جاي خالي گفتوگو
سيدعبدالجواد موسوي
ما انقلاب كرديم كه گفتوگو كنيم. شايد اين درخشانترين جملهاي باشد كه مصطفي تاجزاده در مناظرهاش با زاكاني بر زبان آورد. گفتوگو كردن اگرچه در عالم درويشي كار ناپسندي است اما در دنياي امروز شرط بنيادين حيات است.
بدون گفتوگو ما با متحجراني كه خود را محور حق و باطل ميدانند فاصله چنداني نداريم و كافي است بر اين خودبنيادي كمي تعصب و ناداني افزوده شود تا سر از القاعده و طالبان و داعش و سازمان مجاهدين خلق درآوريم. گفتوگو به ما ميآموزد كه آدمي صرفا دهان نيست و در مقابل همه دعاوي ما حرفهاي ديگري هم وجود دارد كه بايد آنها را شنيد. اين را هم به ما يادآوري ميكند كه آدمي در زير زبان خويش پنهان است و تا سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد. يعني نه تنها خود را نبايد حق و حقيقت مطلق فرض كنيم بلكه بايد در مقابل انكار مدعياتمان حلم و صبوري پيشه كنيم. نهتنها بايد مراقب سخن گفتن خود باشيم بلكه بايد مسووليت سخنانمان را بپذيريم. فوايد گفتوگو بر همه عقلاي قوم آشكار است و اين بنده هرچه بگويد حكم بازگويي بديهيات را دارد با اين حال تريبونهاي رسمي همواره از گفتوگو به معناي حقيقي كلمه پرهيز ميكنند. در آستانه چهلمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي متاسفانه بايد بگوييم رسانههاي رسمي ما اصلا كارنامه قابل قبولي در اين زمينه ندارند و اگرچه مدام شعار ميدهند كه مردم سرمايههاي اصلي اين انقلاب هستند اما به نظر ميرسد آنها را محرم هر سخني نميدانند. هنوز هم آنهايي كه سن و سالشان قد ميدهد با حسرت از مناظرههاي آزاد و زنده تلويزيوني در سالهاي نخست انقلاب ياد ميكنند. حسرتي كه گويي به خاطرههاي دور و دير پيوسته است و تا چند سال ديگر شايد در شمار افسانههاي باور نكردني درآيد. در غياب يك رسانه آزاد و جسور و انقلابي است كه رسانههاي كوتوله و بيسواد و وطن فروش قد ميكشند و با روايتي سراسر مغرضانه و البته زيركانه و گاه هنرمندانه دل و دين عده قابل توجهي از مردم اين ديار را ميربايند و در نهايت ميشود آنچه نبايد بشود. مناظره آقاي زاكاني و تاجزاده كه با استقبال كمنظير مخاطبان فضاي مجازي مواجه شد يك بار ديگر به يادمان آورد بيتوجهي و كمكاري تلويزيون را. پيش از اينها هم كم نبودند مناظرههايي كه قابليت پخش از تلويزيون را داشتند. نمونهاش مناظرههايي كه بين آقاي زيباكلام و آقاي اللهكرم در خبرگزاريها برگزار شد. ميتوان بازهم مثال زد. از گفتوگوهاي سياسي كه بيشترين مخاطب را دارند تا مناظرههاي علمي و هنري. اما ظاهرا تلويزيوني كه روزي روزگاري قرار بود دانشگاه شود ترجيح ميدهد بام تا شام محل جولان خوانندهها و شومنهاي بيمزه و بيهنري باشد كه جز بي دردي و فرومايگي چيز ديگري را رواج نميدهند.