• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4368 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۶ ارديبهشت

خدا را شكر اژدها نداريم

نازنين متين‌نيا

خانم دنريس تارگرين كه سوار اژدها شد و شهر پادشاهي را در سريال «بازي تاج و تخت» به آتش كشيد، مخاطبان اين سريال در توييتر، حسابي جا خوردند. در ميان اين تعجب‌كنندگان هميشگي، عده‌اي از مسير سختي كه دنريس طي كرد و كشته شدن دوست صميمي‌اش و زخم عشق خوردن جان اسنو نوشتند. همين حالا هم اگر سرچ كنين نوشته‌ها و عكس‌هاي بسياري در توييتر و اينستاگرام است كه از تنهايي دنريس مي‌گويد و مثلا اين‌طور شروع مي‌شود كه «تنهايي مي‌تواند شما را ...» و بعد مي‌رسد به اين نقطه كه مادر اژدها از غم و افسردگي به چنين خشم و افسردگي و افسارگسيختگي رسيده. البته كه اين تحليل به شرط اثبات افسردگي درست است و خشم، يكي از پيامدهاي افسردگي است. اما مشكل اينجاست كه دوستان عزيزي كه اين تحليل‌هاي سانتي‌مانتال (شما بخوانيد آبكي) را انجام دادند، در جايي با دنريس داستان «بازي تاج و تخت» همذات‌پنداري كرده‌اند و همه اين متون را نوشتند كه به مخاطب‌هاي خود بگويند: «بله، ببينيد من هم به نقطه‌اي از همين افسردگي، حس تنهايي و غم رسيده‌ام» و دانه‌اي بپاشند براي رفتارهاي سانتي‌مانتال آينده خود و بي‌بهانه، تقصير هر رفتار ناخوشايندي كه ممكن است در روابط اجتماعي از آنها سر بزند، بيندازند به گردن همان حس عميق تنهايي و درك‌نشد‌گي.

البته اين دوستان تقصير چنداني هم ندارند. فضاي اجتماعي دهه‌هاست كه روي پاشنه چنين توجيه‌ها و ادله‌اي مي‌چرخد و خب، وقتي رسم است كه همه ‌چيز را بيندازيم گردن يك عالم بيروني، ديگر اين تحليل‌هاي آبكي از شخصيت يك سريال و در فضاي مجازي واقعا هم اتفاق عجيبي به حساب نمي‌آيد.

حتي اينكه چنين متن‌هايي مورد توجه قرار مي‌گيرد و با القابي نظير «درخشان»، «بي‌نظير» و... هم دست به دست مي‌شود هم اتفاقي عادي است. مساله اصلي همچنان همان مسووليت‌پذيري در مواجهه با رفتارهاي انساني است كه در جامعه ايراني فراموش شده. مي‌گوييد نه، كمي به اطراف‌تان نگاه كنيد و بهانه‌ها را از واقعيت‌ها جدا كنيد. مي‌بينيد كه چقدر حجم بهانه در رفتارهاي جامعه ايراني زياد است. نمونه هم كم نيست؛ صف‌هاي بي‌نظم، كارمندان بي‌حوصله، راننده‌هاي عصبي و... نمونه‌هاي بسيار ساده و پيش‌پاافتاده
هستند.

همه ما دچار اين بيماري بهانه‌تراشي شده‌ايم. بيماري كه به مراتب خطرناك‌تر از آن خشم و افسارگسيختگي است. چون بهانه‌تراشي‌هاي ما معمولا براي خودمان نمايش بيروني ندارد، اما خشم و عصبيت بالاخره يك نمايش عيني دارد و ممكن است ما را متوجه حقيقت واقعي ما كند. اما وقتي به‌ جاي كشف افسردگي به تنهايي و ميزان علاقه‌مان به غم‌ خوردن افتخار مي‌كنيم، وقتي نگاه بدبينانه به هراتفاق و خبري را واقع‌بيني تعريف مي‌كنيم، وقتي مدام در روابط مختلف دوستي، كاري، عاشقانه و... شكست مي‌خوريم و به ‌جاي پيدا كردن راه‌حل از خود انساني مظلوم و درك ‌نشده مي‌سازيم و در نهايت وقتي هميشه و همواره در حال امتياز دادن به رفتارهاي نادرستي هستيم كه سال‌هاست در زندگي فردي و اجتماعي ما نتيجه‌اي جز شكست نداشته، ديگر نمي‌شود به همين راحتي مدعي و طالب جامعه‌اي بهتر و برتر باشيم. در هيچ يك از كتاب‌هاي جامعه‌شناسي نوشته نشده كه مردم يك جامعه صرفا با حرف و ادعا مي‌توانند به سمت توسعه حركت كنند يا هيچ مشاوري به مراجعه خود توصيه نمي‌كند كه به جاي تصحيح رفتارت در توييتر و اينستاگرام پست‌هاي سلامت نفس بذار و آن قدر ادعا كن تا اين موضوع در تو نهادينه شود و البته كه تجربه جامعه‌هاي توسعه‌يافته هم از تغيير و حركت به سمت بلوغ فردي و اجتماعي مي‌گويد و نه توسعه‌يافتگي با جماعتي از انسان‌هاي پريشان احوال كه اتفاقا به اين پريشاني افتخار مي‌كنند و آن را امتيازي مهم و ويژه مي‌دانند.

خلاصه اگر بخواهم بگويم، وقتي حرف از رفتارهاي انساني مي‌شود ما هميشه با بهترين‌ها موافق هستيم اما در واقعيت زندگي تبديل به انسان‌هايي مي‌شويم كه يا به خودشان آسان‌ مي‌گيرند كه بالاخره: «انسان جايزالخطاست» يا آنچنان در خودشيفتگي خود غرق شده‌ايم كه همه‌ چيز را از زوايه نگاه خود مي‌بينيم و در آن نقطه امن، خوبي از ماست و همه بدي و چركي‌ها از آن دنياي بيروني كه متاسفانه دارد ما را حرام مي‌كند. اين‌ گمگشتگي دقيقا همان بلايي است كه سر دنريس تارگرين هم آمده؛ آن قدر خود را مصلح اجتماعي، بي‌عيب و نقص و قدرتمند ديد تا در نهايت و وقت سختي اختيار از كف داد و به مردم يك شهر رحم نكرد؛ حالا البته كه جاي شكرش باقي است كه اژدهايي وجود ندارد و ما هم از نسل تارگرين‌ها نيستيم، همه‌ چيز خيال است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون