• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4411 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۰ تير

نگاهي به موج تازه تاليف و ترجمه داستان‌هاي پليسي و جنايي در ايران

بازگشت كميسرها با اسلحه و كلاه و باراني

الميرا حسيني

 

 

از زماني كه تلويزيون براي پر كردن ساعات موظفي خود دست گذاشت روي مهم‌ترين كارآگاهان ادبيات جنايي و پاي هولمز و پوآرو و خانم مارپل را به زندگي ايراني‌ها باز كرد، بيشتر از بيست سال مي‌گذرد. پيش از اين نام آگاتا كريستي و سر آرتور كانن دويل به گوش كتابخوان‌هايي آشنا بود كه پيگيرانه ادبيات پليسي - جنايي را دنبال مي‌كردند و تشنه كتاب‌هاي بيشتر بودند. اين دسته از كتابخوان‌ها نام ديگري را هم مي‌شناختند: ادگار آلن‌پو؛ نويسنده‌اي كه معتقدند داستان كوتاهش به نام «قتل در خيابان مورگ» كه در سال 1841 منتشر شد، آغازگر ژانر جنايي در ادبيات بود. اما از آن زمان تغيير فاكتورهاي زيادي معادله ادبيات جنايي را در جهان به هم زده است؛ به‌خصوص در سال‌هاي اخير جز نويسندگان آنگلوساكسون، اين جنايي‌نويسان حوزه نورديك بودند كه شكل جديدي از ادبيات جنايي را پيش روي مخاطبان قرار دادند. ظهور آنها از اين جهت قابل تامل بود كه از ديد مردم ساير كشورها، اين كشورهاي سرد و آرام كه سال‌هاست كمترين خبر تشنج‌آوري از آنها به دنيا مخابره مي‌شود و ظاهرا زندگي آرام و كم‌دردسري را مي‌گذرانند، چطور مي‌توانند در اين حوزه تا اين حد خلاق و اعجاب‌انگيز رفتار كنند. آنها به جهان ثابت كردند ژانري كه تا مدت‌ها در يد قدرت نويسنده‌هاي آنگلوساكسون و بعدتر فرانسه بود، نويسندگان قدرتمند زيادي را از سراسر جهان به خود جذب كرده است تا امروز شاهد حجم عظيمي از كتاب‌ها در سطوح كيفي گوناگون و زيرژانرهاي متفاوت باشيم؛ كتاب‌هايي كه اقتباس‌هاي فراواني از آنها شده است.

 

از هركول پوآرو تا كورت والاندر

همفري بوگارت عرق‌ريزان در گرماي گلخانه‌اي، در حال گوش دادن به حرف‌هاي پيرمرد ناتواني است كه كارآگاه خصوصي را براي رسيدگي به مشكلش احضار كرده است و از همين نقطه است كه پاي اين كارآگاه به ماجراي پيچيده‌اي باز مي‌شود كه براي گره‌گشايي از آن دست‌تنها و متكي به قوه هوش و تشخيص خود است.

اين صحنه‌اي از فيلم «خواب بزرگ» هاوارد هاكس است كه براساس رماني به همين نام نوشته ريموند چندلر ساخته شده است؛ نويسنده‌اي كه با كارآگاه خصوصي محبوب و منزوي خود، فيليپ مارلو، پس از گذشت سال‌ها همچنان طرفداران زيادي در دنيا دارد. اقتباس‌ها از داستان‌هاي جنايي به همين‌جا ختم نمي‌شوند. با گذشت زمان و دست گذاشتن نويسندگان توانمند روي اين ژانر به‌خصوص، استقبال از ادبيات جنايي افزايش پيدا كرد؛ بطوري كه در ميان آثار پرفروش جهان در دوره‌هاي مختلف حتما نامي از كتاب‌هاي مهم ژانر جنايي به چشم مي‌آيد. همين هم سبب شده است تا كمپاني‌هاي فيلمسازي سراغ اقتباس‌ از اين كتاب‌ها بروند و ما آثار سينمايي مهمي نيز در اين عرصه داشته باشيم؛ ديني كه ادبيات تا ابد بر گردن سينما دارد. در ايران اما گاه اين ادبيات بوده كه مديون سينما باقي مانده است. بعضي از آثاري كه ما امروزه شاهد ترجمه‌هاي‌شان در كشور هستيم، به سبب موفقيت‌هاي اقتباس‌هاي سينمايي‌شان مورد توجه قرار گرفته‌اند. پيش از آنكه نام‌هايي چون ريموند چندلر و دشيل همت روي جلد كتاب‌ها چشم‌نوازي كنند، فيلم‌هاي «خواب بزرگ» و «شاهين مالت» را ديده‌ايم. اين روند هنوز هم ادامه دارد و قبل از آنكه گيليان فلين و پائولا هاوكينز را بشناسيم، «دختر گمشده» فينچر و «دختري در قطار» تيت تيلور ما را به هيجان واداشته بود. البته اين يك روند هميشگي نيست و مترجمان و انتشاراتي‌هايي كه به صورت تخصصي بخش مهمي از انرژي خود را به ادبيات جنايي اختصاص داده‌اند، جلوتر از هر مديوم تصويري وارد عمل شده‌اند. به عنوان مثال مي‌توانيم از كتاب‌هاي هنينگ مانكل و كارآگاه رقيق‌القلب او، كورت والاندر، نام ببريم كه ابتدا آن را از طريق ترجمه كتاب‌هايش در ايران شناختيم و پس از آن فيلم و سريال‌هايي كه براساس اين داستان‌ها نوشته شده بودند براي‌مان جذاب شد.

 

دردسر انتخاب

روند انتشار ادبيات جنايي تا حدي است كه در بعضي كتابفروشي‌ها قفسه‌اي را به اين ژانر اختصاص مي‌دهند؛ قفسه‌اي كه طرفدارانش مي‌دانند اگر بخواهند اثري با ترجمه‌اي قابل قبول بخوانند، بايد دست روي كدام انتشاراتي‌ها بگذارند. جهان كتاب، چترنگ، قطره، هيرمند و بسياري ديگر از انتشاراتي‌ها، شناسايي و ترجمه آثار قابل قبول ادبيات جنايي را بخش مهمي از وظيفه خود مي‌دانند. همين‌ها نيز سبب شده‌اند تا ما با نويسندگان مطرح جنايي خصوصا در حوزه اسكانديناوي آشنا شويم و از خواندن آثار هنينگ مانكل، يو نسبو، پيتر هوگ و... لذت ببريم؛ كاري كه چندان هم ساده به نظر نمي‌رسد.

كاوه ميرعباسي كه دبيري مجموعه‌ «ادبيات پليسي امروز جهان» در انتشارات قطره را بر عهده دارد و به سبب علاقه‌اش به اين ژانر، سال‌هاست روند رشد آن را در دنيا پيگيري مي‌كند درباره انتخاب آثار مي‌گويد: «ما مشخصا از قرن بيست‌و‌يكم شاهد شكوفايي گونه‌هاي مختلف اين ژانر هستيم. ژانرهاي فرعي زيادي در ادبيات پليسي ظهور كرده‌اند كه تا پيش از اين نبوده‌اند و چشم‌انداز تازه‌اي به وجود آمده است.»

او مي‌گويد عنوان يكي از بخش‌هايي را كه روي آن كار مي‌كند، «افق‌هاي ديگر» گذاشته است و در توضيح اين عنوان مي‌افزايد‌: «در گذشته عرصه ادبيات پليسي عمدتا جولانگاه كشورهاي انگلوساكسون يعني انگليس و امريكا - در وهله اول - و بعد هم فرانسه بود. اما كم‌كم حضور پررنگي از ادبيات پليسي كشورهاي ديگر پديد آمد. مثلا اين روزها ادبيات پليسي جنايي اسكانديناوي فراگير شده اما در ايران حرفي از ايسلندي‌ها نيست. نويسنده‌هاي ايسلندي با وجود اينكه اسكانديناو هستند ولي كارهاي‌شان متفاوت است چون ايسلند حال و هواي متفاوتي دارد. هم پرت‌افتاده‌تر است و هم كمتر تجاري - صنعتي شده است. براي مثال من كتاب «سكوت قبر» را از بزرگ‌ترين پليسي‌نويس ايسلندي انتخاب كرده‌ام. در اين حوزه روي نروژ هم دست گذاشته‌ام. جالب است بدانيد كه در بخش افق‌هاي ديگر با چند پديده مواجهيم؛ از يك طرف كشورهايي را مانند كشورهاي اسكانديناوي مي‌بينيم كه ادبيات پليسي در آنجا بسيار شكوفاست، از طرفي ديگر كشورهايي را داريم كه سنت ادبيات پليسي را ندارند، مثلا در آسيا جز ژاپن هيچ كشور ديگري به آن صورت سنت ادبيات پليسي ندارد، ولي تك و توك مواردي ديده مي‌شود. حتي چند سال پيش خانمي در عربستان سعودي رماني پليسي نوشت كه به چندين زبان ترجمه شد و من ترجمه فرانسه آن را خواندم به اسم «طوق كبوتر» كه داستانش هم در عربستان مي‌گذرد. از آن‌جا كه ادبيات پليسي در دنيا هم از حيث مخاطب و هم از نظر تعداد عنوان بسيار پررونق است، بايد به فكر نوآوري و تنوع باشد. به همين منظور نويسنده‌هاي امريكايي، انگليسي و فرانسوي براي اينكه خلاقيت به خرج دهند، داستان‌هايي نوشته‌اند كه مكان وقوع حادثه كشورهاي ديگر است؛ كاوشگر هم همين‌طور. مثلا دانا لئون كه تمام وقايع داستان‌هايش در ايتاليا مي‌گذرد. آخرين رماني هم كه در اين مجموعه منتشر شد، «مزرعه كوزه‌گر»، از پرطرفدارترين پليسي‌نويس ايتاليايي به نام آندر‌آ كاميلري است كه تا به حال در ايران معرفي نشده بود. به عنوان مثالي ديگر، نويسنده‌اي فرانسوي سه‌گانه‌اي نوشته كه كارآگاهش مغول است و داستان در مغولستان مي‌گذرد. جلد اول اين سه‌گانه كه در دست ترجمه است، در فرانسه همه جوايز پليسي را درو كرد. فرانسوي ديگري نيز رماني نوشته به نام «زولو» كه در قبايل زولو مي‌گذرد و كارآگاهش نيز از همان‌جاست؛ آن هم اتفاقا در زمان خود برنده جايزه شد. جالب است كه اكثر اين آثار نگاهي جامعه‌شناسانه و سياسي - انتقادي دارند.» ميرعباسي علاقه شخصي خودش را در ژانر فرعي پليسي - تاريخي مي‌بيند و به آن نظر ويژه‌اي دارد. زير‌ژانري كه به اعتقاد او با چاپ كتاب «نام گل سرخ» امبرتو اكو پا به عرصه وجود گذاشت و كم‌كم آنقدر گسترش پيدا كرد كه در سال 1999 يك جايزه مستقل به اين ژانر فرعي اختصاص يافت كه به افتخار خانم اليس پيترز (از بنيانگذاران رمان پليسي) نامگذاري شد. او درباره آشنايي خودش با اين ژانر فرعي مي‌گويد: «من تصادفي به گستردگي عرصه رمان پليسي - تاريخي پي بردم. اين مجموعه در فرانسه، با وجود اينكه ديرهنگام آمده، پرمخاطب‌ترين مجموعه پليسي است. وجه اشتراك عناوين هم مضمون است. حالا خود اين ادبيات پليسي - تاريخي هم شكل‌هاي مختلف دارد. مثلا اينكه در دوره‌هاي مختلف مي‌گذرند. يك روش ديگر نويسندگان علاقه‌مند به اين ژانر فرعي اين است كه شخصيت‌هاي واقعي را كارآگاه داستان كنند. مثل «توطئه فلك سوم» كارآگاهش دانته آليگيري است كه زماني عضو شوراي شهر فلورانس بوده است. بسياري از نويسندگان و شخصيت‌هاي تاريخي واقعي، قهرمان‌هاي رمان‌هاي پليسي شده‌اند. از جوردانو برونو گرفته تا ارسطو و جين آستين كه كارآگاه يك‌سري رمان است. گونه سوم اين است كه نويسنده‌ها از داستان‌هاي محبوب گذشته بهره مي‌گيرند. مثل «مرگ به پمبرلي مي‌آيد» ادامه پليسي - جنايي رمان «غرور و تعصب» است. حتي مجموعه رماني داريم كه قهرمانان‌شان آقا و خانم دارسي هستند. يكسري رمان ديگر وجود دارد كه كارآگاهش، پليس داستان جنايت و مكافات است.»

ميرعباسي مي‌گويد آنقدر اين حوزه گسترده و متنوع است و كتاب‌هاي خوب و قابل اعتنا دارد كه يكي از بزرگ‌ترين مشكلات هنگام ترجمه، دردسر انتخاب آنهاست.با اين وجود هنوز هم وقتي سراغ نويسندگان وطني مي‌رويم، چندان دست پر نيستيم.

 

در ايران رمان ژانر نداريم

ريموند چندلر معتقد بود اثر جنايي زماني خوب و موفق است كه ارزش دو بار خواندن را داشته باشد يعني پايش را از حد ساختن معما و حل كردن آن جلوتر بگذارد و ارزش‌هاي ادبي را در متن فراموش نكند. با اين‌ همه ميرعباسي معتقد است يكي از علت‌هايي كه نويسندگان ما كمتر از نوشتن آثاري در ژانر جنايي استقبال مي‌كنند اين است كه آن را دون شأن خود و عامه‌پسند مي‌دانند. البته ميرعباسي مي‌گويد عامه‌پسند بودن هيچ ايرادي ندارد همانطور كه بسياري از كتاب‌هاي كلاسيك مخاطبان فراوان دارند و مورد پسند عامه مردم هستند. اين وسط چيزي كه اين دسته از نويسندگان بايد مراقبش باشند، گرفتار نشدن در گرداب عوام‌پسندي است نه عامه‌پسندي.

به نظر مي‌رسيد با انتشار رمان «فيل در تاريكي» نوشته قاسم هاشمي‌نژاد در سال 1358 تا حدي اين فضا شكسته شود اما اين‌طور نشد و با وجود ارزنده بودن اثر هاشمي‌نژاد، اين كتاب تا چندي پيش امكان تجديد چاپ نيز نيافته بود و به سبب استقبال گسترده‌اي كه اين سال‌ها از ادبيات جنايي به عمل آمده است، اين كتاب بار ديگر اجازه عرض اندام پيدا كرد. هر چند ميرعباسي معتقد است اين كتاب با وجود ارزش‌هايي كه دارد، «تريلر» (پليسي - حادثه‌اي) است و نه معمايي - جنايي و در حال حاضر، حساب «تريلر» از رمان پليسي (به‌ معناي رمان معمايي يا حتي رمان‌هاي غيرمعمايي ولي متكي بر تعليق روايي) جدا شده و ژانري كم و بيش مستقل به شمار مي‌آيد.اما غير از نظر ميرعباسي، نظرات ديگري نيز درباره اينكه چرا روي ژانر جنايي در ايران كمتر دست گذاشته شده است، وجود دارد. محمدحسن شهسواري كه سال‌هاست روي ادبيات ژانر كار مي‌كند، گفته است در كشور ما عملا قالبي به عنوان ژانر وجود ندارد. شايد همين ناآشنايي مخاطب و نويسنده ايراني با ژانر باشد كه سبب شده است نويسندگان كمتر سراغ ژانر جنايي بروند؛ همانطور كه برخي ژانرهاي ديگر مانند فانتزي نيز مهجور مانده‌اند.

 

اين داستان ادامه دارد

فيليپ مارلو «خواب بزرگ» در پايان داستان به مدد هوش استثنايي‌اش هم گره معما را به شيوه‌اي معقول باز مي‌كند و هم به مراد دلش مي‌رسد.

نسل‌هاي گوناگون نويسندگان در ايران ظرف اين سال‌ها به مخاطبان خود ثابت كرده‌اند كه در ميان خود افرادي باهوش و ظريف‌طبع كم ندارند. افرادي كه شايد كتاب‌هاي‌شان به دلايل مختلف به چاپ‌هاي چندم نرسد و از تيراژ ناچيز در رنج باشند اما با صبر و ممارست مي‌توانند به جايگاهي كه لياقتش را دارند، دست پيدا كنند و راه خود را باز كنند. از همين جهت است كه به نظر مي‌رسد توجه به مقوله ژانر و تاليف و ترجمه كتاب‌هايي كه جامعه را با اين مساله آشنا مي‌كنند از يكسو و نهضت ترجمه آثار مقبول ادبيات جنايي در زيرژانرهاي گوناگون و از جغرافياهاي متفاوت از سويي ديگر، بتواند در آينده زمينه‌ساز بلند شدن آوايي باشد كه همين الان هم زمزمه‌هاي آن به گوش مي‌رسد: بايد بنشينيم و صبر پيش‌گيريم و ببينيم نويسندگان وطني مي‌توانند گره معماي ضعف اين ژانر در ايران را باز كنند و مخاطب علاقه‌مند را به مراد دلش برسانند؟


«در گذشته عرصه ادبيات پليسي عمدتا جولانگاه كشورهاي انگلوساكسون يعني انگليس و امريكا - در وهله اول - و بعد هم فرانسه بود. اما كم‌كم حضور پررنگي از ادبيات پليسي كشورهاي ديگر پديد آمد. مثلا اين روزها ادبيات پليسي جنايي اسكانديناوي فراگير شده اما در ايران حرفي از ايسلندي‌ها نيست. نويسنده‌هاي ايسلندي با وجود اينكه اسكانديناو هستند ولي كارهاي‌شان متفاوت است چون ايسلند حال و هواي متفاوتي دارد. هم پرت‌افتاده‌تر است و هم كمتر تجاري - صنعتي شده است.

كشورهايي را داريم كه سنت ادبيات پليسي را ندارند، مثلا در آسيا جز ژاپن هيچ كشور ديگري به آن صورت سنت ادبيات پليسي ندارد، ولي تك و توك مواردي ديده مي‌شود. حتي چند سال پيش خانمي در عربستان سعودي رماني پليسي نوشت كه به چندين زبان ترجمه شد و من ترجمه فرانسه آن را خواندم به اسم «طوق كبوتر» كه داستانش هم در عربستان مي‌گذرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون