حاكميت و پوپوليسم
سعيد عابدپور
اگر پوپوليسم عزم سياسي براي پذيرش راي اكثريت و رضايت خواستههاي آني رايدهندگان باشد، اين پديده در بين احزاب و جريانهاي سياسي راديكال راست و چپ ديده ميشود. زماني كه دولتها در مسير قانونگذاري و ارايه راهحلهايي موثر، دير و يا بد عمل ميكنند، يا زماني كه تمايل در احزاب سياسي به سمت حل ساده مسائل پيش ميرود، پوپوليسم رشد ميكند. نمونه آن در كشورمان رييسجمهوري بود كه با حذف سازمان برنامه و بودجه و آسانسازي و آساننويسي بودجه، بيتوجهي به حل سيستمي مسائل و پرهيز از درك مسائل پيچيده حاكميتي، كشور را وارد دوراني از بحران عميق اقتصادي كرد و هنوز هم نهادهاي دولتي با آثار مخرب آن دست به گريبانند. نمونه اين گرايش پوپوليستي در عملكرد ترامپ و احزاب راست افراطي اروپا ديده ميشود. ترامپ به هر شكلي ولو به قيمت تعطيلي دولت فدرال، به دنبال ساخت ديوار در مرز مشترك مكزيك و امريكاست. در برخي كشورهاي اروپايي كه ركود اقتصادي، نابرابري اجتماعي و رشد ناامني اجتماعي و فرهنگي مواجهه به چشم ميخورد، تفكر پوپوليستي هم در حال رشد و گسترش است و اين تفكر عمدتا در پيوند با مفهوم حاكميت بيان ميشود. پوپوليسم راهحلي ساده براي مشكلات پيچيده است و مستقيما بر «شكم» مردم تاثير ميگذارد. در لحظات بحراني مانند فضاي كنوني تحريمهاي امريكا عليه كشورمان، بايد منتظر ظهور قهرمان ديگري از دل تفكرات و گرايشهاي پوپوليستي باشيم. اين گرايش در مقابل مفهوم حاكميت، كودكانه و مخرب به نظر ميرسد. حاكميت مفهومي سياسي است كه حفاظت از منافع و هويت ملي را برعهده دارد و رابطه با ساير كشورها را در چارچوب بينالمللي مديريت ميكند. مفهوم حاكميت به معناي حل درازمدت مسائل است و با «شتاب» و «بيفكري» مغايرت دارد.
اعمال حاكميت نميتواند و نبايد ساده و سادهلوحانه باشد، لذا نياز به رهبري انديشمند براي اتخاذ استراتژيهاي پيچيده دارد. بدون اين عوامل امكان حفظ مفهوم حاكميت در جهان و در ميان بازيگران بينالمللي بعضا حيلهگر را به تدريج از دست خواهيم داد. نمونهاي از برخورد پوپوليستي با مفهوم حاكميت را در لغو يكطرفه قرار گازي با تركيه در سالهاي گذشته در زمان رياستجمهوري آقاي احمدينژاد بايد جستوجو كرد. منطق اين حركت بيتوجهي به قواعد و قوانين بينالمللي و اعمال حركتي يكطرفه بود و كشور و ملت تا سالهاي متمادي بايد تاوان چنين برخوردي را بدهد. در اروپا حكومت پوپوليستي آشكارا رو به رشد است. براي نمونه، در ماههاي اخير چالش بين كشورهاي عربي اطراف مديترانه با كشورهاي اروپايي در رابطه با مرزهاي دريايي و حدود و ثغور اعمال حاكميت كشورهاست. اتحاديه اروپا قواعدي را ايجاد كرده كه مورد اعتراض ساير كشورهاي مديترانهاي است، اين قواعد در رابطه با مالياتها، تجارت، توليد محصولات كشاورزي و دريانوردي اعمال ميشود. اتحاديه اروپا خود معضلي براي حاكميت كشورهاست. اعضاي اتحاديه اروپا نميتوانند تصميمي در مورد مسائل مختلف ملي از جمله سطح كشت محصولات يا حتي بذرهايي كه ميكارند، بگيرند. كشاورزان كرواسي از نابودي تدريجي بذرهاي بومي سخن ميگويند و... از اين نوع قواعد اتحاديه اروپا زياد است. رشد پوپوليسم راست در اروپا در كشورهايي مانند مجارستان، اتريش، چك، كرواسي و... امروزه به صورت شفافي در ارتباط با مهاجران و آوارگان مشاهده ميشود. اين كشورها برخلاف تصميم اتحاديه اروپا براي برخورد منطقي و جذب تدريجي آوارگان و مهاجران، مرزهاي خود را روي اين گروههاي انساني بستهاند. نهتنها مرزهاي خود را بستهاند، بلكه پليس و حتي گروه هاي متعدد سازمان يافته راست افراطي به ضرب و شتم آوارگان و مهاجران ميپردازند. اتحاديه اروپا با معضلي اساسي دست و پنجه نرم ميكند. عضويت در اتحاديه، تضعيف مفهوم حاكميت قديمي كشورهاي اروپايي را به دنبال داشته است و اقتصاد اغلب كشورهاي اروپايي قرار بوده، در سايه اتحاديه اروپا رشد و تقويت شود. اما در عمل چنين چيزي اتفاق نميافتد. كشورهايي چون آلمان، دانمارك، فرانسه و هلند محور اقتصادي اتحاديه اروپا را تشكيل ميدهند. باقي كشورها دچار مشكلات اقتصادي هستند. ورشكستگي يونان در حال گسترش است و به سمت ايتاليا، اسپانيا، مجارستان، كرواسي و ساير كشورها پيش ميرود. در غياب يك رابطه برابر در اتحاديه اروپا، خلق و تقويت جريانها و احزاب پوپوليستي به عنوان دفاع از حاكميت ملي انتظار ميرود.