هنر فرش ونياز به تار و پودينو
نيوشا طبيبي
۱-هنر قاليبافي، هنر اول بلكه صنعت اول ايران است. در بسياري از نقاط دنيا ايران را به هنر فرش ميشناسند و به راستي كه اين هنر بيبديل بينظير سرآمد ظرافت و زيبايي و تاج سر هنر است. قالي تا از روي دار پايين بيايد، قاليباف هنرمند هزار ساعت بايد كار كند و زحمت بكشد و تار و پود را به يكديگر گره بزند. حقيقتا گستردن اين اثر هنري فوقالعاده، باغي بهشتآسا به زير پا، اوج زيباييشناسي نياكان ما بوده است. ۲- دلالان در عرصههاي مختلف تجارت در ايران حضوري قديمي و سنتي دارند. دلال پاكدست با انصاف در قديم، نقش شركتهاي پخش كالاي امروزي را برعهده داشت و كالاي توليدي را به دست مردمان ميرساند؛ آن زمان كه نان پاكيزه حلال بردن سر سفره دغدغه كاسب و بازاري بود. افسوس كه پول محوري بر روابط قديم چيره و شغل دلالي و واسطهگري بدنام شد. عملكرد دلالان حريص كه جز پول نميشناسند خسارت فراواني به توليدكننده و مصرفكننده ميرساند و قيمتها را افزايش ميدهند و مزد اندكي به دست توليدكننده ميدهند و دلال كه هيچ نقشي در فرآيند توليد نداشته، سود فراواني را از جيب مردم بر ميدارد. در عرصه فرش اين وضعيت اسفانگيز فراوان به چشم ميآيد. واسطهها قاليبافان را در شهرها و روستاها شناسايي ميكنند و با تحميل شرايط و بند و بست با دكانداران بازارهاي محلي فرش، قاليباف را وادار ميكنند حاصل دسترنج خود را به ثمن بخس به دلال واگذارد. نهايتا فرش با مبلغي معادل دو تا دو و نيم برابر رقمي كه به قاليباف پرداخت شده به خانه مردم ميرسد و سهم بزرگي از سود نصيب واسطه ميشود. البته كه واسطهها و كارفرمايان محترم و قديمي و پاكدست متعددي هم وجود دارند كه نامشان روي فرشها متضمن كيفيت فرش و پرداخت عادلانه به توليدكننده است.
۳- يكي از راههاي خريد فرش به قيمت عادلانه كه خريدار و توليدكننده هر دو راضي باشند، جستوجو و يافتن بافندههاي اصلي است. اگر فروشنده يا بلدكار مطمئن و شريف نميشناسيد و فرش ايراني دستباف هم ميخواهيد بخريد، بايد پاي به جاده بگذاريد كه هم فال است و هم تماشا. كافي است كه به روستاها و شهرهاي كوچك در مناطقي كه فرشبافي در آنها معمول است، برويد و سراغ بافندهها را بگيريد، كار را به آنها سفارش بدهيد و با ايشان توافق كنيد تا فرش دلخواهتان بافته شود. در اين جستوجو هزار دوست مهربان و عزيز در شهرها و روستاها خواهيد يافت و گوشه و كنار سرزمين مادري را هم سير ميكنيد و به اقتصاد مردم در شهرها و روستاها ياري ميرسانيد و دست واسطه بيانصاف را هم از كار دور نگه ميداريد.
۴- رونق كسب و كار در روستاها و شهرهاي كوچك سبب رونق اقتصاد ميشود. مهاجرت معكوس و افزايش بازگشت مهاجران و جوانان ترك ديار كرده به زادگاهشان و كمر بستن به آباداني و راه انداختن كار و كاسبي و ايجاد شغل يكي از هزاران پيامد نيكويي است كه اين رونق
در پي دارد. مردم روستاها و شهرهاي قديمي كه ميتوانند پايه كارشان را بر فروش محصولات محلي و گردشگري بومي بگذارند بايد بسيار هوشمندانه از تصنع دوري كنند. بايد توجه كنند كه روستاها كمكم شبيه شهرهاي بزرگ نشوند. توجه به معماري بومي و روستايي و نگهداشتن خصايص و ويژگيهاي محلي بسيار مهم است.
ثبت و ضبط و زنده نگهداشتن سنتها، فنآوريهاي بومي، اصطلاحات، البسه و خوراك ميتواند در رونق اقتصادي روستا سهم بسيار مهمي داشته باشد. روستايي كه بتواند شخصيت فرهنگي خود را حفظ كند و به سنتهايش وفادار بماند در عين حال از فنآوريهاي جديد -در صورت لزوم- براي زندگي استفاده كند، اقتصادي زنده و پويا خواهد داشت و مردم براي ديدن اين روستا و آشنايي با سبك و سياق زندگي و استفاده از چشماندازهاي طبيعي و اقامت در خانههاي سنتياش، صف ميبندند.
۵- الگوي ظاهري توسعه و نوسازي بايد الهام گرفته از فرهنگ ملي و بومي باشد. دريغ كه شهرداريها در اين مورد غالبا بياعتنا هستند. بسياري از ساختمانها در شهرهاي بزرگ شبيه به مدل شهرهاي جنوب خليجفارس ساخته و متاسفانه همين مدل در ابعادي كوچكتر در روستاها و شهرهاي كوچك تكرار ميشوند.