• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4376 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۵ خرداد

عرض ارادتي به پيشگاه سرور خداترسان،علي‌ابن ابيطالب(ع)

اي ‌پس ازسوء القضا حسن القضا

مصطفي دلشاد تهراني
 

نام اميرمومنان علي(ع) و ياد حكومت كوتاه آن حضرت، چنان با آزادي و برابري و دادگري و حقوق انساني عجين شده است كه نمي‌توان آزادي را تصور نمود و رفتار آزاديخواهانه امام علي(ع) را تصور ننمود؛ نمي‌توان از برابري سخن گفت و تلاش امام در تحقق برابري انسان‌ها را ياد نكرد؛ نمي‌توان به دادگري اهتمام ورزيد و الگوي تمام عيار دادگري در حكومت علي(ع) را پيش روي نديد؛ نمي‌توان به حقوق انساني پرداخت و والاترين جلوه حقوق انساني را در حكومت امام علي(ع) بر قله انسانيت ناديده گرفت.حكومت اميرمومنان علي(ع) حكومتي كوتاه بود اما آنچه در راه و رسم حكومتي امام در اين دوران چهره گشود، همه تاريخ را به نور خود روشن كرد: حق‌گرايي، انسان‌دوستي، عدالت‌خواهي و ظلم‌ستيزي، نفي سلطه‌گري، آزادي‌خواهي، حقوق‌مداري، نفي خودكامگي و خودكامگي‌پذيري، مدارا و رفق‌ورزي، مشاركت‌پذيري، نفي خشونت‌ورزي، شايسته‌سالاري، صراحت‌ورزي، وفاداري، مرزباني، امانتداري و خدمتگزاري، صداقت‌ورزي، ساده‌زيستي و مردمداري .

نام علي (ع) حقيقتي انكارناپذير

بني‌اميّه بسيار تلاش كردند تا نام علي (ع) و ياد او و جلوه‌هاي زيبا و انساني حكومت امام را محو و يا تحريف كنند اما علي(ع) بر چنان افقي ايستاده بود و حكومت آن حضرت چنان حق‌مداري و عدالت‌خواهي و انسان‌دوستي و آزادي‌خواهي را جلوه بخشيده بود كه پوشاندن آن يا دگرگون كردن آن به رغم آن همه دسيسه‌ها- در طول تاريخ- ناممكن بود. ابن ابي‌الحديد معتزلي در مقدمه شرح نهج‌البلاغه خويش در اين ‌باره چنين نگاشته است: «بني‌اميّه در شرق و غرب جهان اسلام قدرت را قبضه كردند و هر حيله‌اي را به كار گرفتند و به هر عملي دست زدند تا نور او را خاموش كنند. حقايق را تحريف كردند و بر ضد او روايات دروغين جعل كردند و بر منبرها زبان به سب و لعن او گشودند و هر كس كه از آن حضرت به نيكي ياد مي‌كرد را با تهديد و حبس و قتل كيفر دادند. آنان از انتشار روايات پيامبر كه متضمن فضيلتي از فضايل آن حضرت يا بالا بردن نام و ياد او بود، ممانعت كردند و حتي از نام‌گذاري كسي به نام علي جلوگيري كردند اما همه اين اعمال نتيجه‌اي نداشت جز آنكه مقام و نام علي بالاتر رفت.نام علي و ياد او مانند مُشك بود كه هر چه آن را مي‌پوشاندند، باز بوي عطر آن منتشر مي‌شد و همچون خورشيد تابان بود كه با كف دست پوشيده نمي‌شد و مانند روز روشن بود كه اگر يك نفر آن را نمي‌ديد، ديدگان ديگران مي‌ديد.»

علي (ع) و سياست انساني و مدبرانه

حكومت آنان كه صدها سال با تجبّر و تحكّم، با سلطه‌گري و خودكامگي، با خيانت و جنايت، با خشونت و قساوت، با فريبكاري و حيله‌گري بر مردم دوام يافت، رفت و از آنان جز يادواره‌اي نكبت‌بار نماند؛ اما نام و ياد علي(ع) در بلنداي هستي بر جا مانده است و حكومت او به عنوان زيباترين جلوه حكومت انساني و حكمراني حكيمانه در منظر ديده‌هاست؛ حكومتي كه با خواست مردم شكل گرفت و با بيعتي آزادانه تحقق يافت و هيچ‌كس براي بيعت تحت هيچ‌گونه فشاري قرار نگرفت؛ حكومتي كه هرگز حقوق مخالفان خود را زير پا نگذاشت و آزادي آنان را به بهانه‌هاي مختلف تحديد نكرد؛ حكومتي كه حقوق‌مداري را سرلوحه تنظيم روابط خويش قرار داد و حقوق يك‌طرفه را يكباره لغو كرد؛ حكومتي كه عدالت را به تمامي و همه‌ جانبه پاس داشت و آن را اساس همه چيز قرار داد. اميرمومنان علي (ع) سياست را در معنايي انساني، عقلاني و مدبرانه در خدمت مردمان مي‌شناخت و از سياست‌هاي رايج و پيشين كه همگي در خدمت قدرت و مُكنت و منزلت سياستمداران بوده به ‌شدت بيزار بود و همه وجود خود و حكومتش را براي هدايت مردمان به سوي خدا مي‌خواست. از اين رو هرگز از حدود و مرزهاي الهي فراتر نرفت و براي حفظ قدرت و حكومت و پيشبرد سياست‌ها و برنامه‌هاي اصلاحي خويش ذره‌اي ستم روا نداشت. آزادي را پاس داشت و حتي آن را از مخالفاني چون خوارج دريغ نداشت و بيش از هر چيز به آشنايي مردمان با حقوق‌شان اهتمام ورزيد كه حرمت مردمان را بالاترين امر مي‌ديد.

پيشواي موحدان سخت پايبند كيفيت استخدام وسيله بود و براي اهداف پاك و اصلاحي خود جز وسايل پاك و صالح را به كار نگرفت و در نامناسب‌ترين اوضاع و احوال و تحت بيشترين فشارها اجازه خودكامگي و بهره‌گيري از استبداد براي گشودن راه‌ها و حل مشكلات به كسي نداد و خود از اين‌گونه روش‌ها به‌ شدت پرهيز كرد. پيشواي عدالت‌خواهان جز به حق نمي‌انديشيد و جز براي حق عمل نمي‌كرد و از آنجا كه حق، استوار و راست و معتدل است از آن حضرت در ساحت عمل جز استواري و راستي و اعتدال- حتي در سخت‌ترين اوضاع و احوال- مشاهده نشد. آن پيشواي حق و عدل در راه حق جز به عدالت نرفت كه عدالت را مايه برپايي مردمان و وسيله اصلاح امور و سبب پاك شدن آدميان از گناه و ناراستي و مايه روشني چراغ اسلام مي‌دانست.

سياست اصلاح‌گرانه بر پايه حق و عدل

عدالت علي(ع) عدالتي همه‌ جانبه و فراگير و دقيق و بي‌نظير بود؛ و آن حضرت چنان بر عدالت پاي مي‌فشرد و چنان از آن دفاع مي‌كرد كه بسياري را خوش نيامد و در برابر آن حضرت ايستادند و غائله‌ها به پا كردند و فتنه‌ها انگيختند و لشكرها بياراستند. اما آن حضرت در عرصه سياست و حكومت صريح بود و صديق، استوار بود و سازش‌ناپذير، حكيم بود و خبير؛ پس قامت استوار كرد و حق و عدل را از كام باطل پيشگان و ستمگران بيرون كشيد هر چند كه آنان ناخواه بودند.اميرمومنان علي(ع) سياستي اصلاحگرانه بر پايه‌هاي حق و عدل را پيش گرفت و در اين راه هر سختي را براي خدا به جان خريد و در همين راه به شهادت رسيد. او در راهي كه رفت جز به خدا و صلاح مردمان نينديشيد و با محبت و رحمتي فراگير همه را به هدايت خواند و راه گشاده حق و عدل را ترسيم و آن را طي كرد و ذره‌اي استبداد نورزيد و خودرأيي نكرد.پيشواي آزادي‌خواهان، حقوق متقابل مردمان و زمامداران را در عمل به زيبايي جلوه بخشيد و ثابت كرد كه پيشوايان حق و عدل چگونه رفتار مي‌كنند و به كدام سيره پايبندند. آن حضرت راه نصيحت و انتقاد را بر مردم خود گشود تا زمامداران و كارگزاران، خود را از كجي و ناراستي حفظ كنند و همه همت خود را بر اصلاح امور متوجه كنند.

پيشواي اولين و آخرين با آن همه مقام و منزلت و جايگاه ويژه و خرد الهي و بصيرت سياسي، اهل شور و مشورت و راي زدن بود و هرگز از اين راه و رسم نيكو در حكومت و مديريت دور نشد تا به پيروان خود و همه زمامداران راه و رسم زمامداري بياموزد. علي(ع) پارسايي و ساده‌زيستي را پاس مي‌داشت كه بدين امور، انسان به آزادي حقيقي و خدمتگزاري واقعي دست مي‌يابد؛ و آن حضرت تاكيد مي‌كرد كه كارگزارانش ساده‌زيست و بي‌تكلف و مردمي باشند و از غلتيدن در برهوت دنيا و فرورفتن در مناسبات متكلفانه و دور شدن از مردمان بپرهيزند.اميرمومنان علي(ع) بر انصاف ورزيدن و از تبعيض دوري گزيدن اهتمامي شگفت داشت و اجازه نمي‌داد كسي به سبب وابستگي يا نزديكي يا خويشاوندي به او تبعيض روا دارد و از امتيازي برخوردار شود كه امتيازخواهي را بدبختي دنيا و آخرت مي‌دانست. حكومت آن حضرت حكومت تلاش براي تحقق آزادي، عدالت، امنيت، رفاهت، و زمينه‌سازي براي تربيت و تعالي فرد و جامعه. در مقام زمامداري شخص نمي‌تواند هر گونه خواست سلوك كند بلكه قرار گرفتن در جايگاه زمامداري اقتضائاتي دارد و لازم است كساني كه در چنين مرتبه‌اي قرار مي‌گيرند اين اقتضائات را به ‌درستي بشناسند و در عمل پايبند به آنها باشند. سلوك زمامداران و راه و رسم و روش و رفتار آنان در زندگي شخصي، اجتماعي و سياسي از مهم‌ترين آموزها در حكمراني امام علي(ع) است و آنچه بيشترين تاثير را در رفتار حكومتي دارد، نوع سلوك زمامداران است. در انديشه و سيره حكومتي امام علي(ع) شاخص‌ها در اين 3 عرصه چنين است:

سلوك شخصي

سلوك ساده‌زيستانه از لوازم حكومت حكيمانه است و پيشواي پارسايان، علي(ع) چنين سلوكي را براي زمامداران واجب و ضروري معرفي كرده و فرموده است: «إِنّ‌الله تعالي فرض علي أئِمّـ[ِ الْعدْلِ أنْ يُقدِّرُوا أنْفُسهُمْ بِضعفـ[ِ النّاسِ كيْلا يتبيّغ بِالْفقِيرِ فقْرُهُ.» (نهج‌البلاغه، كلام 209) خداي متعال بر پيشوايان دادگر واجب كرده است كه خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندي تنگدست را پريشان و نگران نكنند.فلسفه سلوك ساده‌زيستانه، در تنگنا قرار گرفتن زمامداران و عدم تامين كافي و درست آنان نيست بلكه آزادي از اشرافيت براي خدمت است، همراهي و همدردي با مردم ناتوان و درك ملموس زندگي آنان است در جهت تلاش براي بر پا كردن عدالت و رفاهت براي ايشان؛ و بازداشتن توانگران از سركشي و طغيان است. پيشواي موحّدان علي(ع) در اين‌ باره چنين رهنمود داده است: «إِنّ‌الله جعلنِي إِمامًا لِخلْقِهِ، ففرض عليّ التّقْدِير فِي نفْسِي و مطْعمِي و مشْربِي و ملْبسِي كضُعفاءِ النّاسِ، كيْ يقْتدِي الْفقِيرُ بِفقْرِي، و لا يطْغي الْغنِيُّ بِغِناهُ.» (الكافي، كليني، ج 1، ص 410) همانا خداوند مرا پيشواي خلقش قرار داده و بر من واجب كرده است كه درباره خودم(سلوك شخصي‌ام) و خوراك و نوشاك و پوشاكم مانند مردم ناتوان عمل كنم تا اينكه ناتوان به سيره فقيرانه من تأسّي كند و توانگر به وسيله ثروتش سركشي و طغيان نكند.اميرمومنان علي(ع) اين سلوك ساده‌زيستانه را پاس مي‌داشت و با تمام توان در جهت برپايي عدالت و رفاهت براي مردمان گام برمي‌داشت، چنانكه امام صادق(ع) درباره سلوك اميرمومنان(ع) فرموده است: «كان علِيٌّ ـ عليْهِ السّلامُ ـ أشْبه النّاسِ طُعْمـ[ً و سِير\ ً بِرسُولِ‌الله ـ صلّي‌الله عليْهِ وآلِهِ ـ و كان يأْكُلُ الْخُبْز و الزّيْت و يُطْعِمُ النّاس الْخُبْز واللّحْم.» (همان، ج 8، ص 165)

علي(ع) شبيه‌ترين مردمان به رسول خدا(ص) در اطعام و سيره بود و او خود نان و روغن زيتون مي‌خورد و به مردمان نان و گوشت مي‌خورانيد.امام علي(ع) سختي‌ها را بر خود هموار مي‌كرد و رفاه و آسايش را براي مردم فراهم مي‌نمود.

اميرمومنان علي(ع) معتقد بود كه زمامداران بايد مرزهاي ساده‌زيستي را پاس بدارند و از سلوك ساده‌زيستانه بيرون نروند تا بتوانند خدمتگزار مردمان و امانتدار آنان باشند. وقتي به آن حضرت گزارش رسيد كه استاندار بصره- عثمان بن حُنيْف- به ميهماني يكي از ثروتمندان بصره رفته است كه در آن مهماني، غذاهاي رنگارنگ تدارك شده و جاي فقرا خالي بوده است در نامه‌اي او را سخت سرزنش كرد و لزوم سلوك ساده‌زيستانه زمامداران را يادآور شد و فرمود: «اما بعد، ‌اي پسر حُنيف! به من گزارش داده‌اند كه مردي از جوانان بصره تو را به خوان ميهماني‌اش دعوت كرده است و تو بدانجا شتافته‌اي. خوردني‌هاي نيكو برايت آورده‌اند و پي‌درپي كاسه‌ها پيشت نهاده‌اند. گمان نمي‌كردم تو ميهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندشان به جفا رانده است و بي‌نيازشان دعوت شده. به آنچه مي‌خوري بنگر (آيا حلال است يا حرام؟) آن‌گاه آنچه حلال بودنش براي تو مشتبه بُود از دهان بينداز و آنچه را يقين به پاكيزگي و حلال بودنش داري تناول كن. آگاه باش كه هر پيروي پيشوايي دارد كه بايد به او اقتدا كند، و از نور دانش او روشني جويد. بدان كه پيشواي شما از دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو گِرده نان بسنده كرده است. بدانيد كه شما چنين نتوانيد كرد، ليكن مرا ياري كنيد به پارسايي و كوشيدن و پاكدامني و درستي ورزيدن. به خدا سوگند من از دنياي شما زر و سيمي نيندوخته‌ام، و از غنيمت‌ها و ثروت‌هاي آن مالي ذخيره نكرده‌ام، و براي اين جامه فرسوده‌ام بدلي مهيّا نساخته‌ام، و از زمين آن حتي يك وجب در اختيار نگرفته‌ام، و از اين دنيا بيش از خوراكي مختصر و ناچيز بر نگرفته‌ام. اين دنيا در چشم من بي‌ارزش‌تر و خوارتر از دانه‌اي تلخ است كه بر شاخه درختي بلوط برويد. آري، از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده تنها فدك در دست ما بود كه مردمي بر آن بخل ورزيدند و مردمي سخاوتمندانه از آن ديده پوشيدند. و بهترين داور پروردگار است، و مرا با فدك و جز فدك چه كار است؟ در حالي كه جايگاه فرداي آدمي گور است كه در تاريكي آن نشانه‌هايش ناپديد و اخبارش نهان مي‌گردد؛ در گودالي كه اگر گشادگي آن بيفزايد، و دست‌هاي گوركن فراخش كند، سنگ و كلوخ آن را بيفشارد، و خاكِ انباشته رخنه‌هايش را به هم آرد. من نفس خود را با پرهيزگاري مي‌پرورانم و [رام مي‌سازم] تا در روزي كه پربيم‌ترين روزهاست در امان وارد شد و در آنجا كه همه مي‌لغزند، پايدار ماند. اگر مي‌خواستم مي‌توانستم از عسل خالص و مغز گندم و بافته ابريشم براي خود خوراك و پوشاك تهيّه كنم. اما هرگز هوا و هوس بر من چيره نخواهد شد و حرص و طمع مرا به گزيدن خوراك‌ها نخواهد كشيد. در حالي كه ممكن است در سرزمين حجاز يا يمامه كسي باشد كه حسرت گِرده ناني برد، يا هرگز شكمي سير نخورد. آيا من سير بخوابم و پيرامونم شكم‌هايي باشد از گرسنگي به پشت دوخته و جگرهايي سوخته؟ يا چنان باشم كه آن شاعر گفته است: اين درد تو را بس كه شب سير بخوابي و گرداگردت شكم‌هايي گرسنه و به پشت چسبيده باشد. آيا بدين بسنده كنم كه مرا اميرمومنان گويند و در ناخوشايندي‌هاي روزگار شريك آنان نباشم؟ يا در سختي‌هاي زندگي براي‌شان نمونه نباشم؟» (نهج‌البلاغه، نامه 45) بنابراين زندگي شخصي زمامداران در مراتب مختلف آن، امري صرفا شخصي نيست و بايد سلوكي ساده‌زيستانه را در وجوه گوناگون زندگي خود پاس بدارند.

سلوك اجتماعي

سلوك مردمدارانه از لوازم انفكاك‌ناپذير حكومت حكمت است زيرا پاس داشتن حرمت و حقوق مردمان، و حفظ كرامت و عزت ايشان، و رفق و مدارا با آنان، و پرهيز از احتجاب و فاصله گرفتن و امتيازخواهي از مباني حكومت خردمندانه است. اميرمومنان علي(ع) بر سلوك مردمدارانه تاكيدي شگفت داشت و اجازه نمي‌داد كه كارگزاران حكومت او از اين سلوك فاصله گيرند و به سلوكي ملوكانه نزديك شوند. آن حضرت خوش‌رفتاري با مردمان و نزديكي به ايشان و فروتني در برابر آنان و خدمتگزار بودن زمامداران و كارگزاران را حق مردمان بر مسوولان حكومت مي‌دانست، نه لطف و مرحمتي از سر منّت بديشان. امام علي(ع) در نامه‌اي به فرماندهان سپاه چنين يادآور شده است: «أمّا بعْدُ، فإِنّ حقًّا علي الْوالِي ألاّ يُغيِّرهُ علي رعِيّتِهِ فضْلٌ نالهُ، و لا طوْلٌ خُصّ بِهِ؛ و أنْ يزِيدهُ ما قسم‌الله لهُ مِنْ نِعمِهِ دُنُوًّا مِنْ عِبادِهِ، و عطْفًا علي إِخْوانِهِ.» (همان، نامه 50) اما بعد بر سرپرست است كه اگر به زيادتي رسيد يا نعمتي مخصوص وي گرديد، موجب دگرگوني او نشود؛ و آنچه خداوند از نعمت خويش نصيبش كرده بر نزديكي وي به بندگان خدا و مهرباني او به برادرانش بيفزايد.

مديريت در حكمراني حكيمانه، خود را از مردمان دور نگاه داشتن و در برج عاج نشستن و دستي از دور بر آتش داشتن نيست، كه با مردم بودن و در ميان مردم زيستن و همگام و همراه يكديگر به اداره امور برخاستن است؛ همراهي و مشاركت و همدلي و معاضدت ركن اساسي در حكمراني حكيمانه است. اميرمومنان علي(ع) در عهدنامه مالك اشتر چنين آموزش داده است: «مباد كه دور از چشم مردم ديري در سراپرده سياست بماني كه غيبت زمامداران از ملت، منشأ كم‌آگاهي از جريان‌هاي كشور باشد و غيبت از مردم پيوندشان را با آنچه پس پرده است، مي‌گسلد؛ و در نتيجه مسائل كوچك در چشمشان بزرگ و مسائل بزرگ، كوچك، زيبايي‌ها، زشت و زشتي‌ها، زيبا جلوه مي‌كند و حق و باطل در هم مي‌آميزد. واقعيت جز اين نيست كه زمامدار، آدمي بيش نباشد و جريان‌هايي را كه ديگران از او پوشيده مي‌دارند، نمي‌تواند دريابد و به درستي بشناسد و بر پيشاني حق نشانه‌هايي خاص نباشد كه به ياري آنها راست و دروغ باز شناخته شود.» (همان، نامه 53) اميرمومنان علي(ع) تأكيد مي‌كرد كه كارگزارانش در سلوك اجتماعي خود بر مردمان امتيازجويي نكنند و در آنچه همگان برابرند، براي خود امتيازي قرار ندهند و هيچ گونه سوءاستفاده‌اي از جانب خود و خويشان و وابستگان‌شان صورت نپذيرد چنانكه در عهدنامه مالك اشتر چنين فرموده است: «و إِيّاك و الاِسْتِئْثار بِما النّاسُ فِيهِ أُسْو\ٌ.» (همان) بپرهيز از آنكه چيزي را ويژه خود گرداني كه بهره همه مردم در آن يكسان است.همچنين در عهدنامه مالك اشتر چنين فرمان داده است: «آنگاه [بدان] كه سرپرست، ويژگان و نزديكاني دارد كه خوي برتري جستن و خودگزيني دارند و [به حق ديگران] دست دراز كردن و در معاملت انصاف و داددهي را كمتر به كار بستن. پس ريشه ستم اينان را با بريدن اسباب آن برآر و به هيچ‌يك از اطرافيان و خويشاوندانت زميني را به بخشش وامگذار. و نبايد از تو چشم داشته باشند كه[با استفاده از نفوذ وابستگي خويش به تو] پيماني ببندند كه در زمينه آبياري زميني يا كار مشتركي كه دارند به مردم همسايه با زمين خود زيان برسانند، يعني هزينه آن را بر دوش ديگران بار كنند و در نتيجه گوارايي و شيريني سود آن به ايشان رسد نه تو و ننگ آن در اين جهان و آن جهان بر تو ماند.» (همان) امام علي(ع) سلوك فروتنانه زمامداران و كارگزاران با مردمان را پاس مي‌داشت و از كارگزاران خود مي‌خواست كه با سلوكي فروتنانه و رفتاري مردمدارانه خدمتگزاري كنند. آن حضرت در نامه‌اي به برخي كارگزاران خود چنين سفارش كرده است: «و اخْفِضْ لِلرّعِيّـ[ِ جناحك، و ابْسُطْ لهُمْ وجْهك، و ألِنْ لهُمْ جانِبك وآسِ بيْنهُمْ فِي‌اللّحْظـ[ِ و النّظْرةِ، و الاِشار\ ِ و التّحِيّـ[ِ، حتّي لايطْمع الْعُظماءُ فِي حيْفِك، و لا ييْأس الضّعفاءُ مِنْ عدْلِك.» (همان، نامه 46) در برابر مردمان فروتن باش و آنان را با گشاده‌رويي و نرم‌خويي بپذير و با همگان يكسان رفتار كن و مساوات را حّي در گوشه چشم افكندن و نگاه كردن و درود و تحّت رساندن پاس دار تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند. پيشواي آزادگان، علي(ع) پرهيز از تشريفات و مناسبات ملوكانه را از امور مهم در سلوك اجتماعي زمامداران و كارگزاران برمي‌شمرد و خود به ‌شدت از آن اجتناب مي‌كرد. هنگامي كه امام(ع) براي پيكار با قاسطين عازم صفين بود به شهر «انْبار» رسيد. دهبانان انبار براي وي پياده شدند و پيشاپيشش دويدند. فرمود:«اين چه كار بود كه كرديد؟» گفتند:«عادتي است كه داريم و بدان اميران خود را بزرگ مي‌شماريم.» فرمود:«به خدا كه اميران شما از اين كار سودي نبردند، و شما در دنياي‌تان خود را بدان به رنج مي‌افكنيد و در آخرت‌تان بدبخت مي‌شويد. و چه زيانبار است رنجي كه كيفر در پي آن است و چه سودمند است آسايشي كه با آن از آتش در امان است.» (همان، حكمت 37) اميرمومنان علي(ع) در وجوه گوناگون سلوك اجتماعي زمامداران و كارگزاران بر رفتاري متواضعانه و مردمدارانه تأكيد مي‌ورزيد و اجازه نمي‌داد كه چنين سلوكي از سوي كارگزاران او ناديده گرفته شود، يا از جانب مردمان خو كرده به مناسبات ملوكانه زير پا گذاشته شود.

سلوك سياسي

در حكومت حكمت، سلوك سياسي زمامداران و كارگزاران سلوكي حكيمانه است كه در اين سلوك مناسبات سلطه‌گرانه و رفتار خودكامانه هيچ جايي ندارد و پايبندي به حدود الهي و رعايت كيفيت استخدام وسيله اصل شمرده مي‌شود، و اعتدال و انصاف در همه امور حفظ مي‌شود، و مردمان نامحرم تلقي نمي‌شوند و صراحت و صداقت سياسي جلوه دارد و همه امور شفاف است، و رفق و مدارا با مردمان و رحمت و محبت بديشان اساس امور است. امام علي(ع) با دقت و شدت اين سلوك را پاس مي‌داشت. آن حضرت در نامه خود به اشْعث بن قيْس، استاندار آذربايجان اينگونه نوشت: «ليْس لك أنْ تفْتات فِي رعِيّـ[ٍ.» (همان، نامه 5) اين حق براي تو نيست كه در ميان مردمان به استبداد و خودرأيي عمل نمايي.اميرمومنان علي(ع) در ابتداي عهدنامه مالك اشتر به آموزش سلوك سياسي پرداخته و چنين رهنمود داده است: «پس نيكوترين اندوخته خود را كردار نيك بدان و هواي خويش را در اختيار گير، و بر نفس خود بخيل باش و زمام آن را در آنچه برايت روا نيست رها مگردان، كه بخل ورزيدن بر نفس، داد آن را دادن است در آنچه دوست دارد، يا ناخوش مي‌انگارد. و قلب خود را از مهرباني و دوستي و لطف به مردمان لبريز ساز، و مبادا نسبت به آنان چون جانور درنده آزار‌كننده‌اي باشي كه خوردن‌شان را غنيمت شماري زيرا مردمان دو دسته‌اند: دسته‌اي برادر ديني تواند و دسته ديگر در آفرينش با تو همانندند. گناهي از ايشان سر مي‌زند، يا علت‌هايي بر آنان عارض مي‌شود، يا خواسته و ناخواسته خطايي بر دست‌شان مي‌رود. به خطاي‌شان منگر و از گناه‌شان در گذر، چنانكه دوست داري خداوند بر تو ببخشايد و گناهت را عفو فرمايد؛ چه تو برتر آناني و آنكه بر تو ولايت دارد از تو برتر است و خداوند از آنكه تو را ولايت داد بالاتر و او ساختن كارشان را از تو خواست و آنان را وسيله آزمايش تو ساخت. و خود را آماده جنگ با خدا مكن كه كيفر او را نتواني برتافت و در بخشش و آمرزش از او بي‌نيازي نخواهي يافت؛ و بر بخشش پشيمان مشو، و بر كيفر شادي مكن، و به خشمي كه تواني خود را از آن برهاني مشتاب. و مبادا بگويي من اكنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از آنان اطاعت كردن؛ كه اين عين راه يافتن فساد در دل و خرابي دين، و نزديك شدن تغيير و تحول [در قدرت] است.» (همان، نامه 53) پيشواي عدالت‌خواهان، علي(ع) در عهدنامه مالك اشتر، او را به سلوكي انساني در عرصه سياست فرمان مي‌دهد كه مبتني بر انديشه‌اي خردمندانه و رفتاري حكيمانه است. امام علي(ع) در ادامه عهدنامه مالك اشتر چنين فرمان داده است: «نسبت به خداوند و نسبت به مردمان از جانب خود، و از سوي خويشاوندان نزديكت و از سوي رعاياي مورد علاقه‌ات، انصاف به خرج ده! كه اگر به انصاف عمل نكني ستم نموده‌اي؛ و كسي كه بر بندگان خدا ستم كند، افزون بر بندگان، خدا نيز دشمن او بُود؛ و آن را كه خدا دشمن گيرد، دليل وي نپذيرد و او با خدا سرِ جنگ دارد، تا آنگاه كه بازگردد و توبه آرد؛ و هيچ چيز چون بنياد ستم نهادن، نعمت خدا را دگرگون ندارد، و كيفر او را نزديك نيارد، كه خدا شنواي دعاي ستمديدگان است و در كمين ستمگران. و بايد از كارها آن را بيشتر دوست بداري كه با ميانه‌روي سازگارتر بُود و عدالت را فراگيرتر و در جلب خشنودي مردم گسترده‌تر كه ناخشنودي همگاني، خشنودي خواص را بي‌اثر گرداند، و خشم خواص، خشنودي همگاني را زياني نرساند... و همانا آنان كه دين را پشتيبانند و موجب انبوهي مسلمانان، و آماده پيكار با دشمنان، عامه مردمانند. پس بايد گرايش تو به آنان بُود و ميلت به سوي ايشان.» (همان)

حكومت حكمت

اميرمومنان علي(ع) در سلوك سياسي خود رسوم كهن و رايج عرصه سياست و حكومت را كه چون سدي ميان زمامداران و مردمان است زير پا گذاشت و طومار روابط محافظه‌كارانه با گردنكشان و مناسبات ملاحظه‌كارانه با گردن‌فرازان و فرهنگ رياكارانه با مستبدان را در هم نورديد و جلوه زيباي سلوك سياسي حكيمانه را عينيت بخشيد و فرمود:«زشت‌ترين خوي زمامداران نزد صالحان اين است كه مردمان بپندارند كه آنان دوستدار فخر و مباهات و بزرگ‌منشي‌اند و بناي كار خود را بر كبر و خودخواهي مي‌نهند... پس با من چنان كه با سركشان سخن گويند، سخن مگوييد و چونان كه با تيزخويان رفتار كنند از من كناره مجوييد، و با ظاهرآرايي آميزش مداريد و شنيدن حق را بر من سنگين مپنداريد، و نخواهم مرا بزرگ انگاريد، چه آن كس كه شنيدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وي دشوار بُود، كار به حق و عدالت كردن بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق، يا راي زدن به عدالت بازمايستيد، كه من نه برتر از آنم كه خطا نكنم، و نه در كار خويش از خطا ايمنم، مگر كه خدا مرا در كار نفس كفايت كند كه از من بر آن تواناتر است.» (همان، خطبه 216) پيشواي آزادگان مبناي سلوك سياسي خود را بر صراحت و صداقت قرار داده بود و اين مبنا را در خطبه آغازين حكومت خويش اعلام فرمود:

«ذِمّتِي بِما أقُولُ رهِينـ[ٌ و أنا بِهِ زعِيمٌ ... و‌الله ما كتمْتُ وشْمـ[ً، و لا كذبْتُ كِذْبـ[ً». (همان، خطبه 216) پيمان من بدانچه مي‌گويم در گرو است، و به درستي گفتارم متعهد و متكفلم... به خدا سوگند هرگز به اندازه سر سوزني حقيقت را پنهان ندارم و هيچ گونه دروغي نگويم .اميرمومنان علي(ع) در نامه‌اي به سران سپاه خود درباره سلوك سياسي خويش چنين آورده است: «بدانيد حق شماست بر من كه چيزي را از شما نپوشانم جز راز جنگ-كه از پوشاندن آن ناگزيرم- و كاري را [جز در حكم شرع] بي‌راي زدن با شما انجام ندهم، و حق شما را از موقع آن به تأخير نيفكنم، و تا آن را نرسانم وقفه‌اي در آن روا ندارم، و همه شما را در حق برابر دانم؛ و چون چنين كردم، نعمت دادن شما بر خداست، و اطاعت من بر عهده شماست.» (همان، نامه 50) سلوك سياسي امام علي(ع) بر گشودن راه نصيحت و انتقاد، و استقبال از آن، و صراحت در سخن و صداقت در عمل، و مشورت و راي‌زني در كارها و حق‌مداري در امور استوار بود. اميرمومنان علي(ع) كارگزاران خود را به چنين سلوكي فرا مي‌خواند. آن حضرت در عهدنامه مالك اشتر بدو چنين سفارش فرمود: «و حق را از آنِ هر كه بُود بر عهده‌دار، نزديك يا دور، و در اين‌ باره شكيبا باش و اين شكيبايي را به حساب خدا بگذار. هرچند اين رفتار با خويشاوندان و اطرافيانت بُود، و عاقبت آن را با همه دشواري كه دارد، چشم دار، كه پايان آن پسنديده است و سرانجامش فرخنده. و اگر مردمان بر تو گمان ستم بردند، عذر خود را آشكارا با آنان در ميان بگذار، و با اين كار از بدگماني‌شان به در آر، كه بدين رفتار، خود را به عدالت خوي داده باشي و با مردمان مدارا كرده و با عذري كه مي‌آوري بدانچه خواهي رسيده، و آنان را به راه حق آورده.» (همان، نامه 53) سرور حكيمان، حكومت را اين چنين حكيمانه مي‌خواست و صورت و سيرت نيكوي حكومت حكمت را با انديشه و سلوك خود بياراست.

پژوهشگر و استاد دانشگاه

 


« و حق را از آنِ هر كه بُود بر عهده‌دار، نزديك يا دور، و در اين‌ باره شكيبا باش و اين شكيبايي را به حساب خدا بگذار. هرچند اين رفتار با خويشاوندان و اطرافيانت بُود، و عاقبت آن را با همه دشواري كه دارد، چشم دار، كه پايان آن پسنديده است و سرانجامش فرخنده. »(نامه به مالك‌اشتر)

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون