• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4280 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۲ دي

نگاهي به زندگي مرحوم سيدجعفر شهيدي

عالمي در زمانه علامه‌ها

محمد  ميلاني

«اگر بي‌نظير نباشد، كم نظير است.»

مرحوم علي‌اكبر دهخدا وقتي بنا داشت دكتر سيد جعفر شهيدي را در لغت‌نامه دهخدا به اصطلاح به كار بگيرد و مشغولش كند، در نامه‌اي كه به وزير فرهنگ وقت نوشت از اين جمله براي بيان قدرت و توان مرحوم دكتر سيد جعفر شهيدي استفاده كرد. اين تعبير زماني اهميتش مضاعف مي‌شود كه مي‌دانيم علامه دهخدا هيچ تعارف و تمجيدي بي‌ربط در حق هيچ كسي روا نمي‌داشت. اگر از مرحوم ميرزاجهانگير خان صوراسرافيل آنطور ياد مي‌كند حتما در آن سطح از شرف و آزاديخواهي بوده كه او را شمع شهيد بداند و اگر اينچنين شهيدي را مي‌بيند، بي‌هيچ تعارفي اين گونه بوده است. از اين‌رو هم به صحت قولش بايد ايمان داشت و هم به آنچه ديده بود. از همه مهم‌تر اگر مرحوم سيدجعفر شهيدي را كم نظير ناميده، اهل فن مي‌دانند كه معناي كلام مرحوم علامه دهخدا چه بوده است. بي‌نظير اگر بود حضورش در هرجايگاهي وابسته به بي‌نظير بودنش بود. بنيان‌هاي معمولي يا حتي در تعامل با بيشترين نمودها و علايم معنا مي‎‌يابد. بي‌نظير بودن از اين حيث شباهت با موجودات عالم مجردات دارد. اما سيد جعفر شهيدي كم‌نظير بود، چراكه اين نبوغ و تفاوت ذهني، از او چنان انساني هدفمند، نكته‌بين، پرحوصله در فراگيري علوم عقلي و مفسر و محققي بي‌بديل ساخته بود كه به نوبه خودش، در عرصه پژوهش به جريان و جريان‌سازي بزرگ تبديل شد. ما با چنين شخصيتي مواجه هستيم.

 

شهيدي و ساختارهاي نظام دانشگاهي

ساختار آموزشي و نظام آكادميك ما آنچنان مشكلات و معايبي عجيب و نفس‌گير دارد كه تحت هيچ شرايطي نمي‌توان آنها را ناديده گرفت. نظام آكادميكي كه سيد جعفر شهيدي استاد دانشگاهي بوده هنوز بعد از دهه‌ها در نوع مواجهه با مفاخر و اساتيد درجه اولش مشكلاتي بس ساختاري دارد. مشكلات و معايبي كه مرحوم سيد جعفر شهيدي نيز به همراه و تعداد بسياري ديگر از اساتيد و دست‌اندركارانش بي‌آنكه بخواهند يا بدانند درچالش با آن مشكلات روزگار گذرانده‌اند. هنوز شكل واقعي خدمت در مقام استاد دانشگاه در ميزان و حجم تدريس خلاصه مي‌شود. استاد و ميزان توانش در تعداد دروسي كه درطول ترم تدريس مي‌كند سنجيده مي‌شود. دقيقا در مورد شهيدي نيز اين وضعيت نامطلوب و ناموزون بوده است. او تمايل بسيار بر ترجمه متون عربي به فارسي داشت. درست در زماني كه در مقام مجتهد جامع‌الشرايط نجف را به دليل بيماري ترك كرده و در تهران ساكن شده بود و ميزان توجهات به چنين فردي بايد رويه متفاوت و خاصي به خودش مي‌گرفت اما درخواست ساختار دانشگاهي و مقامات درجه يك، حضور وي در كلاس‌هاي درس و تدريس بود. نمونه‌هايي اينچنين و معايبي كه نشان از نبود نگاهي معرفت‌باور به چهره‌هايي دارد كه بنا است فصل متمايزي از علم و تخصص در ايران باشند. اين مساله به الزام مربوط به دانشكده‌هاي علوم‌انساني و علماي حوزه‌هاي معرفتي و علوم بنيادين بشري نمي‌شود و چه بسا چهره‌هايي كه امروز آبروي نظام‌هاي دانشگاهي در زمينه‌هاي فني و تكنولوژي‌هاي نوين و علوم پايه هستند به دليل همين نارسايي‌ها سر از دانشگاه‌ها و مراكز فني و تحقيقاتي غرب درآورده‌اند. براي بسياري اگر اين انتقادات درست تلقي شود و بنا نيز بر ارايه راه و طريق به منظور اتمام و خروج از اين شرايط ناهمگون باشد، براي راقم اين سطور مساله قدري جنبه عام‌تري دارد. مساله ذهني براي بنده از اين قرار است كه جريان دانشگاهي ما چرا به سمت و سويي مي‌رود كه از دانشجويان جوان و تازه‌پا وقتي نام بزرگان را مي‌پرسيد و طلب مي‌كنيد در كمال ناباوري بااين جواب روبه رو مي‌شويد كه نمي‌دانند!! يا بدتر آنكه نوع و زمينه تخصصي را اشتباه بيان مي‌كنند. اين مساله به قدري دردناك است كه با تاسف بايد گفت كه مي‌رود تا به طرح جامعي مبني بر عدم به يادآوري و شناخت بزرگان تبديل شود. سيدجعفر شهيدي براين مبنا اگرچه براي هميشه در ياد محققان و مواجهان جدي با تاريخ اسلام و محققان و دريافتگان ادبيات فارسي هست و مي‌ماند، اما نوع مواجهه با پروژه «رو به سمت فراموشي» درحق وي و ديگران بايد جدي و نگران‌كننده باشد.

 

دوران علامه‌ها؛ بنيان تاريخي و ماندگاري تمدن ايراني- اسلامي

از سال 1315 تا سال 1360 يعني دوره‌اي در تاريخ علمي و دانشگاهي ما كه نزديك به نيم‌قرن اصالت دارد به عنوان خاص‌ترين دوره تاريخي معاصر بايد مورد توجه و مطالعه دقيق اهل فن قرار بگيرد، تعداد و تعدد اساتيد برجسته و در نوع خود بي‌نظير و كم‌نظير آنچنان عجيب و قابل تأمل است كه به هيچ‌وجه نمي‌توان آن را براساس تصادف دانست. گويي ثمره توجه به علم و معرفت‌هاي بشري در چنين مقطع تاريخي درايران متبلور شده است. در چنين دوره‌اي كه تعداد بزرگان و متفكران ما اگرچه بسيار هم نيستند اما در يك مقطع تاريخي هم قابل درك از براي يكديگر بودند و هم تأثير عميقي برنسل پس از خود گذاشتند، چهره‌‌اي به مانند علامه سيدجعفر شهيدي نيز يكي از بزرگان و علامه‌هايي است كه در زمانه علامه‌ها هم توانست تأثير بسزايي در رشد و اعتلاي تمدن و فرهنگ ايراني بگذارد. نام او چنان با لغت‌نامه دهخدا و اين پروژه عظيم گره‌ خورده كه نمي‌توان بناي توقف فعاليت‌ها و تحقيقات در اين زمينه را بدون درنظر گرفتن فعاليت‌ها و همچنين كليه ميراث فرهنگي و ادبي‌اش تجسم كرد. شهيدي متعلق به اين دوره تاريخي و تاريخ انديشه ايراني است. از دانشگاه‌ها گرفته تا حوزه‌هاي علميه و نيز ايرانياني كه در نظام‌هاي دانشگاهي اروپايي تحصيل كرده‌اند، همگي معترف بر اين هستند كه اين دوره تاريخي در ايران نه تكرار شد و نه با شرايط علمي اينچنين تكرار خواهد شد. از اين روي علامه شدن از حيث معنايي، يعني كسي كه در چندين علم و سرشاخه معرفتي زمانه خودش تبحر داشته باشد؛ در زمانه‌ علامه‌ها از بزرگترين اتفاقات همين دوره مي‌تواند محسوب شود. دكتر جعفر شهيدي به عنوان عالمي جامع‌الشرايط اينچنين و درميان بزرگان زمان خودش مطرح و در اشاعه علومي و دانش‌هايي كه در آنها تخصص دارد همت مي‌گذارد. در طول حيات پربارش، همان طور كه پيش‌تر به‌طور اجمالي اشاره شد دست در تدوين، جمع‌آوري و نمونه خواني فرهنگ لغت دهخدا را داشت. اين مساله از آن سوي اهميت تذكر دارد كه شرايط دانشگاهي حاكم بر آن دوره تاريخي ما ميل شديدي به گماردن وي بر سر كلاس‌هاي درس را داشت. در حالي كه به همراه دكتر محمد معين و مرحوم دهخدا دو مرد بزرگ و محقق زمانه خودش اگر اتصال صورت نمي‌گرفت و مثلثي اينچيني درست نمي‌شد عملا بايد گفت كه كاري به آن عظمت و فخرآوري به سرانجام لازم نمي‌رسيد.

اين كار و اصرار او به جز در موارد ذكر شده سايه بزرگي نيز به سويي از ادبيات و زبان فارسي ما گسترانده بود. جعفر شهيدي كه ثابت كرده بود توان و دقتش بسيار خاص است، تأليف، تصحيح و حتي ترجمه تعدادي از كتاب‌هايي را كه وجودشان را ضروري مي‌دانست به همراه كارهاي اولويت‌دارش كه به طور متناوب به دست گرفت و همه آنها را به اتمام رساند، ‌خودش نشان‌دهنده نه‌تنها پركاري بلكه ميزان توجهش به بنيان‌هاي فرهنگي ايراني بود كه در انتخاب آثارش عملا به چشم مي‌آيند. از دانشگاه‌ها گرفته تا حوزه‌هاي علميه و نيز ايرانياني كه در نظام‌هاي دانشگاهي اروپايي تحصيل كرده‌اند، همگي معترف براين هستند كه اين دوره تاريخي در ايران نه تكرار شد و نه با شرايط علمي اينچنين تكرار خواهد شد. او در نجف، به درجه اجتهاد رسيدنش يك بخش از اهميت نگاه وي را مي‌سازد و در محضر عالم بزرگي چون آيت‌الله سيدحسين طباطبايي (مرحوم به سال 1340) به عنوان يكي از حاميان ايده جهاني تقريب مذاهب، و توجه به اصل مودت گوهر مذاهب و اديان، بخش ديگري از نگاه دغدغه‌دار اهميت بخشش به اسلام و شيعه را نشان مي‌دهد. اگر اين نوع از نگاه دين‌باورانه و توجه به اركان مشابه در مذاهب اسلامي به اين سبك و سياق را منحصر به خود علامه سيدجعفر شهيدي بدانيم، نبايد منكر سويه‌هايي مشترك از نظام فكري تعامل‌گرايي در عالم اسلام باشيم كه براي نمونه ادبيات را به عنوان پنجره‌اي براي ايجاد ساختارهاي تفاهم آميز و توجه به اصول مشترك انساني با توجه و احترام به ذات اصيل ديني و مذاهب مي‌دانست. نگاهي كه اگرهم به طور رسمي مطرح نشده اما در انتخاب آثار براي شرح و تفسير و يا در نوشته‌هاي اعتقادي اساتيدي نظير استاد علامه بديع‌الزمان فروزانفر و دكتر جلال‌الدين همايي به عنوان اساتيد تأثيرگذار مرحوم جعفر شهيد شهيدي به خوبي قابل اشاره و جهت‌گيري است.

 

شهيدي و تاريخ‌نگاري نوين

بخش بزرگي از طبقه تحصيل كرده حال حاضر ايراني، كساني كه در دانشگاه‌هاي ايران درس خوانده‌اند به تعبيري همگي شاگرد استاد هستند. چرا كه براي گذران درس عمومي تاريخ تحليل اسلام آموخته و در واقع كتاب ايشان را خوانده‌اند. اساس توجه به تاريخ اسلام در اين نمونه بي‌نظير از يك الگوي تاريخي- تحليلي دقيقا منحصر به فرد است. شهيدي تمام كوشش خود را در اين نمونه از تاريخ نگاري تحليلي به خرج مي‌دهد تا تاريخ اسلام تاريخي به صحت و سلامت و توأمان با پرسش‌هايي حياتي و صحيح باشد و نه تجليل بي‌پايه ازاسلام؛ آن هم از براي كسي كه كل و عمق نگاه ديني‌اش در اين كتاب تاريخي نهفته شده است. رويكرد تحليلي شهيدي به تاريخ اسلام از نگاه نظري- تاريخي به دوران حضرت محمد(ص) است. در اين نوع نگاه كه نويسنده يا بهتر بگويم مورخ هم از سويي تاريخ را مي‌داند و از سويي ديگر آنچنان اشراف در‌خور توجه به مسائل همان دوره تاريخي كه وقايعش در حال تبيين و معرفي هستند دارد كه اثر به هيچ عنوان نه از ياد تاريخ‌گراي افراد مي‌رود و نه جاي از براي مغرضان تاريخي براي انكار تاريخي باز نگه مي‌دارد. اثر شهيدي تا به اين حد و مرتبه خاص است. نبايد فراموش كرد كه اين كتاب را كسي نوشته است كه در نظام و دستگاه فكري فارسي‌زبان - يا بهتر بگويم ايرانيان - چنين اثري را خلق كرده است. يعني يك ايراني در مورد مسائل تاريخي اعراب تحقيق كرده و كتابي درخور توجه نگاشته است. اگرچه مرام علمي و وسعت معلومات اين متفكر تراز اول عالم اسلام و ايران هيچگاه و به هيچ عنوان بناي دامن زدن به نهضت شعوبيه‌گري و مسائل مبتلابه آن را ندارد و اگرچه نهضت فارسي ستيزي و حتي تمسخر ايرانيان محقق و كاركشته از سوي جوامع آكادميك عرب‌زبان هنوز هم به عنوان يكي از بزرگ‌ترين دغدغه‌هاي فكري و چالش‌هاي حياتي از براي آنها به حساب مي‌آيد و تلاش در حق ايرانيان به منظور تحقير و عقب‌ماندگي به شاكله‌اي مهم در فرآيندهاي اعتقادي پان‌عربي به حساب مي‌آيد. اما شهيدي چنان شخصيت بزرگ و اثرگذاري داشت كه هيچكس نمي‎توانست وجاهت علمي و تأثيرگذار وي را حتي در جامعه علمي عرب به زير سوال ببرد. درست در زمانه‌اي كه هنوز هم بزرگان تراز اول شاغل در جوامع دانشگاهي و تحقيقاتي، اعراب به دنبال خلق آثاري از براي خودشان در زمينه‌هاي مختلف زبان عرب هستند تا به تعبير يكي از اساتيد بنام مصري كه درست يك دهه پيش كتابي برگرفته از فرهنگ اصطلاحات و گويش‌هاي اعراب را تهيه كرده بود، عملا و علنا در مقدمه كتاب تصريح مي‌كند كه اميدوار است اين كتاب مشتي بردهان سيبويه و فرزندانش باشد. وقتي چنين نگاهي هنوز طرفدار و مريد و محقق دارد طبيعي است كه از يك سوي تفسير شريف الميزان كه متعلق به نادره دوران علامه محمد حسين طباطبايي تبريزي است از سوي پيروان گرايش‌هاي پان عربي تحقير بدانند و از سوي ديگر نوشتن تاريخ اعراب در دوران عمر و زيست شريف پيامبر مكرم اسلام را نوعي ناتواني براي خود قلمداد كنند. اگرچه مرحوم شهيدي در برخي از سخنراني‌ها و حتي نقل قول‌ها از براي شاگردانش تاريخ تحليل اسلام را مجموعه‌اي مناسب از مطالعه تعداد قابل ملاحظه‌اي كتب تاريخ اسلام مي‌داند اما ما بايد فراموش نكنيم كه نوع سبك روايي- تحليلي تاريخي به زبان فارسي بالطبع چنان تاثيري از وي در جامعه عرب مي‌توانست بگذارد كه قضاوت تاريخي را بايد موكول به تحقق آن كنيم. اما نكته مهم اين است كه نوع رفتار سيدجعفر شهيدي با جامعه اعراب محقق و از تبار دانشگاهي آنها بالاخص در مصر و لبنان از چنان احترام متقابل و فضاي ارزش خاصي برخوردار بود و هست كه هنوز هم به يادش و از براي آثارش ياد او را گرامي ‌مي‌دارند. علاوه بر اين احترام به كساني كه مي‌توانند به بهترين نحو ممكن اثري را از زبان ديگري كه به آن آشنايي دارند و انتقال صحيح آن به زبان مادري و مبدأ را به درستي و ظرافت انجام مي‌دهند جزو ارزشمندترين افراد و شايسته‌ترين مترجمان از براي زبان مبدأ مي‌دانند. بر مبناي اين سنت جهاني، ترجمه نهج‌البلاغه به عنوان يكي از ارزشمندترين و با فضيلت‌ترين كتاب‌هاي عرب كه فصاحت و بلاغتش مثال زدني است آن هم به زبان فارسي به نوبه خود حتي از مهم‌ترين اتفاقات بزرگ اين قرن است. نسخه ترجمه شده توسط وي، به قدري دقيق و در نوع خود خاص است كه در بسياري از مقالات و تحقيقات ديني- ادبي و شيعي از اين ترجمه به عنوان اثري مطمئن و متقن ياد مي‌كنند.

 

شهيدي و ماجراي اين روزهاي فرهنگ ما

اين روزها، سالگرد رحلت چنين مردي است؛ كسي كه كارنامه درخشانش نيازي به تبيين يا توضيح اجمالي نه در زمان حياتش داشته و نه در اكنون و اين روزگارما. اما هنوز ساختار مواجهه با انديشه افراد و بزرگان و نيز نوع و منشأ خدماتي از اين قبيل براي جامعه ما مغفول و اثري سرگردان است. وقتي چهره‌هاي بزرگي نظير علامه شهيدي و بسياري از ديگراني كه نام‌شان بر پيشاني اين فرهنگ و تمدن حك شده است، ‌از ميان ما مي‌روند جامعه فكري و دانشگاهي ما با پرسشي بزرگ مواجه مي‌شود. هميشه بناي توجه به آثارشان، مرام و مسلك گفتاري و نوشتاري‌شان، توجه به آثار آنها و ايجاد انگيزه در نسل‌هاي جوان‌تر در خصوص تبعيت از اين سنت به راه مي‌افتد، همه از آن شخصيت مي‌گويند و مدتي همين شرايط و فريادهاي دردمندانه از براي توجه به چنين مفاخري از اين‌ سوي و آن‌ سوي شنيده مي‌شود. اين رسم معمول و مرسوم ادامه مي‌يابد و دست آخر بعد از مدتي نه‌چندان طولاني، به نازل‌ترين سطح ممكن رضايت مي‌دهد و توقف مي‌كند.

براي آنكه دست‌كم براي چنين وضعيت نابسامان و درد‌آوري بناي ارايه مثال داشته باشم، اجازه بدهيد از ترجمه نهج‌البلاغه، ‌كتاب‌هاي وي در مورد حضرت فاطمه (س) و برخي از آثار منتخب و بي‌مثالش نظير ترجمه‌هاي بسيار دقيق و روانش نظير انقلاب بزرگ، اثر دكتر طه حسين و ابوذر غفاري نخستين انقلابي اسلام، يادي نكنم و صرفا به تاريخ تحليل اسلام كه پيش‌تر هم به عنوان كتابي خاص در تاريخ‌نگاري ايراني از آن ياد شد اشاره كنم. اين كتاب مدتي به عنوان منبع درسي تاريخ اسلام در دانشگاه‌هاي كشور مطرح و مورد اهميت بود. نه تنها دانشجويان رشته‌هاي متنوع دانشگاهي به الزام اين كتاب را مي‌خواندند بلكه دانشجويان رشته تاريخ نيز از اين كتاب استفاده كرده و به عنوان منبع دانشگاهي بهره مي‌بردند. اما اكنون شرايط را مي‌توانيد بررسي كنيد. نيازي به ارايه گزارش نيست. شرايط به خوبي بيانگر نوع توجه به چنين اثر تحقيقي- تاريخي است. اساتيد فن به ارايه جزوه از درون اين كتاب و البته با نام خودشان در دانشكده‌هايي حتي در همين دانشگاه‌هاي معتبر پايتخت مي‌كنند. هيچ كدام از بزرگان حوزه پژوهش تاريخي دست‌كم الگو‌برداري صحيح و مناسبي از براي تغيير سبك تاريخ‌نويسي ايراني نمي‌كنند و در كمال ناباوري به سمتي مي‌رويم كه به طرزي ناصحيح تلاش مي‌كنيم تا دكتر سيدجعفر شهيدي را نيز به دستگاه روشن فراموشي تاريخي خودمان بسپاريم. اگرچه ميراث ماندگار از علامه‌ها نه از بين مي‌رود و نه خودشان از ياد مي‌روند حتي اگر دستگاه فراموشي تاريخي ما براي هميشه روشن باشد، اما خدمتي كه بزرگي چون سيدجعفر شهيدي براي بقاي ميراث ايرانيان و اسلام در ايران كرد به هيچ عنوان نه به دست مغرضانش مي‌تواند از بين برود و نه توسط مدعياني كه جسارت حتي كپي‌برداري از سبك نوشتاري و تحليلي او نداشته و نخواهند داشت. اينچنين است كه مرحوم علامه سيدجعفر شهيد به اندازه و وسعت نوشته‌ها و تأثيرش برجامعه ايراني زنده است و با ما سخن مي‌گويد.

 


ترجمه نهج‌البلاغه به عنوان يكي از ارزشمندترين و با فضيلت‌ترين كتاب‌هاي عرب كه فصاحت و بلاغتش مثال زدني است آن هم به زبان فارسي به نوبه خود حتي از مهم‌ترين اتفاقات بزرگ اين قرن است. نسخه ترجمه شده توسط وي، به قدري دقيق و در نوع خود خاص است كه در بسياري از مقالات و تحقيقات ديني- ادبي و شيعي از اين ترجمه به عنوان اثري مطمئن و متقن ياد مي‌كنند.

 

تاريخ تحليل اسلام به عنوان كتابي خاص در تاريخ‌نگاري ايراني از تاريخ صدر اسلام بعد از مدتي به عنوان منبع درسي تاريخ اسلام در دانشگاه‌هاي كشور مطرح و مورد اهميت بود. نه تنها دانشجويان رشته‌هاي متنوع دانشگاهي به الزام اين كتاب را مي‌خواندند بلكه دانشجويان رشته تاريخ نيز از اين كتاب استفاده كرده و به عنوان منبع دانشگاهي بهره مي‌بردند.

علامه سيدجعفر شهيدي نيز يكي از بزرگان و علامه‌هايي است كه در زمانه علامه‌ها هم توانست تأثير بسزايي در رشد و اعتلاي تمدن و فرهنگ ايراني بگذارد. نام او چنان با لغت‌نامه دهخدا و اين پروژه عظيم گره‌ خورده كه نمي‌توان بناي توقف فعاليت‌ها و تحقيقات در اين زمينه را بدون درنظر گرفتن فعاليت‌ها و همچنين كليه ميراث فرهنگي و ادبي‌اش تجسم كرد. شهيدي متعلق به اين دوره تاريخي و تاريخ انديشه ايراني است. از دانشگاه‌ها گرفته تا حوزه‌هاي علميه و نيز ايرانياني كه در نظام‌هاي دانشگاهي اروپايي تحصيل كرده‌اند، همگي معترف بر اين هستند كه اين دوره تاريخي در ايران نه تكرار شد و نه با شرايط علمي اينچنين تكرار خواهد شد.

مرام علمي و وسعت معلومات اين متفكر تراز اول عالم اسلام و ايران هيچگاه و به هيچ عنوان بناي دامن زدن به نهضت شعوبيه‌گري و مسائل مبتلابه آن را ندارد و نهضت فارسي‌ستيزي و حتي تمسخر ايرانيان محقق و كاركشته از سوي جوامع آكادميك عرب‌زبان هنوز هم به عنوان يكي از بزرگ‌ترين دغدغه‌هاي فكري و چالش‌هاي حياتي براي آنها به حساب مي‌آيد.

هيچكدام از بزرگان حوزه پژوهش تاريخي دست‌كم الگو‌برداري صحيح و مناسبي از براي تغيير سبك تاريخ‌نويسي ايراني نمي‌كنند و در كمال ناباوري به سمتي مي‌رويم كه به طرزي ناصحيح تلاش مي‌كنيم تا دكتر سيدجعفر شهيدي را نيز به دستگاه روشن فراموشي تاريخي خودمان بسپاريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون