• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4305 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۴ بهمن

ابوالحسن داوودي و جواد طوسي در ميزگردي آسيب‌شناسانه از نقاط قوت و ضعف جشنواره فيلم فجر مي‌گويند

فيل در تاريكي

تينا جلالي

 

 

جشنواره فيلم فجر به پايان رسيد و تب و هيجان ناشي از تماشاي فيلم‌ها فروكش كرد و به شكل طبيعي حالا نوبت بحث پيرامون چگونگي برگزاري اين رويداد مهم قوت گرفته است؛ طوري كه ارزيابي آن از زوايايي مختلف، مهم جلوه مي‌كند. اين وسط پرسش‌هاي مهمي غالبا مطرح مي‌شوند؛ پرسش‌هايي نظير اينكه آيا كاركرد اين دوره جشنواره فيلم فجر با دوره‌هاي گذشته تفاوتي داشت؟ آيا اين اتفاق مهم سينمايي از غناي محتوايي برخوردار بود يا صرفا محلي براي گردهمايي اهالي سينما به‌شمار مي‌رفت؟ آيا استانداردهاي از پيش تعيين شده‌اي بر انتخاب‌ها وجود دارد يا نگاه‌هاي مستقل خروجي جشنواره را تعيين مي‌كنند؟ براي روشن شدن اين پرسش‌ها با ابوالحسن داوودي فيلمساز و جواد طوسي منتقد به گفت‌وگو نشستيم و نظرات‌شان را درباره مشكلات و معضلات جشنواره فيلم فجر بعد از سي‌وهفت دوره جويا شديم.

 

بد نيست ابتداي بحث را با تعريف جشنواره فيلم فجر آغاز كنيم. به‌رغم اينكه از برگزاري اين رويداد مهم ملي نزديك به سي‌وهفت سال مي‌گذرد اما ساختار آن همواره با علامت سوال‌هاي زيادي همراه بوده و به نظر مي‌رسد از معضل تعريف رنج مي‌برد. اين موضوع را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

ابوالحسن داوودي: به نظر من جشنواره فيلم فجر در تمام اين سي‌وهفت دوره از دو مشكل اساسي رنج برده به‌گونه‌اي كه به جد مي‌توان گفت اين دو مشكل غالبا باعث اغلب مسائل و حواشي اين رويداد در همه اين سال‌ها بوده است. در واقع جشنواره بيش از هر عامل ديگري زير سايه سنگين اين دو معضل برگزار شده و تداوم پيدا مي‌كند.

توضيح مي‌دهيد اين دو مشكل چيست؟

همان‌طور كه اشاره كرديد عدم تعريف مشخص مشكل اساسي اين رويداد است، همچنين عدم وجود يك راهبرد معين براي يك جشنواره سينمايي مهم. اين صرفا به معناي داشتن يا نداشتن آيين‌نامه اجرايي نيست بلكه همان درك روشن و ماندگار و به‌كارگيري معيارهاي مشخص تخصصي و حرفه‌اي متنوع هنر- صنعت سينماست كه بايد فارغ از انتظارات فرامديريتي و مبتني بر اقتضائات سياسي و حتي جناحي روز باشد. در عمر ۳۷ ساله اين جشنواره سينمايي و در هر دوره‌اي از برگزاري آن، جشنواره فجر صرفا براساس رويه موجود حاكميت سياسي تعريف شده است و نه دكترين يك سرموني تخصصي سينمايي كه بايد از گذشته تا آينده استمرار داشته و به مرور زمان هم براي سينماگر و هم براي مخاطب، قابل شناسايي باشد؛ نكته‌اي كه در اكثر جشنواره‌هاي مهم و ممتاز سينمايي جهان وجود دارد و آنها را براي همه بهره‌ورانش قابل شناسايي مي‌كند. به تعبير ديگر ما در قريب به اتفاق جشنواره‌هاي رده اول جهان، چه به عنوان فيلمساز و چه به عنوان مخاطب، مي‌دانيم با چه رويدادي قرار است روبه‌رو باشيم اما جشنواره فيلم فجر با همه تاثيرگذاري كه دارد، همواره و در طول همه سال‌هاي برگزاري غالبا به ملغمه‌اي تبديل شده كه دكترين مشخص حرفه‌اي (و نه سياسي)، آن را هدايت نمي‌كند. البته تعريف جشنواره به عنوان بخشي از جشن‌هاي دهه انقلاب همواره خط‌كشي‌هايي براي اين آيين حرفه‌اي فراهم كرده؛ به‌‌طوري كه ارزيابي عادلانه و تخصصي حرفه‌اي سينما همواره در سايه سياست جاري قرار گرفته است.

و مشكل دوم؟

مشكل دوم مشكل ساختاري جشنواره است كه باز هم بخش عمده آن ناشي از عدم تعريف حرفه‌اي است. جشنواره فيلم فجر از طرفي كاملا تخصصي و بسيار بسيط و گسترده است، از جانب ديگر يك ويترين سياسي براي انقلاب است كه طبعا ويژگي‌ها و محدوديت‌هاي خود را دارد. اگر از جنبه تخصصي اين رويداد به آن نگاه كنيم، به جز مراسم اسكار (با ساختار كاملا متفاوتي كه دارد) كمتر جشنواره سينمايي سراغ داريم كه در چنين ابعاد گسترده‌اي و با به ميدان آوردن همه وجوه هنر- صنعت سينما، به داوري همه‌جانبه همراه با همه جنبه‌هاي تخصصي سينما گذاشته شود؛ آن هم فقط از زاويه ديد پنج تا هفت داور متخصص يا بعضا‌‌ غيرمتخصص با سليقه‌هاي متفاوت و متغير هر سال. حتي اگر تصور كنيم پنج تا هفت داور كاملا متخصص و نه سليقه‌اي، بر اساس جوانب تخصصي حرفه خود داوري كنند طبعا در هر دوره مي‌توانيم روي حداكثر داوري عادلانه‌تر هفت حرفه حساب تخصصي باز كنيم، بقيه حرفه‌ها طبعا بايد خود را به سلايق و روابط داورها و بخت و اقبال بسپارند!

جناب داوودي اينجا سوالي كه پيش مي‌آيد اين است كه آيا مي‌توانيم داوري به شيوه آكادمي را براي جشنواره فيلم فجر هم تعريف كنيم؟ آيا اين سياست‌زدگي كه به آن اشاره شد، در سال‌هاي اخير بر جشنواره بيشتر سايه انداخته است؟

داوري به شكل آكادمي را اگرچه با شيوه اجرايي نه‌چندان موفق، در جشن خانه سينما داريم، پس تكرار آن در جشنواره فجر نه امري جذاب است و نه شدني. اما مساله و معضل مهم جشنواره فجر اين است كه انگار براساس جبر حاكم ناشي از انتظارات اهالي سينما، بايد همه رشته‌هاي تخصصي را از ريز و درشت در خود جاي دهد و جشنواره را تبديل به انباشته بزرگي از تخصص‌هاي مختلف كند كه طبعا اكثرا در ارزيابي غالب اين تخصص‌ها دچار مشكل مي‌شود. چون نمي‌شود 17 يا 18 داور در تركيب داوري باشند كه براي هر رشته تخصصي نماينده و قاضي در جشنواره داشته باشيم. به همين منظور جشنواره فيلم فجر بيشتر مبتني بر سليقه داوراني است كه خود به خواست مدير جشنواره در اين دايره قرار مي‌گيرند و سياست مدون و تخصصي همواره‌اي ندارد كه منتهي به راهبرد مشخصي فراتر از آيين‌نامه اجرايي باشد و در نتيجه براي سينماگر و مخاطب سياست‌هاي آن قابل شناسايي نيست. به اين معني كه من سينماگر كه قرار است فيلمم را در اين جشنواره عرضه كنم، بدانم محصولي كه ساختم به درد اين جشنواره مي‌خورد يا خير؟ يا مخاطبي كه براي تماشاي فيلم‌هاي مورد علاقه خود به اين رويداد رجوع مي‌كند در همان ابتدا بداند ناظر چه نوع فيلم‌هايي قرار است باشد؟ اين گونه برخوردهاي متضاد، متناقض و گاه غير عادي يا سياسي و حاشيه‌اي نبايد در جشنواره بروز پيدا كند.

آقاي طوسي نظر شما چيست؟

جواد طوسي: ابتدا توضيحي درباره جشنواره در طول اين سال‌هاي دور و نزديك بدهم. به نظر من جشنواره فيلم فجر با در نظر گرفتن شرايط اقليمي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي جامعه اين دوران ما، يك نمونه استثنايي در ميان جشنواره‌هاي منطقه‌اي به حساب مي‌آيد. شروع برپايي اين جشنواره در زماني است كه بافت عمومي جامعه ما يك فضاي به‌شدت سياسي يا به عبارت واضح تر «سياست‌زده» را تجربه مي‌كند و به دلايل مختلف اين مشخصه همچنان دامنگير جامعه ما است و آثار و تبعاتش را بيشتر در حوزه فرهنگ شاهديم. در همان مراحل تكويني اوليه قرار بود موجوديت اصلي و واقعي اين جشنواره يك نوع ويترين فرهنگي باشد...

يعني توليدات سالانه سينماي ايران در اين رويداد هنري به نمايش در بيايد؟

بله و اين همزمان با يك برهه تاريخي عرضه شود. به همين خاطر، به‌طور اجتناب‌ناپذير كميت و وجوه مضموني بيشتر در دستور كار اوليه قرار مي‌گرفت. درواقع، در آن سال‌هاي اوليه ما با يك نوع معارفه و زمينه پذيرش تدريجي و مرحله به مرحله و بستري متقاعدكننده براي طيف‌هاي مختلف جامعه، به‌ويژه آن مجموعه‌اي كه هنوز سينما براي‌شان مفهومي پرسوءتفاهم داشت، روبه‌رو بوديم. سياستگذاران فرهنگي دهه شصت، بيشتر از طريق جشنواره فيلم فجر مي‌خواستند هم يك جايگاه مناسب و متشخص براي خود كسب كنند و هم از اين طريق پيشنهاد و راهكاري فرهنگي براي سال‌هاي بعد داشته باشند؛ لذا اين رويداد با فيلم‌هايي كه هر سال توليد مي‌شد و كارگردان‌هايي كه معرفي مي‌شدند و مضاميني كه در اولويت قرار مي‌گرفت، رفته رفته موجوديت خودش را يافته و به يك فرم و زيبايي شناسي قابل قبول دست پيدا مي‌كند.

داوودي: سياست‌‌زدگي مستمري كه آقاي طوسي هم به آن اشاره كرد در طول اين سي‌‌وهفت سال جشنواره فجر را خواهي‌نخواهي تحت تاثير و نفوذ خود قرار داده و در حالي كه تصميم‌گيران و برنامه‌ريزان مي‌توانسته‌اند ماهيت اين رويداد را به شكلي ثابت، قابل شناسايي و كم‌تغيير تبديل كنند اما جشنواره به مراسم هر ساله‌اي تبديل شده كه بسته به شرايط سياسي و اجتماعي موجود، چگونگي برگزاري و مشكلاتش تغيير يافته و به همين ترتيب هم ادامه پيدا كرده و در طول سال‌ها زيادتر هم شده است؛ به گونه‌اي كه اگر بخواهيم براي جشنواره‌اي با قدمت سي‌و‌هفت ساله فجر يك صفت انتخاب كنيم، به نظر من نام فيلم جديد جيراني دربرگيرنده شيوه اجراي اين جشنواره است؛ يعني «آشفتگي».

نتايج قابل اعتنايي را در سال‌هاي ابتدايي برگزاري جشنواره شاهد بوديم؟

طوسي: اگر بخواهيم خروجي جشنواره فيلم فجر در آن مقاطع اوليه را مورد بازبيني قرار دهيم، مي‌بينيم كه چقدر داوري‌ها مضموني است تا ساختاري. اساسا در تركيب داوري‌هاي آن دوره افرادي هستند كه به‌طور غيرمستقيم وظيفه و مسووليت مميزي را عهده‌دار باشند. شاهد بوديم برخي از فيلم‌ها در آن مقطع، به‌رغم قابليت‌هاي فني و ساختاري و احاطه‌اي كه كارگردان بر زبان سينما داشت، ناديده گرفته شدند. نمونه‌هايش هم فيلم‌هاي « دندان مار»، «سرب» و«ردپاي گرگ» مسعود كيميايي، «ناخداخورشيد» و«اي ايران» ناصر تقوايي هستند. در نقطه مقابل مي‌بينيم كه فيلمي در اندازه‌هاي كيفي «مترسك» حسن محمد‌زاده در يك دوره بهترين فيلم جشنواره مي‌شود! اين مسائل نشان مي‌دهد كه چقدر جشنواره فيلم فجر در آن دوره فاقد نگاه تخصصي بوده، ولي رفته‌رفته شاهد پوست‌اندازي و توجه به اين وجوه در داوري‌ها هستيم؛ البته بايد اين واقعيت را بپذيريم كه پيكره اصلي اين جشنواره از يك نقطه اتكاي قرص و محكم دولتي برخوردار است كه قاعدتا بايد يك‌سري مصالح و احتياط‌انديشي‌ها را مطمح نظر قرار دهد.

ولي در پاره‌اي از موارد هم استقلال عمل را در تركيب هيات داوري شاهديم.

بله ولي عمدتا با آزمون و خطا و نگاه مصلحت‌انديشانه توام بوده است. بدون آنكه بخواهم دبير جشنواره يا ديگر حوزه‌هاي مديريتي را متهم به دخالت و اِعمال نظر بكنم، در برخي موارد شاهد بوده‌ايم كه بار مفهومي و ارزشي جشنواره، ناخودآگاه داورها را هم دچار خودسانسوري و احتياط‌انديشي كرده و آن جسارت و ميدان عمل لازم را از آنها گرفته است. در بعضي دوره‌ها شاهديم داوري‌ها و انتخاب‌ها محافظه‌كارانه است و از نگاه دقيق كارشناسانه به دور است. به ندرت در دوره‌اي از جشنواره، ما با نگاه كاملا مستقل و تخصصي از سوي هيات داوري روبه‌رو بوده‌ايم.

اين عدم استقلال را به همان تفكر دولتي رسوخ يافته در كليت جشنواره مي‌توانيم مرتبط بدانيم؟

طوسي: اساسا اطلاق «جشنواره فيلم فجر» و برگزاري آن در سالگرد انقلاب به پاشنه آشيلي براي اين جشنواره بدل شده است؛ به‌گونه‌اي كه انگار مفهوم روبنايي آن الزاما ‌بايد با مفاهيم ارزشي اين دهه و موجوديت تاريخي‌اش همخواني داشته باشد. از طرفي، خود سياستگذاران فرهنگي براساس شرايط حاكم بر جامعه و التهابات فرهنگي و سياسي درصدد برمي‌آيند كه مجموعه افرادي را به دايره مخاطبان جشنواره اضافه كنند كه اين امر در بعضي موارد باعث شده تا سوءتفاهم‌ها بيشتر شود. فرضا طي اين سال‌ها شاهد بوده‌ايم كه اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس با ديدن فيلم‌هاي جشنواره، در يك سري مسائل و مباحث ورود كرده‌اند؛ البته در چارچوب شرح وظايف اين كميسيون حساس شدن به عرصه فرهنگ و توليدات هنري اشكالي ندارد منتها تا جايي كه با نگاه‌هاي نامنعطف و سلبي و داوري‌هاي يك‌سويه كه موجب آسيب‌پذيري هرچه بيشتر سينماي ايران مي‌شود، روبه‌رو نباشيم. به عنوان نمونه، برخوردهاي اِعمال شده نسبت به فيلم «رستاخيز» احمدرضا درويش را در نظر بگيريد. يك فيلمساز خودي نسل اول بعد از انقلاب كه موضوعي حماسي و تراژيك مرتبط با قيام امام حسين(ع) و يارانش را دستمايه فيلمش قرار داده است، بعد از نمايش فيلمش در جشنواره و دريافت تعداد قابل توجهي از جوايز اصلي با برخوردهاي تهاجمي عده‌اي مواجه مي‌شود و شرايطي رقم مي‌خورد كه اكران عمومي فيلمش را همچنان منتفي مي‌سازد. پس مي‌بينيم كه هنوز بعد از چهل سال تفسيرپذيري موسّع و پرسوءتفاهم و تشكيلات موازي قدرتمند در حوزه فرهنگ و هنر داريم كه تداوم اين وضعيت مي‌تواند به كليت سينماي ما لطمه وارد كند.

داوودي: اينجا به اين نكته اشاره كنم كه سبد و ظرفيت انتظارات غيرتخصصي از جشنواره فجر بسيار بزرگ‌تر از ظرفيت واقعي و قابل تحمل خود جشنواره است. اينكه بگوييم جشنواره صرفا ويترين حاكميتي است كه انتظارات سياسي جريان حاكم جامعه، قيودي را به وجود مي‌آورد كه اين قيود براي سير پيشرفت جشنواره مانع به وجود آورده؛ البته كه اين بخش مهم مساله نيست. مساله اصلي‌تر اين است كه در طول ساليان برگزاري حجم انباشته انتظارات نهادها و جريان‌هاي مختلف قدرت، جشنواره را غالبا در موقعيت‌هاي اضطراري قرار داده كه ثمره اولش همان آشفتگي بوده است كه گفتم و تاثيرش را در شكل برگزاري و همان داوري نصفه و نيمه هم گذاشته است. بي‌راه نيست اگر بگوييم بي‌‌برنامگي اوليه ناشي از اين آشفتگي (كه در دوره‌هاي مختلف با شدت و ضعف كمتر يا بيشتري همراه بوده) و همچنين خواست‌ها و انتظارات جريان‌هاي مختلف كه البته در بسياري از موارد هم در تناقض با هم قرار مي‌گرفتند، موقعيت جشنواره را در اين سال‌ها به داستان «فيل در تاريكي» مثنوي مولانا شبيه كرده است. آن گونه كه هر كسي از ظن خود آن را تصوير و تصور مي‌كند و طبعا سعي بر نفوذ و تاثيرگذاري بر آن را دارد.

به صحبت‌هاي ابتداي بحث‌مان اشاره كنيم و تحليل آقاي داوودي كه جشنواره فيلم فجر از ابتدا تاكنون راهبرد مشخصي ندارد. نظر شما چيست آقاي طوسي؟

طوسي: من مجموعا با نقطه‌نظرات آقاي داوودي موافقم، ولي بايد واقعيتي را در نظر بگيريم. آيا در موقعيت كنوني مي‌توانيم بر جشنواره‌اي با اين نشانه‌ها و ظرفيت‌ها و تعاريف و قدمت سي‌وهفت ساله خط بطلان بكشيم و به پيشواز شرايط جديد و متحولي برويم؟ مثلا چنين استنباط مي‌شود كه مضامين شماري از فيلم‌ها و نوع مواجهه خالق اثر با آدم‌ها و محيط پيرامونش به گونه‌اي است كه خود به خود هيات انتخاب را در چهلمين سالگرد انقلاب در موقعيتي قرار داده كه فيلم‌هايي با نگاه تند و فضاي تيره را كنار بگذارند. نمونه‌هايش فيلم‌هاي «روسي» اميرحسين ثقفي و «سركوب» رضا گوران است كه شخصا معتقدم «روسي» از چند فيلم بخش مسابقه جشنواره، سرپاتر و بهتر بود. از سويي، عدم تعريف‌دهي درست و مشخص از جشنواره فجر باعث شده تا در حذف و احياي دوباره بخش«نگاه نو» دچار سردرگمي باشيم.

داوودي: صحبت‌هايم را تكميل كنم؛ منظور من از ترديد كردن در سيستم جشنواره فجر اين نيست كه كل عمر سي‌وهفت ساله اين رويداد را از حيز انتفاع ساقط كنيم و كنار بگذاريم و سياست جديدي را پيش بگيريم. به هر حال مسلم است در طول اين سي‌وهفت سال تجربه‌هاي گرانقدري هم در اين جشنواره شكل گرفته و اين تجربه‌ها گاه بر سينماي ايران تاثيرات جدي داشته است و مثمرثمر هم بوده است. بحث من اين است كه جشنواره بايد تصوير روشني از چگونگي اجرا و خط مشي و نيز شيوه برخورد جريان سياستگذار خود با مخاطبان و سينماگران داشته باشد و همچنين سينماگراني كه قرار است محصول خود را در اختيار جشنواره قرار دهند به روشني بدانند كه آنچه در اين جشنواره قرار است اتفاق بيفتد، در دوره‌هاي مختلف و در برخورد با شرايط متفاوت اجتماعي و التهابات سياسي، تغيير چنداني را نمي‌پذيرد. يكي از مهم‌ترين واقعيت‌هاي موثر در ساختار يك محصول سينمايي اين است كه سير توليد يك فيلم از زمان خلق ايده تا زماني آماده نمايش مي‌شود بيشتر از يك سال به طول مي‌انجامد. بنابراين توليد فيلم پروسه‌اي نيست كه به سرعت با اتفاقات سياسي و التهابات اجتماعي و با تغيير خط‌مشي‌ها و سياستگذاري‌ها خود را همسو كند. طبعا هرچه در اين زمينه تلون و تنوع بيشتري وجود داشته باشد، جريان فيلمسازي لطمه و آسيب بيشتري مي‌بيند.

يكي از نكات مهم درباره جشنواره فيلم فجر و اينكه امسال اين مساله نمود بيشتري پيدا كرده حضور بعضي فيلم‌ها در جشنواره است و اين پرسش كه آيا چنين حضوري به صلاح فيلم است يا به ضرر آن؟

داوودي: به عقيده من اين مفيد بودن يا مضر بودن بيشتر از اينكه از جانب خود جشنواره و ساختار آن باشد از جانب حواشي آن صورت مي‌گيرد و حاصل غالبا سبد متناقض انتظاراتي است كه در حول و حوش جشنواره وجود دارند و نفوذ موثر هم دارند. اين حواشي از جانب صاحبان نفوذ گاه آنچنان با قدرت همراه است كه قادرند سرنوشت يك فيلم را جابه‌جا كنند. همين امسال شاهد بوديم كه جوسازي‌هايي كه به خصوص از جانب برنامه‌هاي تلويزيوني در رد يا تاييد كاملا سياسي فيلم‌ها انجام مي‌شد چگونه حواشي گاه مضر جشنواره را پررنگ مي‌كرد. براساس همين حاشيه‌ها در خيلي از موارد اتفاق افتاده كه فيلم‌هايي در جشنواره با استقبال مواجه شدند و جايزه گرفتند اما بعد از جشنواره، غالبا تحت تاثير همين حاشيه‌ها، توقيف شدند. تاكيد مي‌كنم اين مساله غالبا نه از جانب خود جشنواره و سياستگذاران آن كه بر اثر همان حواشي جشنواره حادث مي‌شود. بررسي دقيق‌تر نشان مي‌دهد كه طي اين سال‌ها اين حواشي به ضرر توليدات سينما بوده است. به هر جهت نبايد يك طرفه قضاوت كنيم و مسوولان و برنامه‌ريزان جشنواره را صرفا كساني بدانيم كه بي‌برنامه‌اند و نمي‌دانند يا اين جشنواره سياست مدون و يكسان و قابل عرضه‌اي ندارد بلكه تاثير اين حواشي گاه آنقدر زياد بوده كه سير برگزاري آن را با تلاطم و گونه‌گوني بسيار همراه كرده است.

طوسي: از نظر من جشنواره فيلم فجر، به نوعي مي‌تواند آسيب‌شناسي معاصر سينماي ايران را موجب شود تا فيلمسازان قديم و جديد نقاط ضعف و قوت خود را به درستي شناسايي و ارزيابي كنند و در يك تصحيح به موقع قرار بگيرند. راجع به سايه سياست بر جشنواره هم بايد بگويم كه از همان دوران اوليه اين نگاه وجود داشته و فيلم‌ها براساس سلايق سياسي انتخاب مي‌شدند. بعضي وقت‌ها هم اين نگاه سياسي و مصلحت‌جويانه دقيقه 90 اِعمال مي‌شود؛ مثل سال گذشته كه دو سيمرغ در بخش كارگرداني و فيلمنامه داده شد و در بخش بهترين بازيگر نقش اول مرد هم، يك ديپلم افتخار داشتيم.

داوودي: يك مساله را نبايد از نظر دور داشت و آن اينكه همه ما بخش عمده‌اي از عمرمان را با اين سي و هفت سالي گذرانديم كه جشنواره فجر شكل گرفته و ادامه پيداكرده و طبعا تاثير فراواني هم در ادامه كار همه ما چه به عنوان فيلمساز و چه به عنوان مخاطب داشته است، حتي با همه آشفتگي‌ها و مديران متفاوتي كه به عنوان مجريان مختلف فكري در برگزاري جشنواره به اشكال مختلف دخيل هستند و اگر نگوييم ماموريت، بلكه اراده جدي دارند كه جشنواره فجر را با ايده‌آل‌هاي سياسي خود اداره كنند. اين جشنواره سي و هفت ساله با همه اينها و بدون اينكه خودمان بخواهيم براي اهل سينما به غروري سينمايي تبديل شده، حال اگر بيشتر اعتراض و نارضايتي در اهل سينما هست ناشي از ماندگاري اين جشنواره است كه جزو لاينفك سينما شده و آرمانش اين است كه بتواند به ثباتي برسد كه در هيچ شرايطي تحت تاثير اميال خارج از سينما قرار نگيرد؛ البته اميدوار نيستم به اين تغييرات در ماهيت جشنواره و ثبات و تخصصي بودن در چند سال آينده برسيم. در مورد جشنواره امسال هم فرصتي بود كه خيلي از فيلم‌ها را ببينم. قطعا در دو سينمايي كه فيلم‌ها را مي‌ديدم امسال نسبت به سال‌هاي گذشته كمتر آشفتگي مي‌ديدم. بي‌برنامگي و كم و اضافه شدن فيلم‌ها هميشه الزاما جزيي از بي‌برنامگي نيست. در جشنواره‌هاي ديگر هم گاهي شاهديم كه اين اتفاقات مي‌افتد و فيلم‌ها در آخرين لحظات به جشنواره اضافه مي‌شود. فيلم قبلي اصغر فرهادي تا آخرين لحظات شروع جشنواره كن مشخص نبود در ليست منتخب جشنواره هست يا نه. در بين فيلم‌هاي به نمايش درآمده در اين دوره جشنواره شايد بزرگ‌ترين مشكل من به عنوان مخاطب اين بود كه بعضي از اين فيلم‌ها بايد در جشنواره‌هاي متفاوتي نمايش داده مي‌شد. به عنوان مثال گذاشتن فيلم مثل مسخره‌باز در كنار فيلمي مثل زهرمار در همه زمينه‌هاي ارزيابي و تخصصي از دو دنياي متفاوت هستند كه وقتي به عنوان ناظر به جشنواره نگاه مي‌كنم گرفتاري داوران را از ته دل لمس مي‌كنيم. به هر جهت اميدوارم جشنواره فجر به مديريت ثابت و ايستا فارغ از سلايق بيروني برسد كه براساس سينماي ايران نه دلايل ديگر، تصميم‌گيري كند.

امسال بحث پول‌هاي مشكوك در جشنواره فيلم فجر محور اصلي سوال‌هايي بود كه از برخي فيلمسازان پرسيده مي‌شد. نظر شما درباره اين مباحث مطرح شده چيست؟

داوودي: بحث سرمايه‌هاي مشكوك و فيلم‌هايي كه با اين سرمايه‌ها ساخته مي‌شود موقعيت بغرنجي را در سينماي ايران به وجود آورده و به شكل اپيدميك تبديل به بحث‌هاي داغي شده كه اتفاقا ربط چنداني به سينماگران ندارد و پرس و جو درباره اين معضل جديد سينماي ايران از بازيگر، كارگردان يا فيلمنامه‌نويس و از جانب اصحاب رسانه، طبعا محلي از اعراب ندارد. سينماگران كه نمي‌توانند در توليد هر فيلم با خود دم و دستگاه مفصل قضايي يا تحقيق و تفحص داشته باشند و قبل از تزريق هر سرمايه‌اي به فيلم درباره پس و پشت آن سرمايه تحقيق كنند كه اين سرمايه از كجا آمده و يا به صاحبان آن اتهامي بزنند. اين البته به معناي آن نيست كه پول كثيف وجود ندارد و بعضي در سينما هم از آن بهره‌مند نشده‌اند، قطعا اين پول‌ها در سينما هم جاري شده است، اما وظيفه كشف و شناسايي آن به عهده فيلمساز نيست. شايد اگر در سال‌هاي قبل معضل پولشويي به شكل جدي‌تري در جريان‌هاي قضايي پيگيري مي‌شد حالا با اين مقدار حجم انبوه سرمايه‌هاي مشكوك مواجه نبوديم. به هرحال وظيفه فيلمساز قضاوت نيست و اينكه مسووليت خوب يا بد بودن سرمايه را بر عهده بگيرد كه خيلي موارد نه مي‌داند و نه مي‌تواند بفهمد كه اصلا از كجا آمده و از چه مسيري به دست صاحبش رسيده و چگونه به آن اعتماد شده است. در حالي كه مي‌بينيم در ابعاد كلان‌تر اين سرمايه‌ها در نقاط ديگر جاري هستند بدون اينكه برخورد جدي با آن صورت بگيرد و اگر امروز مقابله جدي با آن مي‌شود براي اين است كه خطر آن از بالقوه به بالفعل تبديل شده و هست و نيست جمهوري اسلامي را در بر گرفته. اين بحث به نظرم بي‌راهه است كه فيلمساز را مسوول بدانيم كه او بايد بداند پس و پشت سرمايه كجاست. اين سرمايه‌گذاري‌ها بعضا از طريق جريان‌هايي انجام مي‌شود كه بيشتر از آنكه حاصل تجاري براي فيلم‌ها داشته باشند يا به توفيق با مخاطب فكر كنند، به تاثيرگذاري مخرب مي‌انديشند كه صد البته قبل از اينكه فيلمساز وارد تحقيق و تفحص در اين زمينه شود بايد از جانب همه مقامات و نهادهاي مسوول و جريانات قضايي و اطلاعاتي پيگيري شود. اميدوارم با كمك خود مسوولين اين سرمايه‌ها هر چه سريع‌تر نتيجه آن پيگيري و به صورت شفاف اعلام شود و مساله خاتمه پيدا كند چون به هر حال جلب سرمايه توسط سينما امر مباركي است كه اگر صرفا با ديد منفي‌گرايانه به آن نگاه كنيم به گسترش صنعت سينما لطمه جدي وارد مي‌كند .

نمايش گسترده فيلم‌ها در كشور چه معايب و امتيازهايي دارد؟ آيا با اين حجم نمايش فيلم‌ها موافقيد؟

داوودي: نمايش فيلم‌ها در همه شهرستان‌ها اگرچه از جانب مردم و جمعيتي كه در شهرستان‌ها هستند و حق دارند كه از جشن ملي برخوردار شوند امر مهمي است اما از نظر منافع فيلمساز گاهي به نظر مي‌رسد كه اين ديده شدن زودتر از موعد مي‌تواند به اكران سراسري آن لطمه بزند؛ البته براي فيلم‌هاي مختلف هدفمندي اين نمايش‌ها متفاوت است. پاره‌اي از موارد ديده شدن فيلم‌ها به لحاظ اقتصادي فرهنگي و اعتباري به نفع فيلمساز است. البته بايد جشنواره به سازوكاري برسد كه از نمايش بي‌حد و حصر فيلم‌ها خودداري كند. ضمن اينكه بهره‌وري اقتصادي را براي صاحبان فيلم‌ها در نظر بگيرند.

و پرسش ديگر اينكه جشنواره فيلم فجر براي برگزاري مطلوب و رسيدن به جايگاهي كه توقعات اكثريت را برآورده كند به چه فاكتورهايي نياز دارد؟

طوسي: به زعم من جشنواره فيلم فجر با همين چارچوب كلي، نياز به يك بازنگري دارد. بايد خط مشي و سياستگذاري‌هاي جشنواره يك مقدار تغيير يابد و فضاي كارآمدتري را در درون خود پايه‌ريزي كند؛ در اين خصوص، چينش افراد و تركيب هيات داوري بايد مبتني بر نگاهي كارشناسانه و در عين حال جسور و روشن‌بينانه باشد. پيش‌بيني ستاد دايمي جشنواره و راه‌اندازي اتاق فكري متشكل از افراد كارآمد و هوشمند و زمانه‌شناس و صاحب‌‌نظر در حوزه فرهنگ و سينما مي‌تواند در جهت دستيابي به اين هدف موثر باشد. قاعدتا جمع‌بندي و حوزه تصميم‌گيري اين طيف مي‌تواند مسير بعدي و هرچه بهتر اين جشنواره و كليت سينماي ايران را مشخص كند. حتي سياستگذاران جشنواره مي‌توانند كارآمدي خود را در ادامه اين مسير از «بخش خصوصي» هويتمند و افراد شناخته شده و توانمندش اخذ كنند تا رشد كمي و كيفي به درستي زمينه انطباق با شرايط موجود جامعه و مخاطب‌شناسي مرتبط با آن داشته باشد. در صورت تحقق چنين اراده‌اي در بطن جامعه سينمايي، مي‌توانيم بگوييم وارد يك دوران جديد شده‌ايم و جشنواره در يك نقطه متحول قرار گرفته است ولي در وضعيت فعلي با يك دور و تسلسل باطل روبه‌رو هستيم. سالي مي‌گوييم كيفيت فيلم‌ها بهتر است و دوره بعدي از نقاط ضعيف و بيان و اجراي كليشه‌اي فيلم‌ها مي‌ناليم و همچنان بايد حسرت يك شرايط غافلگيركننده را بخوريم. البته در نگاهي منصفانه بايد بگويم در جشنواره امسال، چند فيلمساز جوان و ميانسال، قابليت‌هاي چشمگيري از خود نشان دادند.

داوودي: به نظر من جشنواره فيلم فجر اگر بتواند دوره و زمان جديدي را مثل جشنواره جهاني فجر براي زمان برگزاري جست‌وجو كند شايد از حجم انتظارات از آن به شكلي قابل اعتنا كاسته شود. به اين نكته توجه كنيم كه قطعا هرگونه تغيير و جراحي در ساختار جشنواره‌اي با اين سابقه در ابتدا پيامدهايي به دنبال دارد، اما نهايتا به ترميم دايمي مي‌رسد. مثالي كه مي‌توانم بزنم درباره جدايي بخش بين‌المللي از بخش داخلي فجر بود كه در ابتدا اين جدايي انتقادات زيادي به همراه داشت ولي من از موافقان اين جدايي بودم كه معتقدم فوايد خوبي هم خصوصا دو دوره ابتدايي براي سينما به همراه داشت. اما ايرادي كه به آن وارد است اين است كه جريان برگزاري آن بعد از جدايي از جشنواره ملي به صورت محفلي در دست يك سيستم دوستان همراه هم هست كه همه جوانب سينما را دربرنمي‌گيرد و بيشتر شكل برگزاري آن از جريان فكري خاصي مي‌آيد كه البته ممكن است من هم به آن جريان فكري نزديك باشم. اما اگر اين محفلي بودن براي جشنواره فيلم فجر اتفاق بيفتد ولو اينكه با نظم خاصي هم همراه باشد اصلا خوشايند سينما نخواهد بود. همچنين به نظر من اين رويداد نياز به بازنگري در همه اشكال اجرايي دارد و بيشتر از هر چيز مديريت قاطع و با برنامه بايد در راس كار قرار بگيرد كه خارج از مسائل سياسي روز و جريان‌هاي مختلف فكري تاثير گذار بتواند روند ثابت و تعريف شده‌اي براي جشنواره اتخاذ كند تا اين رويداد و سياست‌هاي آن براي مخاطب و فيلمسازان قابل شناسايي باشد و آن را از سردرگمي‌هاي هر ساله در شكل انتخاب و داوري فيلم‌ها به آن دچار هستند نجات دهد؛ سردرگمي‌اي كه بيشتر از آنكه حاصل اشتباه كميته انتخاب فيلم يا هيات داوري باشد به اشكالات ساختاري جشنواره مربوط مي‌شود كه فيلم‌هايي را در كنار هم قرار مي‌دهند كه به هيچ شكلي اين فيلم‌ها در يك ظرف قرار نمي‌گيرند و امكان سنجيدن آنها در كنار هم وجود ندارد. جشنواره فيلم فجر به دليل تعريف ويتريني كه دارد و استراتژي‌اي كه اتخاذ مي‌كند احتياط‌ها و ضرورت‌ها و محافظه‌كاري‌هايي در خودش در نظر مي‌گيرد كه گونه‌هاي مختلف فيلم‌ها را دركنار هم قرار مي‌دهد. من خودم داور جشنواره بودم و با سختي كار براي داورهاي بخت برگشته آشنا هستم به اين معني كه وقتي فيلم‌هاي تجاري صرف با فيلم‌هاي تجربي در كنار هم قرار مي‌گيرند آن نوع داوري كه با همه انتظارات جورواجور حاشيه‌اي بتواند خودش را همساز كند امر غيرممكني است چراكه نتيجه مورد نياز استراتژيست‌هاي جشنواره فراتر از سليقه صرف داورها است.

 


طوسي: اساسا اطلاق «جشنواره فيلم فجر» و برگزاري آن در سالگرد انقلاب به پاشنه آشيلي براي اين جشنواره بدل شده است؛ به‌گونه‌اي كه انگار مفهوم روبنايي آن الزاما ‌بايد با مفاهيم ارزشي اين دهه و موجوديت تاريخي‌اش همخواني داشته باشد.

بايد خط مشي و سياست‌گذاري‌هاي جشنواره يك مقدار تغيير يابد و فضاي كارآمدتري را در درون خود پايه‌ريزي كند؛ در اين خصوص، چينش افراد و تركيب هيات داوري بايد مبتني بر نگاهي كارشناسانه و در عين حال جسور و روشن‌بينانه باشد.

مضامين شماري از فيلم‌ها و نوع مواجهه خالق اثر با آدم‌ها و محيط پيرامونش به گونه‌اي است كه خود به خود هيات انتخاب را در چهلمين سالگرد انقلاب در موقعيتي قرار داده كه فيلم‌هايي با نگاه تند و فضاي تيره را كنار بگذارند. نمونه‌هايش فيلم‌هاي «روسي» اميرحسين ثقفي و «سركوب» رضا گوران است كه شخصا معتقدم «روسي» از چند فيلم بخش مسابقه جشنواره، سرپاتر و بهتر بود

داوودي: سبد و ظرفيت انتظارات غيرتخصصي از جشنواره فجر بسيار بزرگ‌تر از ظرفيت واقعي و قابل تحمل خود جشنواره است. در طول ساليان برگزاري حجم انباشته انتظارات نهادها و جريان‌هاي مختلف قدرت، جشنواره را غالبا در موقعيت‌هاي اضطراري قرار داده كه ثمره اولش همان آشفتگي بوده است.

حواشي از جانب صاحبان نفوذ گاه آنچنان با قدرت همراه است كه قادرند سرنوشت يك فيلم را جابه‌جا كنند. همين امسال شاهد بوديم كه جوسازي‌هايي كه به خصوص از جانب برنامه‌هاي تلويزيوني در رد يا تاييد كاملا سياسي فيلم‌ها انجام مي‌شد چگونه حواشي گاه مضر جشنواره را پررنگ مي‌كرد.

بحث سرمايه‌هاي مشكوك و فيلم‌هايي كه با اين سرمايه‌ها ساخته مي‌شود موقعيت بغرنجي را در سينماي ايران به وجود آورده و به شكل اپيدميك تبديل به بحث‌هاي داغي شده كه اتفاقا ربط چنداني به سينماگران ندارد و پرس و جو درباره اين معضل جديد سينماي ايران از بازيگر، كارگردان يا فيلمنامه‌نويس و از جانب اصحاب رسانه، طبعا محلي از اعراب ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون