با اين رفراندوم مخالفم
علي شكوهي
در يكي از كانالها در شبكه مجازي، نوشتهاي از دوستم جناب دكتر محمدجواد غلامرضا كاشي، استاد فلسفه سياسي دانشگاه علامه طباطبايي خواندم كه عنوان آن چنين است: «رفراندومي كه همهچيز را تغيير خواهد داد...!» در ذيل اين عنوان، ايشان خواستار ارجاع تصميمگيري درباره مساله ما و امريكا به يك رفراندوم و كسب تكليف از مردم شده است. استدلال اين نوشته هم به تاثيرات درازمدت اصل رفراندوم بر فضاي سياسي كشور بازميگردد و هم به نتايج مثبتي كه اين امر بر تامين منافع ملي ايران دارد. قصد ندارم تكتك اين ادله را مورد خدشه قرار دهم چون با ايشان كاملا موافقم كه بايد از رفراندوم به عنوان يك روش قانوني براي قانونگذاري در مسائل مهم بهره گرفت. اما در مساله ايران و امريكا بنا به دلايلي موافق برگزاري رفراندوم نيستم و برخي را برجستهتر مطرح ميكنم. اول- برگزاري رفراندوم در حوزه مسائل داخلي بايد بر حوزه مسائل خارجي اولويت داشته باشد. مسائل داخلي فراواني داريم كه موضوع اختلاف بوده و پيرامون آن نظرات متفاوتي مطرح است و ظاهرا نتوانستهايم از طرق قانوني ديگر، راهكار مورد توافقي براي آن بيابيم. حوزه مسائل داخلي را خودمان اداره ميكنيم و پاي دشمن يا بيگانه در ميان نيست و نگران از دست رفتن منافع ملي نيستيم. به همه دستاوردهايي كه برگزاري رفراندوم از منظر سياسي و فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي دارد، ميتوان با برگزاري رفراندوم در موضوعات داخلي رسيد ولي در مسائل بينالمللي اصلا برگزاري رفراندوم مناسب نيست يا دستكم اولويت نبايد داشته باشد، زيرا پاي منافع ملي كلان كشور در ميان است و يك طرف ماجرا، ممكن است دولتي ديگر باشد كه اتفاقا با ما تعارض منافع شديد هم دارد. دوم- به خاطر دارم در عصر دولت اصلاحات، يك نشريه در نظرخواهي از صاحبنظران سياسي، گفتوگويي هم با مرحوم ابراهيم يزدي داشت. ايشان كه در آن زمان متهم به طرفداري از غرب و رابطه با امريكا بود، طبعا بايد از برگزاري رفراندوم در اين زمينه استقبال ميكرد ولي آن مرحوم بهشدت با برگزاري رفراندوم در زمينه رابطه ايران و امريكا مخالفت كرد. به نظر ايشان ما نبايد در زمينه مسائل خارجي اقدام به رفراندوم كنيم چون پاي كشورهاي ديگر و منافع ملي در ميان است. به نظر ايشان فرضا اگر در اين زمينه رفراندومي برگزار شود، ما با دو پاسخ مواجه خواهيم بود؛ اول اينكه مردم به عاديسازي رابطه راي منفي ميدهند. در اين صورت وضعيت كنوني تداوم خواهد يافت در حالي كه تامين منافع ملي ما شايد منوط به ايجاد رابطه باشد و طبعا بعد از اعلام نتيجه رفراندوم، ديگر نميشود دنبال تامين منافع ملي از طريق عاديسازي روابط رفت. پاسخ دوم اين است كه مردم در رفراندوم، به عاديسازي رابطه و انجام مذاكره راي مثبت ميدهند. در اين صورت طرف مقابل، مطمئن است كه حكومت مجبور به مذاكره و ايجاد رابطه است و طبعا سر ميز مذاكره، زيادهخواهي خواهد كرد و در آن صورت تامين منافع ملي براي مذاكرهكنندگان بسيار دشوار و شايد ناممكن خواهد شد. اين سخن مرحوم ابراهيم يزدي را همچنان داراي منطق دروني مستحكم ميدانم و به همين دليل اصلا موافق برگزاري رفراندوم در اين باره نيستم. سوم- اينكه برگزاري رفراندوم موجب توجه اذهان به داخل شده و فضاي بينالمللي را متاثر ميكند و روند افزايش فشارها را فاقد مشروعيت خواهد كرد و داستان جدا كردن نظام سياسي از مردم معناي خود را از دست خواهد داد و اينكه نظام سياسي در فرآيند اجرايي كردن تصميم مردم با قدرت بيشتري ميتواند عمل كند و مردم خود مسووليت پيامدهاي تصميم خود را ميپذيرند، شايد در جاي خودش درست باشد اما اينكه قطعا باعث تامين منافع ملي ما هم شود، محل بحث است. رفراندوم در درازمدت شكاف تاريخي
دولت-ملت را كاهش و مشاركت اجتماعي و سياسي را افزايش خواهد داد اما تعامل با امريكا، موضوعي نيست كه با يك نظرخواهي از مردم بشود درباره آن تصميم گرفت و بر اين اساس ماهيت امريكا را تعيين يا تعويض كرد و مطمئن بود كه منافع ملي كشور هم تامين خواهد شد. چهارم- گاهي نتيجه رفراندوم تحتتاثير عواملي رقم ميخورد كه لزوما منطبق بر واقع نيست و التزام به آن موجب خساراتي خواهد شد. رفراندوم خروج انگليس از اتحاديه اروپا نمونهاي از نظرخواهي مستقيم از مردم براي يك امر خارجي است كه اكنون موجب بروز بحرانهايي در اين كشور شده است. مطابق نتيجه رفراندوم، اين كشور بايد از اتحاديه اروپا خارج شود اما از نظر فني و كارشناسي، سياستمداران انگليسي به آساني قادر به اجراي آن نيستند و در مواردي آن را به زيان منافع ملي خود ميدانند و شاهديم كه يك نخستوزير كنار كشيد تا «ترزا مي» براي اجراي «برگزيت» نخستوزير شود اما اكنون او هم ناكام ماند و استعفا داد.
در عين حال كه با برگزاري رفراندوم در زمينه مساله ايران و امريكا مخالفم اما با جناب دكتر غلامرضا كاشي موافقم كه «برگزاري هر از گاهي رفراندوم و ورود مستقيم مردم به عرصه تصميمگيري، يكباره همه چيز را دگرگون خواهد كرد. نفرتهاي انباشته، خشمهاي فروخفته، بدگمانيها و آرزوهاي خطرناك، رخت برميبندند و مردم سر و چشم خود را متوجه داخل ميكنند و بسترهاي پرنيرويي براي اعاده و احياي خويشتن ملي ما فراهم خواهد شد.»