خورشيد صلح
مرتضي ميرحسيني
جنگ در ساحل هاليس: چنانكه ميدانيد مادها يكي از اقوامي بودند كه در مقطعي از دوران باستان دولتي پايدار در بخشهايي از شمال و غرب سرزمين ايران برپا كردند و مرزهاي قلمرو خود را تا آسياي صغير و بينالنهرين گسترش دادند. آنها در دوره فرمانروايي هوخشتره با بابِليها پيمان اتحاد و خويشاوندي بستند، آشوريها را در نينوا فروشكستند و در مسير پيشروي به سوي غرب و در آرزوي رسيدن به سواحل درياي مديترانه با دولت ليدي مواجه شدند.
چندي پيش از اين مواجهه، فرمانرواي ليدي شماري از دشمنان مادها و چند فراري خائن را در خاك خود پذيرفته و به آنها پناه داده
بود.
هوخشتره پيامي براي وي فرستاد و تسليم بيچون و چراي فراريان و دشمنانش را مطالبه كرد. شاه ليدي تهديد او را درخور اعتنا نديد و از تحويل پناهندگان خودداري كرد.
اين آزردگي و خصومت پنهان ميان دو طرف باقي ماند تا اينكه مرزهاي دو دولت به هم رسيد و آنها با يكديگر همسايه شدند. جنگ خونيني كه از مدتي پيش اجتنابناپذير شده بود با پيشروي و هجوم مادها آغاز شد و با مقاومت سرسختانه سپاه ليدي ادامه يافت. اين جنگ با افت و خيز بسيار، نزديك به پنج سال طول كشيد و برنده و بازنده قطعي آن معلوم نشد. تا اينكه سال 585 پيش از ميلاد در چنين روزي (28 مه) خورشيدگرفتگي ناگهاني همه را هراسان و مبهوت كرد.
به نوشته زرينكوب: «كسوف كلي در نزد هر دو حريف نشانه ناخرسندي خدايان از يك جنگ طولاني تلقي شد و هر دو طرف را براي اقدام به مذاكره و تسليم به حكميت آماده كرد.» پادشاه بابِل كه خودش هم از توسعهطلبي مادها و جابهجايي مرز ميان دولتهاي منطقه نگران بود ميان آنها واسطه شد و در عقد پيمان صلح نقش موثري ايفا كرد.
طبق قراري كه همه طرفهاي درگير در جنگ بر آن توافق كردند رود هاليس (قزل ايرماق كنوني) مرز ميان دو پادشاهي تعيين شد و آتش اين جنگ پرهزينه و فرساينده سرانجام فرونشست.
همچنين اجراي حكم اعدام ژاندارك، او دختري نوجوان متولد يكي از روستاهاي شرق فرانسه و قهرمان ملي اين كشور در دوران جنگهاي صدساله با انگليسيها بود كه به اتهام ضديت با كليسا زنده زنده سوزانده شد، بعدها از او رفع اتهام كردند و نامش را در فهرست شهداي قديس تاريخ مسيحيت جاي دادند.
داستان زندگي او يكي از فصلهاي شاخص تاريخ اروپا در قرون وسطي محسوب ميشود و مرور آنچه او كرد و فرجام تلخي كه برايش رقم خورد تصوير گويايي از جامعه اروپا در آن دوران به ما نشان ميدهد (1431)؛ انتشار رمان تورتيلا فلت نوشته جان اشتاينبك، داستاني ساده و آميخته به طنز درباره 6 كارگر دورهگرد. اين رمان به نقطه عطفي در زندگي ادبي اشتاينبك تبديل شد و براي او شهرت و اعتبار به همراه آورد. برخي منتقدان نگاه ترحمآميز اشتاينبك به شخصيتهاي فرودست و بيكس و كار داستانش را ستودند، اما خود وي به اين تفسير معترض شد و گفت كه هرگز احساسي جز عشق نسبت به آنها نداشته است (1935)؛ پاكستان با آزمايش موفق هستهاي به جمع كشورهاي داراي چنين تسليحاتي پيوست (1998).