• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4257 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۵ آذر

خيال خام

سيد علي ميرفتاح

ديشب، خيلي دير، رفيقي زنگ زد و با خوشحالي گفت «خبر خوب؛ نخوابيدي كه؟» گفتم ما را همه شب نمي‌برد خواب، علي‌الخصوص در اين قحطي خبر خوب. گفت و از شوق در پوست خودش نمي‌گنجيد كه «روحاني وزير صمت را توبيخ كرده، جلوي پست گرفتن دامادش را هم گرفته... خوشحال نشدي؟» قبل از اينكه بگويم چه جوابي دادم، بد نيست قدري از وضع و حال رفيقم را بلكه وضع و حال رفيقانم را شرح دهم. در اين بازار پر‌رونق نارضايتي كه هركس با صداي بلند ناكامي شخصي و جمعي‌اش را مي‌فروشد به مفت، بعضي از روزنامه‌نگاران بخت‌برگشته دنبال خبرهايي مي‌گردند، دنبال خبر نمي‌گردند بلكه با منقاش از لابه‌لاي سطور روزنامه‌ها و از سكوت مسوولان گرانسنگ، خبرهاي ناپيدا بيرون مي‌كشند كه بگويند: «وضع اينقدرها هم كه فكر مي‌كنيد، بد نيست.» من و رفيقانم جزو گروهي از روزنامه‌نگارانيم كه مي‌خواهيم به هر زور و ضربي هست جلوي پيشروي نااميدي را بگيريم و به اطرافيان‌مان ثابت كنيم رايي كه داده‌اند اهميت فوق‌العاده داشته، جلوي خيلي از بي‌عدالتي‌ها گرفته شده، كشور آهسته و پيوسته دارد ضعف‌ها و خطاها و ندانم‌كاري‌ها را پس مي‌زند و به جايش تدبير و اميد را پيش مي‌برد و... ماموريت غير‌ممكني كه ما به عهده گرفته‌ايم اين است كه به ملت بگوييم نه‌تنها قبلا كه راي داديد كه خيلي كار خوبي كرديد و تصميم درستي گرفتيد بلكه حالا حالاها بايد دست به دست هم دهيم به مهر و راي بدهيم و اصلاحات را سانت به سانت پيش ببريم و جلوي سرد شدن تنور انتخابات را بگيريم. كار ما حقيقتا/ انصافا سخت است. از هر سو در محاصره نااميدي و نارضايتي و تلخكامي و ندامت و ملامت هستيم. گوشي‌هاي موبايل دنگ و دونگي مي‌كنند و با خبري، شايعه‌اي، تكه فيلمي، اغلب با جوك بي‌مزه‌اي همه رشته‌هاي‌مان را پنبه مي‌كنند. ماهواره‌ را كه اصلا خدا ساخته براي اينكه هركس پشت دوربينش بنشيند، توي دل ملت را خالي كند و آوار غم روي سر صغير و كبير خراب كند. رقباي دولت هم هستند كه از بام تا شام، هر چيز كوچكي را بزرگ مي‌كنند و به جان معدود مدافعان دولت مي‌افتند و متلك‌باران‌شان مي‌كنند و هر چه ديوار مزبله را به بهانه تحريم و CFT و پالرمو بر سرشان فرو مي‌ريزند. فقط اينها كه نيستند. اگر دردم يكي و دوتا و صدتا بودي چه بودي؟ جواب غرولندهاي راننده تاكسي را بايد بدهي، جواب دوست و آشنا و فاميلي كه يك بار در زندگي‌شان راي داده‌اند و حالا طلب همه عالم را از تو وصول مي‌كنند بايد بدهي و بگويي چرا مي‌ارزيده كه در آن جمعه گرم 96 به مسجد محل بروند و راي بدهند و با انگشت بنفش‌شان سلفي بگيرند. توي مترو هم بايد با كارگر و كارمند خسته و خشمگين، تندتر و خشمگين‌تر از اينها با دانشجوي تحولخواه بي‌پول بي‌آينده دهن به دهن بگذاري كه «وضع اينقدرها هم كه استكبار جهاني ترسيم مي‌كند بد نيست و به زودي همه ‌چيز خوب مي‌شود. بگذار اين ترامپ لعنتي سر به گور ببرد ببين اوضاع و احوال چه گل و بلبلي شود و چه ارزاني‌اي بشود و...» با يك‌جا و دوجا كه سرشاخ نيستيم. هم بايد چراغ اميد را در اين تندباد حادثه‌ها روشن نگه داريم، هم با سيلي صورت خودمان را سرخ نگه داريم، هم هر روزنه اميدي را كه مي‌بينيم جار بزنيم بلكه دو نفر ديگر به گروه رو به تحليل اميدواران بپيوندند و تنهاي‌شان نگذارند. براي نادم‌ها و وامانده‌ها هم بايد فكري كرد كه از همه سخت‌تر و صعب‌تر آنها را كجاي دل‌مان بگذاريم. براي همين است كه رفيقم هر كجا خبر اميدوار‌كننده‌اي مي‌شنود بي‌آنكه به ساعتش نگاه كند، شماره‌ام را مي‌گيرد و مي‌گويد: «اين خبر به اين خوبي به درد عكس يك روزنامه فردا مي‌خورد».

مي‌پرسم «مي‌فهمم خبر خوبي است اما چرا عكس يك؟» مي‌گويد «تا مردم بفهمند كه رييس‌جمهور شخصا جلوي پارتي‌بازي را مي‌گيرد، تا همه بدانند كه وزير نبايد به فاميل رييس‌جمهور شغل بدهد». مي‌گويد: «من نه به داماد رييس‌جمهور كار دارم و نه به نفر قبلي كه چنين مسووليتي بر دوشش بوده. من به اين فكر مي‌كنم كه اگر يك دانشجو بشنود خوشحال مي‌شود كه رييس‌جمهور شخصا وارد شده تا به مردم بگويد مناسبات فاميلي هيچ دخلي در مناصب دولتي ندارد و حتي اگر داماد من حقش باشد كه معاون وزير باشد، بهتر است دو سال صبر كند تا بي‌هيچ شائبه و حرف و حديثي، در زمان رييس‌جمهور بعدي كه يقينا پدرزنش نيست بر جاي خويش بنشيند و نشست خسروي‌اش را جشن بگيرد...» رفيق من همان ديشب با شور و حرارت بسيار چيزهاي ديگر هم گفت و خود را آماده كرده بود تا گزارشي خوب و خواندني و اميدوار‌كننده فراهم آورد و مرا و شما را در اين ذوق با خودش همراه كند. اما كدام ذوق؟ امروز هم او وارفت و هم من. امروز نه تنها خبر انتصاب تاييد شد بلكه براي سازنده آن جعليات اينترنتي خط و نشان كشيدند كه «بار آخرت باشد حرف توي دهان مقامات مي‌گذاري وگرنه پيگرد قانوني دارد». البته كه بايد بار آخرش باشد هر كس كه چنين خيالات خامي را در نيمه‌شب براي خودش مي‌بافد، اما شايد هم هر كه بوده مي‌خواسته راه پيش پاي رييس‌جمهور و دولت بگذارد و مسوولان امر را وا دارد تا هنوز صبح نشده آب رفته را به جوي عدالت باز گرداند و مهر رييس‌جمهور را به دل ملت برگرداند و اين صدا در دانشگاه‌ها بپيچد كه روحاني متشكريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون