نگاهي به كتاب «مارسل پروست و ادراك زمان» نوشته ژوليا كريستوا
تصورات به سمت ما ميآيند، گويي وارثان حزن
غزاله بداقي
مارسل پروست، بيش و پيش از هر چيز ديگري براي ذهنها، تداعيگر زمان است. مسالهاي كه نه تنها به صورت فرمال در رمان مشهورش، «در جستوجوي زمان از دست رفته»، به آن پرداخت، بلكه در نام اثر هم گنجاند. كتاب «مارسل پروست و ادراك زمان» نوشته ژوليا كريستوا نيز همانطور كه از نامش پيداست به همين موضوع و البته به اين بهانه به وجوه فلسفي پروست پرداخته است. كتاب را بهزاد بركت از زبان انگليسي برگردانده است و با وجودي كه مترجم در توضيحات خود آورده كه متن به صورت دقيق با نسخه فرانسه خود مطابقت داده شده، لحن شاعرانه گفتارها و وجود اصطلاحات تخصصي كژدار مخاطب را ترغيب ميكند تا نگاهي به ديگر نسخههاي اثر هم بيندازد. كتاب كريستوا از آن دسته متوني است كه بعيد نيست مشكل محدوديت ظرف زبان به گوشه قبايش گير كرده و زخمي به آن زده باشد. در هر حال «مارسل پروست و ادراك زمان»، كتاب سختي است، چه به لحاظ خوشخواني و چه به لحاظ درك حجم دادهها و نتايج براي خواننده.
كتاب از چهار گفتار تشكيل شده و در اين چهار بخش نگاه جستوجوگرانهاي را دنبال ميكند كه سعي دارد در كنكاشي بين زندگي شخصي پروست و اثر مشهور او، كشف و شهود كند. نويسنده جستوجو را از دل تاريخ هنر و ادبيات آغاز ميكند، از يك بررسي جمع و جور و گذرا درباره مساله زمان در تاريخ نوشتن؛ از هومر تا بالزاك. او همواره تلاش ميكند با كشف ارتباطي ميان زندگي اجتماعي پروست با آنچه در رمانهايش آمده، به حقايق تازهتري درباره او دست پيدا كند. همچنين پروست را در مركز نگاه انتقادي مينشاند و او را سنگ محك تناسب نظريه ادبي در دوران معاصر ميداند. در واقع كريستوا بيشتر به دنبال مطالعه بر پروست فيلسوف است تا پروست نويسنده؛ از استعارههايي كه در رمانش به كار برده وام ميگيرد، به خاطرات خود نويسنده و ارتباط معناييشان با اتفاقات شخصيتهاي رمانش رجوع ميكند و به مسائل اجتماعي دورانش ميپردازد تا وجوه فيلسوفمآبانه او را براي مخاطب آشكار كند.
كريستوا نامها و نمادها را در آثار پروست مهمتر از آنچه تا به حال گفتهاند و نوشتهاند، ميپندارد. در گفتار سوم كتاب به تفصيل به استعارهها ميپردازد و در بخش چهارم كه فرضيههايش درباره وجوه فلسفي نگاه پروست به پديدهها را جمعبندي ميكند، مخاطب را به قسمتي از متن كتاب ارجاع ميدهد: «تصورات به سمت ما ميآيند، گويي وارثان حزن».
در جايي هم ميگويد اين تاثيرات هستند و نه نشانهها كه پروست به دنبالشان ميگردد تا از آنها رمزگشايي كند. «در جستوجوي زمان از دست رفته»، همان اندازه كه انتزاعي به نظر ميرسد، همان اندازه هم آرماني، پرجزييات و تفسيرپذير است. وجوه رمزآلود و تفريحي به نام گمانهزني، چالشهاي مهم در خواندن آثار پروست هستند، چالشهايي كه بهنظر ميرسد يكي از دلايل نوشته شدن كتابي نظير اثر ژوليا كريستوا باشد. نويسنده تلاش ميكند تا از پس كنار هم گذاشتن و مرتب كردن اطلاعاتي كه از «در جستوجوي زمان از دست رفته» دستگيرش شده، فضاي ذهني و آرايي كه به پروست نسبت ميدهد، فرضيههايي كه درباره او دارد و گوشهچشمي كه به مساله روح زمانهاي كه هگل از آن صحبت ميكند دارد، رشته مرتبط و بامعنايي بسازد تا در نهايت وجوه تازهاي از پروست و مسير جديدتري در نقد و تحليل آثار او به وجود بياورد. آيا در اين راه موفق بوده؟
استيون بن مترجم انگليسي كتاب معتقد است خواندن متن پيشرو از دو جهت حايز اهميت است، اول اينكه درباره نويسندهاي است كه بيش از هر چهره فرانسوي معاصر بدل به يكي از معيارهاي مطالعه ادبيات انگليسي مدرن شده است و دوم اينكه براي اولينبار است كه نتايج پژوهشي در اين سطح از كريستوا پيش از انتشار به زبان فرانسه، در اختيار خوانندگان انگليسي زبان قرار گرفته است. با اين همه آيا بايد اين كتاب را خواند؟ بله و احتمالا بيش از يك بار.