ايران و تاجيكستان
حميدرضا عزيزي
پس از چند سالي سردي روابط، دو كشور همزبان ايران و تاجيكستان بار ديگر در مسير بهبود روابط دوجانبه برآمدهاند. نشانههاي آشتيجويي بهطور مشخص روز دهم خرداد ماه و زماني آشكار شد كه سراجالدين مهرالدين، وزير خارجه تاجيكستان ضمن سفر به ايران، با مقامات ارشد كشورمان ديدار و گفتوگو كرد. در ديدار مهرالدين با حسن روحاني، رييسجمهور كشورمان، دو طرف درباره گسترش همكاريهاي اقتصادي و سياسي بهويژه در عرصه ترانزيت كالا و مبارزه با تروريسم به رايزني پرداخته و جمهوري اسلامي ايران آمادگي خود را براي كمك به تاجيكستان در زمينههاي مذكور اعلام كرد. كمتر از دو هفته بعد و در روز 24 خرداد، روحاني به منظور شركت در پنجمين كنفرانس «تعامل و اعتمادسازي در آسيا» (سيكا) به دوشنبه، پايتخت تاجيكستان سفر كرد. به جز ديدارهاي چندجانبه مربوط به كنفرانس، ديدارهاي دوجانبه با مقامات تاجيك نيز در اين سفر در دستور كار روحاني قرار داشت. همزمان با اين سفر، نظامالدين زاهدي، سفير تاجيكستان در تهران در اظهاراتي ابراز اميدواري كرد كه سفر رييسجمهور ايران به گسترش مناسبات دوجانبه منجر شود. وي همچنين با اشاره به تمايل كشورش براي همكاري با ايران در حوزههاي مختلف، از گردشگري تا مبارزه با تروريسم، مخالفت دوشنبه را با تحريمهاي موجود عليه ايران اعلام كرد. از سوي ديگر، سفر روحاني به بيشكك، پايتخت قرقيزستان را نيز كه پيش از ديدار وي از دوشنبه صورت گرفت، نميتوان به روابط ايران و تاجيكستان بيارتباط دانست. حضور روحاني در نوزدهمين اجلاس سران سازمان همكاري شانگهاي در بحبوحه افزايش تنشها ميان ايران و امريكا و در چارچوب سياست «نگاه به شرق» جمهوري اسلامي ايران، گمانهزنيهايي جدي را درباره احتمال نهايي شدن موضوع عضويت دايم ايران در اين سازمان در آينده نزديك به همراه داشت. در اين ميان، با توجه به اينكه گفته ميشود طي سالهاي اخير مخالفت تاجيكستان با عضويت دايم ايران همواره يكي از موانع اصلي در اين مسير بوده، هرگونه گشايش در موضوع عضويت ايران طبيعتا با موضوع توسعه روابط تهران- دوشنبه در ارتباط است. روابط ميان ايران و تاجيكستان كه مدتها به عنوان نمونهاي موفق از روابط كشورمان با منطقه آسياي مركزي به شمار ميرفت، از زمستان سال 1394 و در پي سفر محيالدين كبيري، رهبر حزب «نهضت اسلامي» تاجيكستان به تهران دستخوش تيرگي شد. اين حزب از سوي دولت تاجيكستان منحل و تروريستي اعلام شده، اما چنين نامگذاري از سوي بسياري از كشورها، از جمله ايران به رسميت شناخته نشده است. از سوي ديگر، با توجه به سرمايهگذاري گسترده بابك زنجاني در تاجيكستان، بازداشت و محكوم شدن وي در ايران كه با درخواست دولت ايران براي استرداد اموال وي همراه شد، واكنش منفي دوشنبه را در پي داشت و بيش از پيش سبب تيرگي روابط شد.
از آن زمان تاكنون، رسانههاي رسمي تاجيكستان در مقاطع مختلف و به بهانههاي گوناگون، اتهاماتي همچون حمايت از تروريسم و اقدام عليه منافع تاجيكستان را به ايران نسبت دادهاند. اما سوال اينجاست كه اكنون و پس از حدود چهار سال، چه عواملي سبب شده دو كشور تصميم به عبور از تنشها در روابط دوجانبه و حركت به سوي توسعه روابط بگيرند؟ در توضيح اين امر، ميتوان به طور مشخص سه عامل را مورد اشاره قرار داد.
عامل نخست، به قوتگيري مجدد رويكرد «نگاه به شرق» و نيز ظهور ديدگاه «نگاه به همسايگان» در سياست خارجي ايران مربوط ميشود. اين نگرشها در سياست خارجي ايران به ويژه در سايه افزايش فشارهاي امريكا پس از خروج اين كشور از توافق هستهاي (برجام) قوت گرفته و مبناي آن، اولويت دادن به قدرتهاي غيرغربي و نيز كشورها و مناطق همسايه در توسعه روابط اقتصادي و سياسي است تا بدين ترتيب، هم روزنههاي جديدي براي ادامه حيات اقتصادي ايران در شرايط تحريم فراهم شده و هم جمهوري اسلامي ايران بتواند در عرصه بينالمللي حمايت سياسي لازم را براي مقابله با رويكرد يكجانبهگراي امريكا اتخاذ نمايد. در واقع، آغاز روند بهبود روابط ميان تهران و دوشنبه را ميبايست اندكي پيشتر و در سفر محمد جواد ظريف، وزير خارجه كشورمان به تاجيكستان در فروردينماه سال جاري ردگيري كرد. ظريف كه در اين سفر با امامعلي رحمان، رييسجمهور تاجيكستان نيز ديدار كرد، دستور كار خود را تمركز بر حوزههاي منافع مشترك اقتصادي، سياسي و فرهنگي به منظور گسترش روابط دوجانبه قرار داده بود.
عامل دوم كه به سطح بينالمللي ماجرا مرتبط است، مربوط به رويكرد روسيه و چين در قبال ايران است. از زمان امضاي توافق هستهاي ايران، مسكو بطور مكرر خواستار عضويت ايران در نهادهاي چندجانبهاي كه روسيه در آن محوريت دارد شده بود. با اين حال و به طور مشخص در موضوع سازمان همكاري شانگهاي، گفته ميشد كه چين به دليل عدم تمايل به كشيده شدن به يك وضعيت تقابل با امريكا، چندان تمايلي به عضويت ايران ندارد و بر همين اساس، مخالفتهاي تاجيكستان با مساله عضويت ايران ميبايست در واقع در چارچوب مخالفت چين تعبير شود. با اين حال، از زمان روي كار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رييسجمهور امريكا و به ويژه طي ماههاي اخير، واشنگتن در قبال خودِ پكن نيز رويكردي تقابلي اتخاذ كرده كه در موضوعاتي همچون «جنگ تجاري» بازتاب يافته است. در اين شرايط، به نظر ميرسد دستكم از نظر سياسي، تمايل چين به تعامل با ايران در قالب ساختارهاي موجود افزايش يافته و همين همراستا شدن دو قدرت بزرگ اوراسيايي (روسيه و چين) در زمينه روابط با ايران، تاجيكستان را كه بهشدت به روابط خود با اين دو كشور وابسته است، تحت تأثير قرار داده است.
عامل سوم، به نقش عربستان سعودي در فضاسازي عليه ايران در تاجيكستان مربوط ميشود. همزمان با آغاز تيرگي روابط تهران و دوشنبه، گزارشهاي متعددي از توسعه حضور و سرمايهگذاري رياض در تاجيكستان منتشر ميشد كه مشخصا با هدف كاهش نفوذ ايران در اين كشور و به طور كلي در آسياي مركزي صورت ميگرفت. با اين حال، به نظر ميرسد طي ماههاي گذشته عربستان سعودي تحت تأثير استمرار جنگ يمن و افزايش انتقادات بينالمللي در موضوعاتي همچون قتل جمال خاشقجي فرصت كمتري براي پيگيري سياست «مهار» ايران در آسياي مركزي داشتهاست. همزمان، با توجه به تهاجميتر شدن فزاينده سياست امريكا در قبال ايران، عربستان سعودي در عرصه منطقهاي تمركز رويكرد تقابلي خود با ايران را بيشتر در منطقه خاورميانه و خليج فارس قرار داده تا به زعم خود، زمينه كاهش نفوذ منطقهاي ايران را با كمك امريكا فراهم كند. به اين ترتيب، آنگونه كه مشخص است، عواملي متاثر از سه سطح دوجانبه، بينالمللي و منطقهاي در تحولات اخير در روابط ايران و تاجيكستان موثر بوده است. بيترديد استمرار روند مثبت اخير و تبديل آن به زمينهاي براي رساندن روابط دوجانبه به سطح مطلوب نيز به جز عزم سياسي، نيازمند لحاظ كردن همه متغيرهاي مربوط به اين سطوح و تنظيم رويكردهاي سياست خارجي براساس آن است.