بازيگري مهم محمد مصدق
فريدون مجلسي
ميتوان به شيوه تقسيم جهان به سفيد و سياه، شيفته يا دشمن مصدق بود. يا در دنياي پژوهش او را نيز بازيگري موثر در دنياي سياست نيمه قرن بيستم ناميد كه تحولي جهاني در زمان خود بهوجود آورد و انتقادهايي نيز بر او وارد است، اما نميتوان منكر اهميت او و تاثيرگذارياش نه فقط در روند سياسي و تاريخي ايران بلكه فراتر از آن شد. فرنگيها اشرافزاده را داراي خون آبي مينامند، يا به كنايه ميگويند در بستر ارغواني به دنيا آمده است. ارغواني در آن ديار رنگ سلطنتي. اين كنايهها به مصدق ميآيد. مادرش نواده عباس ميرزا، عموزاده شاه و خواهر عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، شاهزاده برجسته و لايق قاجار و پدرش از دودمان مستوفيان آشتياني بود كه از زمان زنديه مديريت مالي ولايات و كشور را برعهده داشتند و سپس خيل عموزادگان شامل او، قوامالسلطنه، وثوق الدوله، مستوفيالممالك، متين دفتري، بستگان ديگري مانند سهام سلطان بيات، اميني، علا و حتي خود سپهبد زاهدي كه همگي به صدارت در ايران رسيدند او را اشرافيتر از ديگر مدعيان ميسازد. پس از مرگ پدر، وقتي مادرش با ديبا رييس دفتر مظفرالدين ميرزا وليعهد ازدواج كرد، به تبريز كوچ كردند و در كنار خالهاش كه همسر مظفرالدين ميرزا بود در دربار تبريز زندگي امني داشت و با شاهان آينده يعني محمدعلي ميرزا و احمد ميرزاي كودك آشناي خانوادگي شد. چنين بود كه در 12 سالگي مستوفي ايالت بزرگ خراسان و به زودي از پيشكاران بينياز شد و مستوفيگري حرفهاي را فرا گرفت. با پيروزي مشروطه دنياي مشاغل موروثي بهسر آمد و او نيز به تهران آمد و تغييرات را دريافت و كوشيد به نمايندگي اشراف اصفهان به مجلس راه يابد كه چند سالي با 30 سالگي فاصله داشت و پذيرفته نشد. او كه سواد را به شيوه اشرافي نه در مدرسه بلكه نزد معلمان خانگي فرا گرفته بود، در تهران در مقايسه خود با جوانان پرشوري كه نهضت را به پيروزي رسانده بودند، به نياز خود به تقويت بنيه علمي پي برد و در 25 يا 26 سالگي همتي كرد و براي تحصيل به پاريس و سرانجام به شهر كوچك نوشاتل رفت و در دانشكده حقوق تحصيل كرد و دكترايش را هم گرفت و به ايران بازگشت. با اين مختصات ميتوان تفاوت شخصيتي او و همگنانش را با ديگران دريافت. اينان از اعتماد بهنفسي برخوردار بودند كه گويي رداي حكومت را از پيش بر قامت آنان دوختهاند. پس از كودتاي سوم اسفند 1299 او كه اكنون والي فارس بود و عموزاده ديگر قوامالسلطنه والي خراسان زير بار نرفتند و كودتا را غيرقانوني دانستند. قوام دستگير و به تهران اعزام و در عشرتآباد زنداني و مصدق نزد بختياريها پنهان ميشود. بهزودي دايره اشرافي سيد ضيا «مردك جلمبور» را پس از سه ماه با همدستي رضاخان سردار سپه وزير جنگ، عامل اصلي همان كودتا، سرنگون ميكند و قوام از زندان به نخستوزيري و مصدق از پناهگاه به وزارت دارايي ميرسد. در سالهاي بعد وزير خارجه و والي آذربايجان و سپس از دولت حذف ميشود و به مجلس ميرود. در اينجاست كه با اوج گرفتن جاهطلبي رضاخان در تلاش براي رسيدن به رياستجمهوري و سپس سلطنت جدالي ديگر ميان اين وارث و جوهره اشرافيت دوران قاجار با رضاخان سرباز عامي در ميگيرد. در مجلس پنجم او و سيدحسن مدرس و تقيزاده و حسين علا و يكي، دو نفر ديگر با سلطنت رضاشاه مخالفت ميكنند. در واقع مصدق ضمن انتقاد از برخي عملكردهاي اقوام قاجاري خودش با وفاداري با انتقال سلطنت مخالفت ميكند. با اينكه در مجلس ششم هم انتخاب ميشود اما بعد از آن در مييابد كه با رضاشاه نميتواند كنار بيايد. از سال 1314 كه داماد و برادرزاده جوانش متين دفتري معاون وزير دادگستري و سپس وزير دادگستري و سپس نخستوزير ميشود نوعي عدم خصومت ميان او و رضاشاه پديد ميآيد اما در تير 1319 هنگامي كه متين دفتري بركنار و زنداني ميشود، مصدق نيز چند ماهي به بيرجند تبعيد و سپس با پادرمياني وليعهد به احمدآباد تبعيد ميشود كه چند ماه بعد با استعفا و تبعيد رضاشاه بار ديگر آزادي خود را بازمييابد. به اينترتيب كينه خانوادگي و شخصي او با پهلويها بر مبارزات نهايي او با محمدرضا شاه اثر ميگذارد؛ مبارزهاي كه با بركناري و بند و تبعيد مصدق نيز پايان نمييابد و رقيب را نيز سالها پس از مرگ خود به زير ميكشد.