آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
محمد ذاكري
«حال خوب» گمشده گرانبهاي بسياري از انسانها در جهان صنعتي و فراصنعتي جديد است. زندگي در اين عصر با وجود آوردههاي فراوان تكنولوژي براي مردمان و تغييرات گسترده در سبك زندگي در بسياري موارد نتوانسته اين گوهر مطلوب را براي انسان به همراه آورد و چه بسا اين حال خوب را كمرنگتر هم كرده است. شاهد آن گرايش بسياري از مردم در سراسر جهان به آيينهاي عرفاني كهن يا نوظهوري است كه هر يك از منظري به جهان، فراجهان مادي و مقصد عالي مينگرند و پيروان خود را با ابزارهاي گوناگون به حال خوب فرا ميخوانند. ميزان گرايش اقشار مختلف مردم جهان به اين آيينها چنان است كه هر روز علمي از يك گوشه جهان برافراشته ميشود و با نشان دادن آثار و كراماتي چند، گروهي را در پي خود ميكشد و بيشتر اوقات آنان را در وادي حيرت و سرگشتگي رها ميكند. تازه اقبال بايد با اين پيروان بخت برگشته يار باشد كه جان و مال و عرض و ناموس در اين راه نبازند و به نقطه زير صفر برنگردند.
در اين بازار مكاره كاسبكاران عشق و عرفان و معنويت اما هستند صاحبدلاني كه بينام و نشان در گوشهاي طريق حق ميپويند و نشان دوست ميجويند. عزت را در گمنامي يافتهاند و گوهر وجود خود را پنهان ميدارند چنانكه در متن جامعه و مردم كوچه و بازار ميزيند، شغلي ساده براي امرار معاش حداقلي و تامين زندگي خود و خانواده دارند و عموما بيش از نياز معمول زندگي خود از درآمدشان برداشت نميكنند. كمتر تمايلي براي عرضه و معرفي خود و كراماتشان به افراد عادي دارند و جز در موارد ضرورت از اين قابليتها بهره نميگيرند. بيشتر اين نوادر فاقد تحصيلات آكادميك حوزوي يا دانشگاهي و عناوين پرطمطراق دكتر و مهندس و آيتالله و... هستند اما اگرچه فرصت چنداني را صرف اكتساب علم حصولي نكردهاند اما به واسطه اتصال به منابع فيض الهي از علم حضوري و لدني بهرهمندند و نگار مكتب نرفتهاند كه به غمزه مساله آموز صد مدرس شدهاند.
آنچه از زندگي و خاطرات اين بزرگان- كه عمدتا پس از وفات ايشان انتشار يافته- مستفاد ميشود در چند عنوان قابل طرح است:
1) دوري از گناه: براي بيشتر اين افراد در دوران جواني فرصتي همچون يوسف پيامبر(ع) پيش آمده كه در دام لذتي هوسآلود بيفتند. اما از آنجا كه «مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل بايدش» پاي بر هواي نفس نهاده به لطايفالحيلي از دام جسته و پاداش اين پرهيز را نظر عنايت حق تعالي و پاي گذاشتن در مسير سلوك اليالله يافتهاند و به تعبير رايج عرفاني در زمره مجذوبان سالك درآمدهاند. از شيخ رجبعلي خياط(رحمتالله عليه) نقل است كه وقتي در چنين موقعيتي قرار گرفت، عرض كرد:«خدايا من از اين هوس و لذت براي تو ميگذرم، تو هم مرا براي خودت بساز».
2) دنياگريزي: براي چنين افرادي كه پس از مدتي از جذبه و كرامات ويژهاي برخوردار ميشوند ظرفيتهاي دنيوي فراواني از جمله شهرت، مال، لذات غريزي، مريدسازي و فرقهبازي، حشرونشر با صاحبان قدرت و ثروت و... فراهم و به بيان بهتر در كمين است. برخي در اين مسير فريفته اين عروس هزارداماد ميشوند و از راه به درميروند اما قليلي از ايشان نقاب بزك كرده از چهره اين عجوزه بدكردار هزار نقش برميافكنند و از دنيا و وسوسههاي آن رفع تعلق ميكنند:«غلام همت آنم كه زير چرخ كبود- ز هر چه رنگ تعلقپذير آزاد است». از شيخ رجبعلي نقل است هرگاه كسي براي حوايج دنيوي نزد او ميآمد به كنايه به نزديكان خود ميگفت كه براي «پيرزنه» آمده است.
3) تاكيد بر لقمه حلال: در شرح احوال اين بزرگان چه در كلام و چه در سيره عملي ايشان تاكيد فراواني بر تامين و بهرهگيري از لقمه حلال ولو اندك و ساده به چشم ميخورد. پرهيز از دريافت وجوه يا حضور بر سفرههاي شبههدار و دقت فراوان در انجام كار و كسب درآمد شخصي در زندگي ايشان همواره مورد توجه بوده است. در بسياري موارد، قبضهاي موقتي يا بازگشت حجابها يا به اصطلاح «تاريك شدن» را نتيجه استفاده از چنين لقمههايي ولو يك استكان چاي در قطار ميدانسته و به شدت از آن پرهيز ميكردهاند.
4) خدا، خدا و فقط خدا:«كار را براي خدا بكنيد». اين جان كلام عرفا و صاحبدلان ماست. از شيخ رجبعلي نقل است:«هر نفسي كه ميكشيد اگر به غير ياد خدا بكشيد، ضرر است. روزي جواني را در عالم برزخ ديدم كه به من ميگفت: وقتي اينجا آمديد، ميفهميد هر نفسي كه به غير ياد خدا كشيديد، ضرر كرديد. كار براي خدا بكنيد. بنده اگر در كارم يك سوزن براي غيرخدا بزنم به دستم فرو ميرود... قيمت شما همان است كه ميخواهيد. اگر خدا را بخواهيد، قيمتتان خداست و اگر دنيا و خودخواهي را بخواهيد همان مقدار». به قول شيخ اجل: هر چه گفتيم جز حكايت دوست/ در همه عمر از آن پشيمانيم.
اگرچه شرح اوصاف اين صاحبان جواهر روزگار مختصر به اين چند بند نيست اما حقير به قدر ظرفيت پيمانه خود و اين ستون، كفي از اين درياي بيپايان برگرفتهام. دريغ است كه اين دُر روزگار در صدف دنياگريزي و سادهزيستي خود پنهانند و فرصت همنفسي و همدلي اين صاحبدلان در حياتشان نصيب بسياري از ما نميشود اما مطالعه شرح احوال و اقوال ايشان كه توسط همراهان و نزديكانشان به رشته تحرير درآمده و عمل به دستورات اخلاقي و رفتاري ايشان- با وجود دشواري- ميتواند ما را به گمشده هميشگيمان نزديك كند: به «حال خوب».