بازخواني روايت داريوش شايگان
شاعرانگي ايرانيان
يك سال از درگذشت داريوش شايگان متفكر تاثيرگذار ايراني مي گذرد. به اين مناسبت عصر شنبه 18 خرداد در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي نشستي در بررسي روايت شايگان از شاعرانگي ايراني برگزار شد. در ادامه گفتارهاي دو تن از سخنرانان اين نشست از نظر مي گذرد.
فقدان حضور: منظومه معرفتي مخرب ايرانيان
حسن محدثي گيلوايي
در پنج گنج حضور نوشته داريوش شايگان كه درباره شاعران ايراني است، فقدان حضور ميبينم؛ فقدان حضوري كه شاعرانگي ايرانيان هم در آن سهمي داشته است زيرا قوامبخش مولفهاي از منظومه معرفتي ايرانيان بوده است. از منظومهاي سخن ميگويم كه ذهن و زبان ايراني را در سيطره جهان فرامحسوس قرار داده است و او را از اقامت در اين جهان و كندوكاو در آن و دستكاري آن باز داشته است. اين منظومه معرفتي كه شاعرانگي انسان ايراني و فرهنگ ايراني نيز مقوم آن بوده تا آنجا پيش رفته كه انسان فرهيخته ايراني را چه در ادبيات و چه در فلسفه و چه در عرفان به سوي استحاله تمامي حواس خود پيش برده است.انسان ايراني در اين منظومه معرفتي همواره مشتاق ملكوتي است كه عالم مادي در برابر آن سرابي بيش نيست. حضوري كه شايگان از آن سخن گفته در حقيقت روي ديگر بيحضوري است زيرا هر بار انسان به فراروي از اين جهان دعوت شده است. آنچه شايگان را به ستايش واداشته آيا نميتواند مايه ملامت و سرزنش نيز باشد؟ آيا آنچه چنين ايرانيان را مقهور و مسحور نبوغ گرانمايه شاعرانشان ساخته كه دمي از حضور فعال آنان غافل نميمانند و به اعماق سرشتشان رسوخ كرده و سايهاي سنگين بر كل جهانبيني آنان افكنده است، نميتواند در فقدان حضور ايراني در كاروان عمارتكننده جهان ذيمدخل تلقي شود؟ وقتي شايگان از روي تحسين ميگويد، رفتاري كه ايرانيان با بزرگان شعر و ادب خويش دارند در هيچ تمدن ديگري از دنيا نظير ندارد،آدمي ناخواسته به ياد پيرمرد خنزرپنزري بوف كور هدايت و كوزهاش ميافتد. شايگان گرچه از پنج گنج حضور سخن گفته اما در عين تحسين پنج شاعر بزرگ و تحسين و تمجيد انسان ايراني، هوشيارانه لحظهاي از مستي تحسينِ خويشتنِ ايراني سر بلند ميكند و از تيغ دو دمي سخن ميگويد كه لبه ديگرش تفكر آزاد را نشانه ميگيرد و در نهايت به قيدي دستوپاگير بدل ميشود. همين هوشياري شايگان است كه به منتقد اثر او اجازه ميدهد در ذيل سخنان او به نحوي جسارتآميز از منظومه معرفتي مخرّب ايرانيان سخن بگويد؛ منظومه معرفتياي كه به نظر ميرسد به سهم خويش نهال تفكر تجربي- تحليلي را در اين سرزمين خشكانده است.
روايت داريوش شايگان از هويت ايراني
سيدجواد ميري
داريوش شايگان(۱۳۱۳-۱۳۹۷) يكي از جهانيترين متفكران معاصر ايران است. براي فهم منظومه فكري شايگان بايد سير تطورات فكري او را طي 6 دهه متمادي مورد رصد قرار داد و چرخشهاي بنيادين آن را به دقت مورد توجه قرار داد و شايگان پيشا از انقلاب و پسا از انقلاب را نيز مورد مداقه انتقادي قرار داد. انقلاب اسلامي هم در معنايي تئوريك آن و هم در ساحت سياسي آن در سال ۱۳۵۷ در ايران بسياري از بنيانهاي فكري شايگان را تحت تاثير قرار داد سپس استقرار نظام ديني نوع تعبير شايگان را از مذهب و نسبتش با انقلاب مذهبي را به شدت دگرگون كرد.
به عنوان مثال، شايگان در دهه 40 و 50 خورشيدي، كتاب آسيا در برابر غرب را نوشت كه حاصل آشنايي او با محيطهاي روشنفكري ايران و ديدارهاي منظم او با هنرمندان و نويسندگان مطرح ايراني بود و شايد بتوان ادعا كرد كه روايت شايگان از برساختن هويتي آسيايي در برابر غرب در ادامه تأملات فرديد و غربزدگي جلال آلاحمد بود كه او را به اين نتيجه رسانده بود كه غربزدگي نه فقط جهل هست به غرب و با آگاهي در تقدير تاريخي خودمان است بلكه همراه با بيگانگي از خودمان نيز است.
البته پيش از آنكه بتواند در برابر غرب، هويتي شرقي را برسازد به سراغ جهان هند شتافت به سخن ديگر، شايگان پيش از رويارويي با غرب، شرق را از درون شناخت و به گفته خويش ۷ سال از غرب بريد و تلاش كرد فضاي سينه خويش را از هواي جاودانه پيران فرزانه شرق پر كند و اين سير و سلوك در دنياي درون سنت منجر به آشنايي عميق او با علامه طباطبايي، ابوالحسن رفيعيقزويني، مهدي الهيقمشهاي و سيدجلالالدين آشتياني شد اما انقلاب ۱۳۵۷ باعث يك تغيير اساسي در انديشه داريوش شايگان شد. ظهور انقلاب و بسط اسلام سياسي موجب شد كه شايگان دريابد كه تفاوت شديدي بين اسلام سياسي و اسلام معنوي وجود دارد. شايگان در كتاب «انقلاب مذهبي چيست» كه در سال ۱۹۸۲ به فرانسه چاپ كرده بود، مساله ايدئولوژي كه در سال ۱۹۸۲ رابطه آن با مذهب را بررسي و تلاش كرده بود نه تنها روحيه غيرعقلاني خويش را مورد نقد و بررسي قرار دهد بلكه علل گرايش بسياري از روشنفكران عصر خويش را به ايده انقلاب ديني مورد واكاوي قرار داد.
به سخن ديگر، شايگان بعد از انقلاب با شايگان پيش از انقلاب تفاوتهاي جدي كرده بود. او كه تحت تاثير هايدگر، نقاد غرب و بر اين باور بود كه غرب از نومن (وجود) جدا شده و به موجود (فنومن) پرداخته و اين جدايي در روايت شايگان يعني فاصله گرفتن از حقيقت و محدود شدن به ساحت پديدارها اما در دهه ۷۰ خورشيدي پس از تمايز بين انقلاب مذهبي و انقلاب سياسي در دهه ۷ خورشيدي اين بار شايگان به ايده هويت چهلتكه و همزيستي مسالمتآميز ميرسد و نتيجه اين تحول كتاب «افسونزدگي جديد: هويت چهلتكه و تفكر سيار» است كه در دهه ۸۰ خورشيدي وارد عرصه تفكر ايراني ميشود. روايت شايگان از پنج اقليم حضور بحثي درباره شاعرانگي ايرانيان به گونهاي، جزيي از دغدغه شايگان درباره افق معنوي و جايگاه سنت حكمي در جهان ايراني است كه زاويه ديد او را نسبت به خصلت ايراني نشان ميدهد.