حسي كه آمدن شير ايراني
به ما ميدهد
سينا قنبرپور
زندگي بدون شير در ايران حدود 80 سال است كه جريان داشته ولي آيا كسي از خود پرسيده زندگي بدون شير چه وضعيتي دارد؟ همانطور كه زندگي بدون ببر مازندران را نميفهميم زندگي بدون شير را هم نميفهميم. ممكن است بگوييم خب اين 80 سال بدون شير سپري شده است پس بعدش هم سپري ميشود. اما واقعيت اين است كه ما هنوز نتوانستهايم به اين پرسش پاسخ دهيم كه طبيعت و زندگي بدون يك گونه وحشي چه تغييراتي به خود ميبيند و فقدان آنگونه چه تاثيراتي بر زندگي ما ميگذارد. آمدن شير ايراني به باغ وحش ارم بعد از اين 8 دهه روزنه اميدي به همراه ندارد بلكه بيشتر زنگخطرها و يادآوريهايي را برجسته ميكند كه ما همين الان به آنها بيتوجهيم. زندگي ما چنان مغلوب روزمرگيها شده و چنان در شهر و آبادي خود گم شدهايم كه فراموش كردهايم ما در طبيعتي زندگي ميكنيم كه بدون اجزاي آن ديگر طبيعت نيست. نخستين يادآوري اين است؛ دور نيست كه اگر مراقب دو گونه گربهسان در معرض خطرمان نباشيم، آنها هم به سرنوشت شيرايراني دچار شوند. «يوزپلنگ» و «پلنگ» هر دو در معرض خطرند و البته وضعيت «يوزپلنگ» بهشدت نگرانكننده است.
با وجود آنكه با سركار آمدن دولت حسن روحاني محيط زيست هم بيشتر مورد توجه قرار گرفت و در همين دوره بود كه با رايزنيهاي فعالان حفاظت از حياتوحش و مشخصا به پيشنهاد «آرش نورآقايي» و سپس پيگيريهاي معاونت محيط زيست طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست مقرر شد تصوير يوزپلنگ ايراني روي پيراهن تيم ملي حك شود، اما واقعيت اين است كه هنوز تا رسيدن به وضعيتي كه نگرانيها در مورد اينگونه به حداقل برسد گامهاي بسيار زيادي بايد برداشته شود. در همين مدت هنوز دولت نتوانسته است بحث زيرگذر يا روگذر را براي حفاظت از عبور اين حيوان در جاده تهران- مشهد به سرانجام برساند و هيچ ارادهاي در وزارت راه و شهرسازي براي اين مهم وجود ندارد. موضوع ديگر هم فنسكشي در همين محدودهاي است كه يوزپلنگ در زيستگاه خود كه ما آن را با احداث جاده تهران- مشهد چندپاره كردهايم انجام نشده است. از سوي ديگر مهمترين گروه فعالان حفاظت از يوزپلنگ ايراني از جمله مدير پروژه بينالمللي حفاظت از يوزپلنگ ايراني بيش از يكسال است كه در بازداشت موقت به سر ميبرند و با وجود تاكيد بسياري از مقامات از جمله وزارت اطلاعات هنوز پرونده آنها پيشرفتي نداشته است. نميتوان گفت اين بازداشتها در انگيزه ساير فعالان حياتوحش بيتاثير بوده است. به هر حال وضعيت شكننده زيست و زيستگاه يوزپلنگ با همين مسائل آسيبپذيرتر هم شده است گو اينكه بسياري از فعالان محيط زيست همچنان بيوقفه مشغول پيگيري مشكلات مربوط به يوزپلنگ هستند.
جادهسازي و توسعه بيحد و حصر فقط زيستگاه يوزپلنگ را تهديد نكرده است. پلنگها هم گربهساناني هستند كه قلمروي گستردهاي دارند و به سادگي در تصادفات جادهاي قرباني ميشوند. علاوه بر آن هر از چندي ميشنويم كه پلنگها قرباني شكارچيان غيرمجاز شدهاند.
به جز اين موارد با ورود دو شير ايراني به باغوحش ارم يك نكته ديگر هم برجسته شد؛ وضعيت دو گونهاي كه در زندگي شيرايراني تاثيرگذار بوده است. به عبارت ديگرعمدهترين خوراك و تغذيه شيرايراني گوزن زرد و گورايراني است كه هر دو وضعيت نابساماني دارند. خبرها در مورد گورايراني خوشايند نيست. خاطرتان باشد همين سال گذشته و در حين انتقال چند راس گورايراني براي حفاظت مرگ آنها رقم خورد. گوزن زرد هم وضعيت شكنندهاي دارد و هنوز معلوم نيست بعد از سيل فروردين گذشته در كرخه تا چه ميزان به اينگونه حياتوحش آسيب وارد شده است.
همه اين موارد را كنار هم بگذاريم آمدن شيرايراني علاوه بر زندهكردن حسرتها زنگ خطرهايي را جديتر به صدا درميآورد؛ ما به محيط زيست آنقدر كه بايد توجه نداريم. تا توانستهايم جادهساختهايم، تا توانستهايم جنگلها را نابود كردهايم، تا توانستهايم پتروشيمي و فولاد ساختهايم و همه اين كارها را در شرايطي انجام دادهايم كه نه تنها كمكي به وضعيت اقتصاديمان نكرده است كه بيشتر و بيشتر محيطزيستمان را هم آلوده كرده است. دستكم در همين سيل فروردين 98 ديديم كه سيل با زندگي ما چه كرد؟ قدر مسلم در شيراز سيل بهطور مشخص به سبب رفتار نادرست ما بود. در معمولان و پلدختر سيل آن بخشي از سازههاي شهري را تخريب كرد كه عملا در حريم رودخانه ساخته شدهبودند. فراموش كردن رودخانههاي فصلي و عدم توجه به لايروبي رودخانهها در شمال نيز از اين دست بودهاند. در نهايت اينكه آمدن شيرهاي ايراني حس خوبي دارد به شرط آنكه موجب شود از داشتههايمان نظير «يوزپلنگ ايراني»، «پلنگ»، «گور ايراني»، «گوزن زرد» و «گاندو» يا همان تمساح پوزهكوتاه ايراني بهتر مراقبت كنيم.