سفرهاي غذايي
اشكان بروج
ما جريان جديدي در دنيا داريم به عنوان گردشگري خوراك و اين مبحث تا حدي مهم شده است كه يونسكو در بحث شبكه شهرهاي خلاق كه شامل هفت مولفه است، يكي از مولفهها را غذا و خوراك معرفي ميكند. يعني غذا آنقدري اهميت دارد كه ما براي آن نوع گردشگري مشخص كردهايم. به عنوان شهر نمونه داخلي، شهر رشت با بيش از 110 دستور پخت منحصر به فرد، در اين شبكه يونسكو ثبت شده و به عنوان يك شهر خلاق خوراك در دنيا شناخته شده است. هميشه غذاها بخشي از جريان سفر بودهاند، اما دليل سفر نبودهاند تا اينكه گردشگري خوراك از سال 2010 به بعد اهميت فراواني يافت و غذاها دليل سفر شدند. در بحث گردشگري خوراك چندين زيرمجموعه داريم؛ يكي از آنها اين است كه ما براي امتحان كردن يك مزه خاص به جايي سفر كنيم كه اين مزه ميتواند هر نوشيدني و خوراك و غذايي را دربر گيرد. نوع دوم گردشگراني هستند كه به هر نقطهاي از جهان سفر ميكنند كه در تجربه درست كردن آن غذا سهيم باشند كه به غير از امتحان كردن مزه آن غذا، خودشان بتوانند در درست كردن غذا مشاركت داشته باشند. مثلا از صبح زود در فرآيند درست كردن حليم و شلهزرد سهيم ميشوند. نوع سوم سفرهايي است كه به اميد «ايونت» يا فستيوال غذايي خاصي انجام ميشود كه گردشگران براي آن فستيوال خاص سفر ميكنند. اين سهگانهاي است كه براي گردشگري خوراك درنظر ميگيريم. از جهتي ديگر گردشگري خوراك بر سه اصل سوار است؛ خود غذا، فضايي كه در آن غذا را ميل ميكنيم و تجربه مشاركت. اينگونه است كه هر رستوراني كه ميرويم، يا يكي از اين اصول يا همه اين مولفهها را دارد، يا ميتوانيم غذايي خاص با دستور پخت خيلي حرفهاي امتحان كنيم، يا فضاي آن رستوران براي ما جذابيت داشته باشد. به عنوان مثال ما در حال حاضر، بيمارستانرستورانها يا زندانرستورانها را داريم، يا هر رستوراني كه به فضايي با شيوهاي خاص در اختيار ما بگذارد براي ما جذابيت خواهد داشت. مرحله سوم همان تجربه مشاركت است كه به عنوان مثال سالاد را دراختيار ما نميگذارد، بلكه به ما اجازه ميدهد از مزرعهاي كه پشت رستوران قرار دارد، سبزيجات را برداريم و با نظارت سرآشپز خودمان سالاد را درست كنيم. در خود ايران هم خيلي از اين رستورانها با اينگونه شاخصها وجود دارد. به عنوان مثال رستوران روحي علاوه بر غذاي لذيذي كه دارد در طراحي دكوراسيون هم قوي عمل كرده است، يا اعضاي «پرشينفودتور» براي گردشگران خارجي تور غذا برگزار ميكنند. در ايران مصداقهايي داريم اما به جريان تبديل نشده است، حتي يكي از مصداقهاي اين رستورانها در سيستانوبلوچستان است كه چند رستوران بلوچي در آنجا وجود دارد كه غذاهاي بلوچي را سرو ميكنند كه گردشگراني را صرفا براي امتحان كردن آن غذاها جذب ميكنند. اين صنعت تا جايي پيشرفت داشته كه ما تعداد زيادي خانم و آقاي مزهگرد داريم. يعني اين افراد به سراسر دنيا سفر ميكنند تا بتوانند دستورپخت غذاهاي خاص را پيدا كنند. اين افراد به دنبال شيوههاي پخت خاصتري هستند. مثلا افرادي را در ايران داريم كه به طور تخصصي در بحث گرمنوش و دمنوشها و عرقيجات فعاليت ميكنند و سعي دارند اين نوشيدنيها را به همه معرفي كنند. بهطور كلي بسياري از ما ديگر به دنبال اين نيستيم كه به جايي سفر كنيم و در طول سفر هم هر چيزي كه شد ميل كنيم، بلكه به دنبال اين هستيم كه غذاي بومي و محلي خاص هر منطقه را در كنار تمام جاذبههايي كه دراختيار ما ميگذارد، امتحان كنيم. اما بحث مهمي كه در زمينه گردشگري خوراك اهميت دارد اين است كه متاسفانه شهرهاي مختلف ما، به جز كباب و جوجهكباب چيزي براي ارايه ندارند و واقعيت اين است كه خود خارجيها و حتي ايرانيها از كباب خسته شدهاند و دوست دارند غذاهاي بومي را هم امتحان كنند. اين مساله تا جايي پيش رفت كه ما كمپيني را ايجاد كرديم با نام «نه به كباب.» اين جريان، جرياني نوپاست كه به تازگي باب شده است كه براي غذاي بومي هم ارزش قائل ميشوند.
راهنماي گردشگري