موسويلاري:
اصلاحطلبان در روشها
و رفتارها تجديدنظر كنند
حجتالاسلام و المسلمين سيد عبدالواحد موسويلاري نايبرييس شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان درباره تفاوت كارنامه اصلاحطلبان و اصولگرايان گفت: «من از اول هم گفتم به ادعاهاي اصلاحطلبان و اصولگرايان كاري نداشته باشيد. ما كارنامه داريم. يك دوره هشت ساله از سال 84 تا سال 92 اصولگرايان با تمام ظرفيت بودند و يك دوره از سال 76 تا سال 84 هم اصلاحطلبان بودند. كاركرد اصلاحطلباني كه آن روز در قدرت بودند را با اصولگراياني كه بعد از آنها آمدند، مقايسه كنيد. شما هشت ساله آقاي احمدينژاد به عنوان نماد حضور همهجانبه اصولگرايان، (وقتي ميگويم همهجانبه يعني هيچ نهاد قدرتي در جمهوري اسلامي نبوده كه با دولت همراه نباشد. قوه قضاييه، قوه مقننه، نيروهاي مسلح، نماز جمعه، حوزههاي علميه و همه پشت سر اين دولت بودند.) مقايسه كنيد كه كارنامه او چقدر قابل دفاع است؟ و دوره قبل از او را هم مقايسه كنيد. ما تابلويي به نام 76 تا 84 و يك تابلويي هم به نام 84 تا 92 داريم. اين دو را كنار هم بگذاريد و ادعاها را جاي ديگر بگذاريد.» وزير كشور دوره اصلاحات معتقد است كه يكي از مشكلات اين است كه نزديك انتخابات تمامي چهرههاي فعال و شناخته شده اصلاحطلب از گردونه رقابت خارج ميشوند. اصلاحطلبان بين اين قرار ميگيرند كه يا در انتخابات شركت نكنند و يا از ميان كانديداهايي كه مورد تاييد شوراي نگهبان قرار گرفته فرد يا افرادي را انتخاب كنند. از همين جا اين مشكل درست ميشود.
نايبرييس شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان با پرسيدن اين سوال كه چه كسي مقصر اين قصه است، اصلاحطلبان؟ ادامه داد: «خواست اصلاحطلبان و مردم محقق نشده است. اصلاحطلبان در كنار مردم و جزيي از مردم هستند؛ خواست آنها محقق نشده است. اما ريشه عدم تحقق اين است؛ نيروهايي كه آمدند نيروهاي اول جريان اصلاحات نبودند؛ يا حتي اگر همه آنها هم بودند ممكن بود، نتوانند همه وعدهها را محقق كنند. در مورد دولت هم همين طور است. من خودم شخصا باورم اين است كه در پارهاي از موارد آقاي روحاني ميتوانست بهتر از اين عمل كند. در حوزه سياست داخلي آقاي روحاني حساسيت زيادي ندارد. تلقي آقاي روحاني از مناسبات داخلي احزاب، گروهها، نخبگان و چهرهها شايد يك تلقي منطبق بر واقع نباشد. آقاي روحاني درها را بسته و چندان كسي با او ارتباط ندارد. اين روش اشتباه است. » وزير كشور دولت اصلاحات ادامه داد: «انتخابات مجلس سال 98 برگزار ميشود. دوباره فضا به اين سمت ميرود كه كساني كه در حوزههاي انتخابيه شناخته شدهتر هستند مورد بيمهري قرار ميگيرند. دوباره ابزار حذف توسط رقيب اصلاحطلبان به كار گرفته ميشود.»
او به اين سوال كه اصلا با اين وضعيت مردم پاي صندوق ميآيند؟ پاسخ داد: «سوال من از مردم همين است. يك عده مورد بيمهري قرار ميگيرند. من به بعضي از اينها نظر دارم و شما به بعضي ديگر؛ كانديداهاي شما ميمانند و كانديداهاي من حذف ميشوند. من بايد چه كار كنم؟ من چند راه دارم. يك راه اين است كه بگويم كانديدا ندارم و شركت هم نميكنم. يك راه اين است كه همه تلاشم را به كار بگيرم تا كانديداهاي من تاييد شوند. ولي به هر دليلي تاييد نشدهاند و ميگردم، ببينيم در ميان كساني كه ماندهاند، كساني هستند كه بتوانند درصدي از انتظارات من را برآورده كنند. وقتي ميبينم در آنها هم كسي نيست و فضا هم براي كار من نيست، كنار ميكشم.»
نايبرييس شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان ادامه داد: «با پذيرش يك مقدار ريسك، من فكر ميكنم كه ما نميتوانيم با صندوقها قهر كنيم. احساس من اين است كه اين نظام وديعهاي در اختيار همه ماست و تنها راهي هم كه ميتوانيم از استحاله نظام جلوگيري كنيم، همين است كه حضور داشته باشيم. » وزير كشور دولت اصلاحات درباره انتخابات سال بعد گفت: « ممكن است در يك حوزه انتخابيه كانديدا نداشته باشيم و بگوييم نداريم. اما در جايي كه كانديداي حداقلي ما وجود دارد و از او دفاع ميكنيم. در هر جايي كه ميتوانيم بايد حضور داشته باشيم و هر جايي هم كه نتوانستيم، نتوانستهايم؛ ما به خاطر اينكه نتوانستهايم خودكشي نميكنيم. خداوند نياورد روزي را كه اصلاحطلبان كه به اعتقاد من 60 تا 65 درصد جامعه هستند، احساس كنند ديگر نميتوانند در هيچ انتخاباتي شركت كنند. آن وقت اين مساله براي نظام بسيار سنگين و براي آينده كشور خطرناك است.»
او معتقد است نكتهاي كه اصولگرايان به آن عنايت نميكنند و بزرگان آنها به آن توجه نميكنند، اين است كه تخريب، ناديده گرفتن يا از بين بردن اصلاحطلبان به معناي اين نيست كه اين جمعيت سمت اصولگرايان ميآيند. اين كارنامه را يك بار مرور كنند. از سال 76 به بعد تمام تلاش آنها حذف اصلاحطلبان بوده است. چند درصد از آراي اقتضايي يا خاكستري به سمت اصولگرايان رفته است؟ باز هم ميبينيم كه در سال 96 اصلاحطلبان برنده ميدان هستند.
لاري در بخش ديگري از سخنانش ادامه داد: «حرف من اين نيست كه جريان اصلاحطلبي خودش را مطلق بداند. مطمئنا ما به روزآمد شدن روشها نياز داريم؛ اصلا اصلاحطلب يعني همين. اصلاحطلبي كه فكر كند همين جايي كه ايستاده مركز كره زمين است، اصلاحطلب نيست. اصلاحطلب اين است كه بگويد من متناسب با شرايط زمان و مكان، با تاكيد بر اصول و پايههاي اعتقادي و آرماني و مرامي، روشهاي خودم را عوض ميكنم و راهحلهاي متناسب با زمان و مكان پيشنهاد ميدهم.» به گفته او، حتما بايد تجديدنظر كنيم. اين توصيه همه دلسوزان به اصلاحطلبان است كه در روشها و رفتارها تجديدنظر كنيد؛ به اين معنا كه روزآمدشان كنيد. يعني متناسب با شرايط زمان و مكان روشهايتان را به كار بگيريد. اين حرف منطقي است. اصلا اين اساس اصلاحطلبي است. اگر غير از اين باشد، معنايش اصلاحطلبي نيست.