سياست نمك است نه هدف
هومان دورانديش
انتقاد مسعود دهنمكي از گلباران شدن يمن توسط تيم ملي ايران، اين گمانه را به ذهن آدم متبادر ميكند كه ظاهرا آقاي دهنمكي نميتواند فوتبال را فارغ از ملاحظات سياسياش ببيند. اينكه دهنمكي متوقع بوده تيم ملي ايران با تمام قوا مقابل يمن بازي نكند تا مبادا يمنيها گلباران شوند و خداي نكرده دل سعوديها و اماراتيها شاد شود، به خوبي نشان ميدهد كه «فوتبال» براي دهنمكي محلي از اعراب ندارد. جناب دهنمكي كاري ندارد كه تيم ملي «ايران» مقابل يمن بازي كرده و گلباران شدن يمن، به سود تيم ملي «ايران» است؛ و ديگر اينكه، تيم كيروش مشكل گلزني دارد و اينكه پس از مدتها موفق شده در يك بازي بيش از دو گل بزند...
واقعه مبارك و اميدبخشي براي فوتبال ايران و هواداران تيم ملي است؛ و اينكه دو گله شدن مهدي طارمي در بازي با يمن، ميتواند موجب آقاي گل شدن او در جام ملتهاي آسيا بشود؛ و اينكه سردار آزمون هم نياز وافري داشت كه در بازي با يمن پايش به گل باز شود تا در ادامه جام، مثل جام جهاني، درگير فشار روحي ناشي از انتقاد منتقدين نشود؛ و اينكه تيم ايران قبل از جام ملتهاي آسيا، بازي تداركاتي چنداني نداشته و در برابر تيمهايي مثل ويتنام و يمن بايد با تمام قوا بازي كند كه براي بازيهاي مهمتر در مراحل حذفي، كاملا آماده و آبديده شده باشد و الخ. مسعود خان دهنمكي با هيچ يك از اين ملاحظات فوتبالي كاري ندارد و با ذهنيتي سياستزده، فقط به اين نكته فكر ميكند كه شايد شكست يمن موجب شادي «مرتجعين منطقه» شود. ولي آيا واقعا برد و باخت يمن براي عربستان و امارات اينقدر اهميت دارد؟ اكثر بازيهاي جام ملتهاي آسيا در ورزشگاههايي نهچندان پر برگزار ميشود. يعني مردم امارات آنقدرها هم براي فوتبال سر و دست نميشكنند. از برد و باخت تيم خودشان هم آنقدرها شاد و غمگين نميشوند چه رسد به برد و باخت تيم يمن. ظاهرا مسعود دهنمكي نميتواند مثل يك تماشاگر عادي فوتبال ببيند و از برد يا باخت اين يا آن تيم، خوشحال يا ناراحت شود. چند سال پيش هم حسين شريعتمداري به كيروش و بازيكنانش اعتراض كرد كه چرا 6 گل به فلسطين زديد. ايران امروز با ويتنام بازي دارد ولي بازي بعدياش با عراق است. با منطق مسعود دهنمكي و حسين شريعتمداري، معلوم نيست مقابل عراق چطور بايد بازي كنيم. چون عراق در يك دهه اخير رابطه خوبي با ايران داشته و در مجموع كشوري همسو با سياستهاي ايران در خاورميانه بوده است. آيا حق داريم مقابل عراق تمامقد حمله كنيم و از همه فرصتهايمان براي گلزني استفاده كنيم؟ تازه، ويتنام هم نماد مقاومت مقابل امريكاست. بازي با ويتنام را چه كار كنيم؟ اگر ويتنام را گلباران كنيم، شايد كهنهسربازان امريكايي جنگ امريكا و ويتنام را خوشحال كرده باشيم! بگذريم كه اگر بخواهيم از همين منظر سياستزده هم به بازي ايران و يمن نگاه كنيم، اين تيم يمن با حمايت عربستان وارد جام ملتهاي آسيا شده است. يمنيها در عربستان اردو زدند و از امكانات عربستان استفاده كردند براي حضور بهتر در جام 2019. حتي وزير ورزش حكومت حوثيهاي يمن اعلام كرد كه اين تيم يمن، نماينده آنها نيست. اما همه اين حرفها به كنار، آيا واقعا مضحك نيست كه يك بازي ساده فوتبال را اينقدر آلوده مباحث و ملاحظات سياسي كنيم؟ سياست شايد نمك فوتبال باشد ولي قرار نيست مبناي تباني يا بازي غيرجوانمردانه اين يا آن تيم باشد كه مبادا برد فلان تيم، آب در آسياب فلان سياست بريزد يا نريزد. ايدئولوژي و سياست در جاي خودشان مهم و محترمند؛ ولي وقتي فراگير ميشوند، يعني همه حوزههاي زندگي را بر ميگيرند، موج پايداري از بيزاري و نفرت در دل عموم مردم برميانگيزند؛ چراكه اكثريت مردم خواهان «زندگي»اند و زندگي، مثل دين، مهمتر از ايدئولوژي است. زندگي حتي از سياست هم مهمتر است. كسي كه همه حوزههاي زندگي را همسو با ملاحظات سياسي خودش ميخواهد، آدم سياستزدهاي است كه دير يا زود از «مردم» بيزار يا مأيوس خواهد شد.