چرا ليبي ويران شد؟
سعيد عابدپور
در 28 مهر 1390، معمر قذافي «ديكتاتور» بنام دموكراسي و حقوق بشر به طرز وحشيانهاي كشته شد. نائومي كمپل در كتاب دكترين شوك به مناسبت اين واقعه مينويسد: «اين يك داستان ترسناك است، جايي كه عدهاي پول به جيب ميزنند و عده ديگري همديگر را ميكشند.» اين تعبير كمپل شايد بهتر از هر چيز ديگري ماهيت بهار عربي را روشن ميكند. براي بهار عربي، ليبي آزمايشگاهي براي صاحبان دكترين شوك بود. سقوط حكومت قذافي درسي براي ساير رهبران حكومتهاي شمال آفريقا و خاورميانه شد تا از نظر رواني و شخصيتي به دنبال اجراي طرحهاي استقلال و بينيازي از غرب نباشند. نائومي كمپل در كتابش با بيان ماهيت نئوليبراليسم ميلتون فريدمن از مكتب اقتصادي شيكاگويي مينويسد: «بازار آزاد و دموكراسي دست به دست هم براي ايجاد دريايي از خون دادهاند.» اين مكتب اقتصادي بر اساس شستوشوي مغزي ملتها شكل گرفته است. بايد بستر را براي ربودن پول آماده كرد. به ياد بياوريم فريدمن، برنده جايزه نوبل اقتصاد سال 1976 اعلام كرد: «حكومت پينوشه در شيلي برخورد خونين با دموكراسي نيست. مخالفت با وي، مخالفت با دموكراسي است.» برخورد غرب با خاورميانه و شمال آفريقا، از قذافي تا بشار اسد و ايران، شستوشوي مغزي افرادي است كه به دنبال استقلال اقتصادي و سياسي هستند. نخست بايد مردمان اين مناطق را قانع كرد كه وابستگي سياسي و اقتصادي به غرب نتايج بهتري دارد. امريكاييها راهكارهاي شستوشوي مغزي را در آزمايشگاههاي محرمانه طي جنگ جهاني دوم ياد گرفتند. دكتر اوان كامرون، رييس انجمن روانشناسان امريكا و كانادا و سپس رييس انجمن روانشناسان جهان مبدع اين نظريه بود. او ميگفت از طريق شوك الكتريكي بايد عقل و حافظه فردي را از مغزش پاك كرد تا فضاي خالي در صفحه مغز ايجاد شود و با آن بتوان هر كاري كرد. نظريه شوك از آن زمان تاكنون توسعه يافته است. وقتي قذافي كشته شد، نخست گفتند گلولهاي به مغزش شليك شده و آزادي و دموكراسي در ليبي آغاز ميشود. اوباما رييسجمهور امريكا، برنده جايزه صلح نوبل؛ بعد از قتل بيرحمانه قذافي گفت: «امروز لحظه تاريخي براي جامعه بينالملل است، ما به دنبال بسط نظم جهاني در ليبي هستيم.» هيلاري كلينتون وزير خارجه وقت امريكا با شادي گفت: «آمديم، ديديم و او مرده است... او مرده است...
چرا كه قصد داشت با كشورهاي عضو پان آفريقا برنامه تبديل ارز آن كشورها را بر مبناي طلا ايجاد كند.» جان بايدن، معاون رييسجمهور امريكا گفت: «آنها از ديكتاتوري رهايي يافتند و اكنون فرصت دارند.» نيكلاس ساركوزي، كسي كه چند ماه قبل 50 ميليون دلار از قذافي براي هزينههاي انتخاباتياش در فرانسه گرفته بود، گفت: «زنده باد بنغازي . (كانون تجمع شورشيان عليه قذافي) اميدوارم دوستي طولاني بين فرانسه و ليبي برقرار باشد.» سقوط قذافي با كمك شوراي امنيت سازمان ملل و خصوصا قطعنامه منطقه ممنوعيت پرواز، با كمك هواپيماهاي هشت كشور ناتو و كمك عربستان سعودي و قطر امكانپذير شد. وزير خارجه آلمان گفت: «مردم ليبي پس از چند دهه ديكتاتوري، برگ جديدي را در صلح و دموكراسي باز خواهند كرد.» پشت پرده رخدادهاي ليبي قابل پنهانكاري نبود. ليبي در سال 2007 ميلادي، صندوق دولتي سرمايهگذاري را ايجاد كرد. در اين صندوق ابتدا 60 تا 80 ميليارد دلار سرمايه موجود بود. تا سال 2011، ليبي به بانكهاي جهاني، بنيادهاي سرمايهگذاري، صندوقهاي دولتي كشورهاي غربي، شركتهاي نفتي و غيره تا مبلغ 160 ميليارد دلار وام داد. تمامي اين بدهيها با سقوط قذافي پاك شد. مبلغ 32 ميليارد دلار نيز از داراييهاي ليبي در بانكهاي امريكا توقيف شد. اكنون به جاي دموكراسي و آزادي در ليبي با كشوري روبهرو هستيم كه بخشهاي زيادي از تاسيسات، شالودههاي اساسي، كارخانجات، شهرها، ميراث فرهنگي و تاريخياش از بنيان ويران شدهاند. به عبارتي تمامي تلاش 40 ساله قذافي در توسعه اين كشور از بين رفت . داعش همچنان كنترل بخشي از كشور را برعهده دارد و تروريستهاي مورد حمايت غرب كه نخست توسط كشتيهاي فرانسوي و انگليسي در بنغازي پياده شدند، كنترل بخش ديگري را در دست دارند. نفت ليبي با ارزشترين منبع اقتصادي اين كشور تحت قراردادهاي محرمانه با شركتهاي غربي درآمده و هيچ حكومت ديگري در ليبي خواب ثروت نفتي دوران قذافي را نخواهد ديد.
قذافي در آخرين لحظات حياتش مقابل دوربين چنين گفت: «شما احمقيد. وقتي من نباشم مديترانه را خون فرا خواهد گرفت. اينجا تروريستها حكومت خواهند كرد و ميليونها آواره به سمت اروپا از طريق دريا خواهند رفت.» قذافي در آخرين لحظات عمرش سادهلوحانه ميانديشيد. او فكر ميكرد براي «آنها» صلح و ثبات و مبارزه با تروريستها مهم است. او نميدانست هدف طرح شوك چيست. او نميدانست براي والاستريت، گلدمن ساچ، پيجي مورگان، برادران لحمان، كاريل و رهبران غربي ربودن پول مهم است و ديگران بايد به جنگ و كشتار مشغول باشند.