تركيه و سوريه
سعيد عابدپور
فضاي ژئوپولتيكي خاورميانه با بقاي اسد، كاملا تغيير كرده است. دمشق، تهران و مسكو با متحدان خود پيروز ميدانند و امريكا، اسراييل و اعراب بازي خورده، شكست خوردهاند. نتانياهو هر قدر فرياد بكشد و هر اندازه به مواضع «ايراني» در سوريه حمله كند، ميداند كه حركت او ديرهنگام است و قاعده بازي تغيير كرده است. اينك، حسن نصرالله رهبر يك جنبش، «اسراييل بزرگ» را تهديد ميكند و او را به هزاران موشك نقطه زن حزبالله در صورت تجاوز به لبنان وعده ميدهد. در اين فضاي ژئوپولتيكي نوين كه كاملا متفاوت از «خاورميانه بزرگ» بوش، اوباما و ترامپ است، تركيه هر چند دير موقعيت سياسي جغرافيايي نوين را فهميده است. تركها وارث سياستورزي هوشمندانه عثماني، به دليل طمع، متوجه واقعيت جديد هستند. تركها همهچيز را در بدو امر با منافع مادي ميسنجند و پس از آن منافع ملي را در نظر ميگيرند. اگر به دنبال منافع ملي بودند، هيچگاه دنبال سياست امريكا براي براندازي اسد راه نميافتادند، كاري هم با ايجاد گروههاي شبهداعش تركي، تركمن و اويغور نميداشتند، همچنين به تقويت و معامله با داعش در سوريه نميپرداختند و خواب و خيال ضميمهسازي حلب و مناطق ديگر را در سر نميپروراندند. براي اردوغان مرز و خاك سوريه اهميتي نداشت. سلطان اردوغان، سوريه را خاك فراموش شده خود ميدانست و...
توجهي به تفاهم لوزان در سال1823 نداشت بلكه آن تفاهم را صد ساله ميپنداشت. او براي تبعيت كامل از سياست امريكا براي براندازي اسد، به دنبال توجيه تاريخي ميگشت و آن را يافته بود. اين سرزمينها متعلق به عثماني بود و اردوغان شيفته بافتههاي خودش شده بود. تركيه اما در تمامي اين اقدامات يك نگراني داشت و آن كردها بودند. براي او كردهاي عراق و سوريه به اندازه كردهاي داخل تركيه خطرناك بودند و خود را ناچار ميديد تا قدرت نظامي آنها را درهم بشكند و البته خامي و خطاي كردها در عفرين راه را براي او باز گذاشت. او اكنون به دنبال تكرار سناريوي عفرين، در شهر مينچ و ساير شهرهاي كردنشين شرق فرات است.
مشاورين ترامپ در انديشه ايجاد كمربند كرد در اطراف مرزهاي تركيه به طول 490 و عرض 32 كيلومتر بودند؛ منطقهاي تقريبا به اندازه لبنان. كمي مانده بود تا يك كشور نوين در جهان عرب تحت عنوان كردستان تشكيل شود. كردهاي سوريه به امريكا به عنوان منجي نگاه ميكردند و اين قضيه خامي سياسي آنها را به خوبي نشان ميدهد. منابع نفت در شمال سوريه نيز عامل مهم بلكه تنها عامل در حمايت از تولد يك كشور «امريكايي» بود. حداقل كردها چنين فكر ميكردند و در صورت لزوم پرچم امريكا را در كنار پرچم كردستان به اهتزاز درميآوردند. آنكارا هم آن طمع ديرين خود را از ياد نبرده بود و آن اعلام حفاظت از كمربند كردها «منطقه تامپون» در اطراف مرزهاي تركيه بود. هدف، ايجاد منطقه غيرنظامي بود و تركها به اين فكر ميكردند كه اين منطقه غيرنظامي را ضميمه خود كنند. ولي همه اينها با عقبنشيني نيروهاي امريكايي از شرق فرات بر باد رفت. ترامپ غيرقابل پيشبيني حتي تعجب مشاورين خود را برانگيخت.
پوتين براي تقويت حاكميت ملي سوريه اقدامي كرد تا به طور كامل طمع تركيه را به سوريه از بين ببرد. پوتين به اردوغان پيشنهاد كرد تا به قرارداد آدانا در سال 1998 بازگردد؛ قراردادي كه به تركيه اجازه ميداد در وضعيت اضطراري خاص براي تامين امنيت خود تا پنج كيلومتر در خاك سوريه پيشروي كند. اين مقدار در شرايط فعلي براي تركيه كافي است. امريكاييها «منطقه تامپون» را براي تركها باقي نگذاشتند. هر چند اين منطقه با وسعتي نزديك به وسعت لبنان براي جلب طمع تركها بود. حالا شرايط ژئوپولتيك تغيير كرده و تركها جزو آخرين كشورهاي منطقه اين تغييرات را فهميدهاند. اسد در قدرت باقي ميماند و سوريه تماميت ارضي خود را حفظ ميكند.
اين براي منطقه و بيش از همه براي تركيه مهم است، چرا كه در صورت براندازي اسد به دست داعش و القاعده و دهها گروه ديگر؛ معلوم نبود كه تركيه هدف بعدي افراطيون خشمگين نباشد.