غرق شد تا به دريا برسد
جمال ميرصادقي
صمد بهرنگي را گاه در جلسههاي كانون نويسندگان ميديدم. او به لحاظ شخصيتي انسان بسيار محجوبي بود و برخلاف كساني كه مدام در پي سخن گفتن از خود و كارهايشان هستند تا به اين وسيله براي خود معروفيت بخرند، بسيار كم حرف ميزد و ساكت بود.
بهرنگي را به عنوان خالق «ماهي سياه كوچولو» ميشناسيم كه يكي از شاهكارها در ادبيات كودك ايران به حساب ميآيد؛ البته اين نويسنده كتابهاي زيادي براي كودكان و نوجوانان نوشت كه هيچ يك نتوانست شهرت اين اثر را به دست آورد.
«ماهي سياه كوچولو» يك داستان تمثيلي نمادين است، تمثيل به اين معنا كه بيشتر جنبه نوعي دارد و اوج چنين داستانها و حكايتهايي را در ادبيات فارسي در كليله و دمنه سراغ داريم. نمونه آن در اين حكايت است: «سگ بر لب جوي استخواني يافت، چندان كه در دهان گرفت و عكس آن در آب بديد، پنداشت كه ديگري است، بشره دهان باز كرد تا آن را نيز از روي آب بر گيرد، آنچه در دهان بود باد داد». در داستانهاي تمثيلي ما از ذهنيت به عينيت ميرويم؛ به عنوان مثال تمركز اين داستان بر مقوله طمع است كه با اين تمثيل ناپسند بودن آن را به خوبي نشان ميدهد.
اما زماني كه از نماد سخن ميگوييم، از عينيت به ذهنيت حركت ميكند. نمونه آن را در عبارتهايي مانند «خورشيد عالم» ميبينيم، در اينجا خورشيد يك مقوله عيني است كه آن را به شكل نمادين به شخصيتي نسبت ميدهيم. در ادب فارسي ما با مثالهاي نمادين بسيار مواجهيم و نويسندگان از آن بسيار استفاده ميكنند.
در داستان «ماهي سياه كوچولو» هر دو خصيصه نمادين و تمثيلي گنجانده شده است. در اين داستان ما اگرچه آگاهيم كه يك ماهي كوچك نميتواند از حوضچه خود بيرون آمده و به جنگ ماهيخوار ظالم و خطرناك برود، اما اين شخصيت جنبه مبارزهجويانه نمادين عليه ظلم و ستم را دارد. اين داستان ميتواند تمثيل و نمادي از وضعيتي باشد كه صمد بهرنگي در آن ميزيست. بر اساس «ماهي سياه كوچولو» يك موجود ضعيف و يك فرد از يك جمعيت قادر است با وجود ضعيف بودن به جنگ كسي برود كه ... كه در اين داستان ماهيخوار است. با اين حال در روند اين اثر مشاهده ميكنيم، ماهي سياه كوچولو توسط ماهيخوار خورده ميشود، او پس از خورده شدن به جمع ماهيهايي ميپيوندد كه در درون شكم ماهيخوار اسير شدهاند و همگي به دنبال يك چيز هستند؛ آزادي.
صمد بهرنگي به دنبال جامعه بدون طبقه بود، او تلاش كرد خود را از تنگناي شرايطي كه در آن گرفتار شده بود، خارج كند و از رود ارس بگذرد تا به سرزميني برسد كه به جامعهاي كه در ذهن به عنوان شكل ايدهآل زندگي در ذهن داشت، بپيوندد. اما در راه رسيدن به اين آرزو غرق شد، البته شايعههايي مبني بر غرق كردن او توسط نيروهاي حكومتي در دوره پهلوي وجود داشت اما واقعيت چيز ديگري بود؛ متاسفانه صمد بهرنگي بدون دخالت نيروهاي دولتي غرق شد و نتوانست هيچگاه خود را به جايي كه آرزويش را داشت، برساند.