• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4390 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۶ خرداد

يك بستر و دو رويا (۲)

عباس عبدي

فارغ از اين نكته محوري كه درباره اين قتل و اهميت كشته شدن يك انسان گفتم، دوست دارم كه به وجوه ديگر اين ماجرا بپردازم. ممكن است برخي دوستان يا خوانندگان اين نحوه ورود به ماجرا را نپسندند، در اين صورت مي‌توانيم گفت‌وگو كنيم بلكه به نتيجه بهتري برسيم. ابتدا درباره آقاي نجفي مي‌نويسم. شايد حداقل در 15 سال گذشته در بيشتر از 50 جلسه حضور داشته‌ام كه آقاي نجفي يا عضو آن بوده‌اند يا حتي مدير جلسه بوده‌اند. به جرات مي‌توانم بگويم كه يكي از بهترين و خوشفكر‌ترين افراد بوده است. او را مي‌توان يكي از نمادهاي تكنوكراسي سالم و كارآمد پس از انقلاب معرفي كرد. كسي كه مي‌توانستي با او حرف بزني، سخني غيرمعقول از او نمي‌شنيدي، حتي اگر با نظرش مخالف بودي. بسيار محترم و خوش ‌برخورد و آرام بود. هيچ‌گاه به ياد ندارم كه عصباني شده باشد؛ رفتاري كه در جلسات و موضوعات حاد از سوي برخي افراد پيش مي‌آيد و ديده مي‌شود. تند برخورد نمي‌كرد. خشك هم نبود و در سخنانش نوعي از طنز و مطايبه را مي‌ديديد. اعتماد به نفس بالايي داشت. غرورش دوست‌‌داشتني بود و برخلاف غرور مبتذل برخي افراد بود. اين نكته را آقاي دكتر خانيكي برايم تعريف كرد كه او آخرين مرحله دكتراي خودش را در MIT نگذراند و به ايران آمد. ولي با اينكه دو بار وزير علوم بود، هيچ‌گاه اقدام به اخذ مدرك دكترايش نكرد. در حالي كه مي‌توانست به راحتي برود و پايان‌نامه خود را بگذراند، آن هم از MIT، يا در يك دانشگاه ايراني از تزش دفاع كرده و با افتخار به او مدرك بدهند. در جامعه‌اي كه افراد مي‌كوشند از دانشگاه‌هاي غيرواقعي مدرك جعلي بياورند و دكترا بگيرند او مدرك MIT را هم به حساب نياورد. مي‌دانيد چرا؟ به نظر بنده، به اين دليل كه مدرك برايش مهم نبود. گمان مي‌كرد كه مدرك چيزي به او اضافه نمي‌كند و اين از غرور و عزت نفس او بود. هيچ‌گاه درباره او سخني از سوءمديريت يا سوءاستفاده مالي نشنيده بودم. يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هايش صراحت بيانش بود كه ضمن احترام گذاشتن به مقامات بالاتر حرفش را مي‌زد و اگرچه حداقلي از ملاحظات را رعايت مي‌كرد ولي حرفش را مي‌زد و اين نزد مديران ايران ويژگي كميابي است. با اين تصوير از آقاي نجفي هنگامي كه مي‌شنويم همسرش را كشته است، جز تعجب و آه و افسوس واكنش ديگري نمي‌توانيم، نشان دهيم.

روشن است كه بايد اين نتيجه را گرفت كه او حتما به شرايط بسيار بحراني رسيده بود و حتي اگر با سبق تصميم هم همسرش را نكشته باشد، رفتاري كرده كه خواسته يا ناخواسته منجر به قتل او شده است. اين شرايط بحراني چيست؟ و چرا وي به اين نقطه رسيد كه يكي از سرمايه‌هاي ارزشمند ايران بايد اكنون به اتهام قتل عمد آن هم همسرش محاكمه شود؟ ما شرايط او را به‌طور كامل درك نخواهيم كرد. تصميمات لحظه‌اي تحت فشارهاي گوناگون براي هر كسي پيش مي‌آيد ولي براي شخصي چون آقاي نجفي انتظار مي‌رود كه پيشاپيش در مسيري قرار نگيرند كه دچار اين وضع شوند. به نظر من سه خطاي پياپي موجب بروز اين مشكل شده است.

اولين خطاي آقاي نجفي دل بستن به اين خانم است. منظورم بد گفتن از آن خانم نيست. هر كسي اخلاقيات و روحيات خاص خودش را دارد. ما در زندگي عادي خود نيز با افراد بسياري دوست مي‌شويم ولي فقط برخي از آنان را به عنوان دوستان دايم انتخاب مي‌كنيم و با بسياري از آنان قطع رابطه مي‌كنيم. دل بستن در چنين موردي و براي شخصي چون آقاي نجفي نيازمند كنكاش و آگاهي‌هاي بسياري از اخلاق و رفتار و انگيزه‌هاي طرف مقابل است. بعيد است كه اين خانم خصوصيات اخلاقي و رفتاري يا انگيزه‌ها و انتظاراتش را توانسته باشد چنان پنهان كند كه فرد پا به سن گذاشته‌اي چون آقاي نجفي متوجه آنها نشود. همين كه به اندازه 1362 سكه طلا مهريه درخواست كرده گوياي مسائل زيادي است. ازدواجي كه فقط چند ماه فرصت لازم داشته كه به بن‌بست بخورد و حتي موجب اقدام به خودكشي شخصي چون آقاي نجفي شود، هيچ معنايي ندارد جز آنكه در انتخاب و دلبستگي به او خيلي خيلي با عجله و بدون تامل و حداقلي از تعقل رفتار شده است. به ويژه آنكه با همسر اولش بيش از 40 سال زندگي مشترك داشته‌اند و با چنين وضعي به‌طور قطع آقاي نجفي به سرعت دچار عذاب دروني نيز مي‌شده است. نه تنها از جانب خانواده، بلكه از جانب دوستان نيز دچار اين فشار هنجاري مي‌شده است. بنابراين با فرض پذيرش رفتار طردكننده از سوي دوستان و خانواده، بايد چنان انتخابي صورت مي‌گرفت كه نه‌تنها به بن‌بست نمي‌رسيد، بلكه عوارض ديگر را نيز كم مي‌كرد. اين اشتباه فردي آقاي نجفي در حوزه خصوصي خودش است، ولي بازتاب و آثار عمومي و اجتماعي آن زياد است.

اشتباه دوم آقاي نجفي در حوزه عمومي رخ داد و مهم‌تر است. ناهمخواني و ناسازگاري پذيرش مسووليت شهرداري تهران با وجود چنين علاقه‌اي يا تعميق چنين علاقه‌اي با حضور در شهرداري تهران است. اينجا ايشان نه فقط در حق خودشان بلكه در حق ديگران نيز مرتكب خطا و جفا شده‌اند. چون چنين فرض نانوشته‌‌اي وجود دارد؛ افرادي كه مي‌خواهند پست سياسي بگيرند، نبايد چنين مساله‌اي داشته باشند، حتي اگر بدون هيچ ابهام و اشكال حقوقي و شرعي باشد. آنان بايد ميان دلبستگي شخصي و پست سياسي يكي را برگزينند. اگر پيش از شهردار شدن چنين رابطه‌اي را داشته كه طبق اظهارات خودشان داشته، در اين صورت مرتكب اشتباه مهمي شده است. اين رفتار را در معاملات و حقوق «خيار عيب» مي‌نامند. يعني عيبي وجود داشته كه فروشنده هنگام معامله و قرارداد آن را پنهان كرده و عملي غيراخلاقي است. حتي اگر پس از شهردار شدن اين وضع حادث شده، باز هم بايد آن را مطرح مي‌كردند و نظر دوستان‌شان يا شوراي شهر را مي‌پرسيدند. مهم‌تر اينكه آقاي نجفي مي‌دانستند يا حداقل اينكه مي‌گفتند كه قرار است با فساد مبارزه كنند و نيز مخالفان سياسي دارند و همه اينها مي‌توانست مستمسكي براي آشكار كردن چيزي باشد كه ظاهرا پنهان مانده بود. به علاوه اين امور را ممكن است از افكار عمومي پنهان كرد، ولي از نيروهاي اطلاعاتي كه نمي‌توان در بلندمدت پنهان كرد. بنابراين چيزي كه براي ديگران و مخالفان آشكار بوده چرا بايد براي دوستاني كه قصد همكاري دارند، پنهان بماند؟

عدم شفافيت رفتاري ايشان (و اصلاح‌طلبان كه جداگانه به آن خواهم پرداخت) منشا اصلي اشتباه در ادامه اين مرحله است. ايشان بايد علت استعفا از شهرداري و همه آنچه رخ داده بود را خيلي شفاف بيان مي‌كرد. اگر كار اشتباهي كرده بود، عذر مي‌خواست و اگر كار خودش را درست مي‌دانست نبايد از شفافيت نگران مي‌شد. ريشه بي‌اعتمادي مردم و حتي كنشگران اصلاح‌طلب در اين‌گونه رفتارهاست. در اين مرحله رفتارهاي ديگري رخ داده است كه بايد همه آنها شفاف مي‌شد و نبايد به صورت زمزمه و غيرآشكار در مي‌آمد. حتي در مورد طلاق همسر اول‌شان نيز خلاف‌گويي رخ داده كه اصلا مورد قبول نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون