبه فرداي «روز دانشجو» تا پايان هفتهاي كه گذشت، فرصت يافتند تا سر صبر و فرصت، برنامههاي مدنظرشان را در طول هفته برگزار كنند. البته امسال هم شبيه به چندسال گذشته، بحث تبديل شدن مراسم عمدتا سياسي و عموما جدي روز دانشجو به جشنهاي شاد و بعضا مبتذل، برگزاري مسابقات ماستخوري و دعوت از خوانندگان درجه چندم پاپ و بازيگران سريالهاي تلويزيوني داغ بود اما شايد يكي از اتفاقات كمسابقه در متن و حاشيه روز دانشجوي امسال، وقتي رقم خورد كه يكي از نمايندگان مجلس در واپسين ساعات جمعه، 16 آذرماه 97 چالشي توييتري را كليد زد و با طرح پرسشي صريح از 13 نفر از مسوولان فعلي و پيشين كشور خواست كه «به جاي تبريك روز دانشجو»، بگويند كه در اين 4 دهه براي دانشجو چه كردهاند. چالشي كه اگرچه، برخلاف تصور به جايي نرسيد اما در همان دقايق ابتدايي با استقبال نسبتا قابلقبولي مواجه شد و بعضي كاربران در حمايت از آن، هشتگ زدند: «براي دانشجو چه كرديم»
در چگونگي شكلگيري «چالش»
عبدالكريم حسينزاده نماينده اصلاحطلب مردم نقده و اشنويه، رييس فراكسيون حقوق شهروندي و نايبرييس فراكسيون اميد در 2 سال ابتدايي مجلس دهم، همان نمايندهاي بود كه اين چالش را كليد زد و همزمان با طرح اين پرسش از 13 مقام مسوول فعلي و پيشين، از آنها خواست هر كدام از 5 نفر از ديگر مسوولان بخواهند به اين سوال پاسخ دهند. در ادامه هفته اما برخلاف انتظار، خبري از پاسخگويي مسوولان نشد. هر چند اواسط هفته، پس از 2، 3 روز سكوت و انفعال در قبال سوال حسينزاده، بالاخره 2 نفر از 13 مسوولي كه مورد پرسش قرار گرفته بودند، پاسخ دادند و جالب آنكه اين 2 مسوول پاسخگو، هر دو همچون حسينزاده، هم عضو هياترييسه فراكسيون اميد بودند و هم عضو هياترييسه فراكسيون حقوق شهروندي. اما مخاطبان پرسش حسينزاده، صرفاً اين
دو نماينده اصلاحطلب نبودند. او علاوه بر پارسايي و سعيدي، از حسن روحاني، رييسجمهوري و سيدمحمد خاتمي و محمود احمدينژاد، روساي جمهور پيشين، علي لاريجاني و غلامعلي حدادعادل روساي فعلي و پيشين مجلس، محمدرضا عارف رييس فراكسيون اميد، اسحاق جهانگيري، معاون اول رييسجمهور، محمود صادقي نماينده فعلي مجلس، احمد توكلي و عليرضا زاكاني نمايندگان پيشين مجلس و همچنين عزتالله ضرغامي، رييس پيشين صداوسيما نيز خواسته بود كه اين پرسش او پاسخ داده و بگويند هر كدام در دوران مسووليتشان براي دانشجويان چه كردهاند!هر چند تنوع گرايش و ديدگاههاي كساني كه به اين چالش دعوت شدند، نقطهقوت انتخاب حسينزاده بود اما انتخاب چهرههايي همچون خاتمي، روحاني، لاريجاني، حدادعادل، جهانگيري و حتي احمدينژاد، عارف، توكلي و زاكاني كه يا چندان در توييتر فعال نيستند يا شخصا حساب كاربريشان را مديريت نميكنند، احتمالا ازجمله دلايل عدم موفقيت اين چالش توييتري بود.
در چگونگي چالشي شدن «چالش»
با اين حال، آيا اين دليل براي عدم موفقيت چالشي تا اين حد كمنظير كافي است؟ آن هم در شرايطي كه اين چالش، با محوريت طرح پرسشي درباره «دانشجو» و «روز دانشجو» طراحي شده بود كه ازقضا باتوجه به اين روزها، بحث و هشتگ داغ توييتر بودند. ديگر آنكه، اگرچه حسينزاده و البته پارسايي، به عنوان يكي از دو نفري كه به اين چالش پاسخ گفتند، ترجيح دادند بهجاي دعوت هرچه بيشتر از چهرههايي همچون صادقي كه فعاليت توييتري بخشي از سياستورزيشان شده، جايگاه سياسي مدعوين را مدنظر قرار داده و سعي داشتند به اصطلاح دانهدرشتهاي عالم سياست را به چالش بكشند اما لااقل سعيدي با رعايت مناسبات توييتري، كساني را دعوت كرد كه در توييترفارسي فعالند. سعيدي كه همچون پارسايي جزو تازهواردهاي عالم سياست است و عمر فعاليتهايش كم و بيش به اندازه عمر مجلس دهم، در پاسخ به پرسش حسينزاده نيز همچون پارسايي به اقدامات انجام شده در فراكسيون حقوق شهروندي براي «حق تحصيل» و «دانشجويان ستارهدار» اشاره كرد و در ادامه، حسامالدين آشنا، مشاور فرهنگي رييسجمهور، عباسعلي كدخدايي، سخنگوي شوراي نگهبان، طيبه سياوشي و محمدرضا بادامچي،
دو نماينده اصلاحطلب مردم تهران و همچنين محمدجواد حقشناس عضو شوراي شهر تهران را به اين چالش دعوت كرد و چنانچه گفتيم، هيچكدام سخن نگفتند.همينجا اين را هم بگوييم كه اگرچه نمايندگان و مسوولاني كه چالش را كليد زدند، با كجسليقگي در انتخاب مدعوين، در عدم توفيق اين چالش نقش داشتند اما اولا فعالان دانشجويي استقبال نسبتا خوبي از اين چالش داشته و توييت حسينزاده را بارها بازنشر كردند و در ثاني، بعضي خبرنگاران و روزنامهنگاران فعال در توييتر نيز در حد توانشان به اين چالش كمك كردند. هر چند آنچه خبرنگاران پرمخاطب توييتري براي پا گرفتن اين چالش كردند، در قياس با آنچه انتظار ميرفت، تقريبا هيچ بود. جالب آنكه بعضي از اين اصحاب رسانه، در توجيه كاهلي و انفعالشان ناچار به ارايه ادله بياساس كردند و ازجمله در يك فقره، يكي از اين خبرنگاران در واكنش به تعبير «كمنظير» كه براي چالش «براي دانشجو چه كرديم» استفاده شده بود، گفت: «اينكه يك نماينده مجلس در توييتر از ۵ مسوول ديگر را بخواهد كه توضيح دهند براي دانشجو چه كردهاند، اتفاق كمنظيري نيست!» هر چند آنگاه كه از گوينده خواسته شد كه نمونهاي از اين «اتفاق متداول» در سياست كشور را مثال بزند، جز سكوت پاسخي ارايه نكرد. البته آنچه بيش از اين، تازگي اين چالش را ثابت ميكرد، جستوجو در سابقه سياستورزي توييتري مسوولان و مقامهاي ايراني بود كه بهروشني نشان ميداد آنچه رخ داده، اتفاقا اقدامي بديع بوده و شايد حتي بتوان از آن، به عنوان يكي از نخستين نمونههاي اين رويه سياستورزي در اين شكل و شمايل ياد كرد و درنهايت با درنظر گرفتن غايتِ «وسواس و محافظهكاري مختص روزنامهنگاران در استفاده از واژگان»، باز هم بايد بپذيريم كه همان توصيف «كمنظير» براي چالش «براي دانشجو چه كرديم» صحيح بوده است. ناگفته نماند كه ازقضا اثبات تازگي چالش و پذيرش اينكه آنچه اين هفته در توييتر رقم خورد، اقدامي ابتكاري بوده، تحمل عدم توفيق آن را دشوارتر ميسازد و اهميت اين پرسش را دوچندان كه «چرا مسوولان حاضر نشدند درباره عملكردشان در قبال دانشجو و دانشگاه پاسخگو باشند.» آن هم وقتي اين پرسش از جانب يكي از نمايندگان مجلس، در حالي طرح شده كه اين روزها بهدليل قرابت زماني با 16 آذر، بحث دانشجو و دانشگاه داغ است و بيش از هميشه مشتري دارد.
در چگونگي شكست «چالش»
چند سال پيش وقتي چهرههايي همچون محمدجواد ظريف و بعدها محمود صادقي، با كشف ظرفيتهاي فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي همچون توييتر، تصميم گرفتند بخشي از فعاليتهاي سياسي و ديپلماتيكشان را از اين طريق دنبال كرده و پيش ببرند، بسياري از ناظران و فعالان رسانهاي و سياسي اين امر را به فال نيك گرفته و گفتند و نوشتند كه ديگر عصر سكوت و انفعال سياسي سرآمده و حال، به مدد شبكههاي اجتماعي كار به جايي رسيده كه اگر مسوولي مرتكب اين افعال قبيح سياسي شود، شهروندان ميتوانند آنلاين مورد بازخواست قرار بدهند. اين سالها البته شاهد گسترش فرهنگ سياستورزي مجازي و آنلاين در كشورمان بوديم و در اين مسير، بسيار آموخته و همزمان، بسيار هم هزينه پرداختيم. با اين همه اما هنوز به نظر ميرسد عمده سياسيون فعال در فضاي مجازي، شناخت درستي از حال و هواي آن ندارند و درحالي كه هنوز برخي سياسيون از اين فضا و بستر نو به عنوان يك نوع ميكروفن مدرن استفاده كرده و دركي از فضاي تعاملي شبكههاي اجتماعي ندارند، اوضاع بعضي از اين هم وخيمتر است و همچنان گمان ميكنند توييتر، محل ديگري است، براي بازنشر متون سخنراني و لينك مصاحبههاي مطبوعاتي. همين هفته گذشته بود كه پس از آنكه بيژن نامدار زنگنه، وزير نفت با انتشار توييتي از آغاز فعاليتهايش در اين شبكه اجتماعي خبر داد، محمود صادقي او را خطاب قرارداد (به اصطلاح منشن كرد) و توصيه كرد كه به فضاي تعاملي و دوسويه توجه داشته باشد. صادقي اما آنگاه كه ازسوي حسينزاده ، نه حتي يكي از كاربران عادي، مورد پرسش قرار گرفت، پاسخي نداد. آن هم در حالي كه ازقضا عملكرد بدي در قبال دانشجويان ندارد و دستخالي نيست. با اين حساب به نظر ميرسد آنچه مسوولان را دربرابر اين پرسش به سكوت واداشته، لزوما اينكه پاسخي نداشتهاند، نبوده و شايد به جز ايرادهاي فني در راهاندازي و ترويج چالش، عدم شناخت دقيق مسوولان فعال در توييتر نسبت به حال و اوضاع اين شبكه اجتماعي و درك ناصحيح آنها از فضاي تعاملي توييتر ازجمله دلايل شكست چالش بوده است. اين «16آذر» هم گذشت و دانشجو و دانشگاه همچنان دست به گريبان مشكلات هميشگي است و منتظر، تا مگر كسي از مسوولان، فضاي بسته تعامل با دانشگاه را بشكند و بگويد كه براي دانشجو چه كرده است!