• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4424 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۵ مرداد

در نسبت دانايي و فهم

محسن آزموده

در يادداشت پيشين به تفاوت ميان سه مقوله دانايي، فهم و شعور در عرف روزمره پرداختيم و كوشيديم با ارايه تعريف تا سر حد امكان واضح و متمايز هر يك از اين سه مقوله، نشان دهيم كه اين سه ربط مستقيم به يكديگر ندارند، يعني دانايي يا اطلاعات بيشتر، لزوما به فهم يا به شعور بيشتر منجر نمي‎شود، كمااين كه عكس اين قضيه نيز صادق است، يعني اي‎بسا آدمياني فهيم كه سواد چنداني ندارند و ... اما در همان يادداشت نيز دست كم دوبار تاكيد شد كه اگرچه ربط مستقيم ميان دانايي و فهم و شعور وجود ندارد، اما اين بدان معنا نيست كه هيچ نسبتي ميان دانايي و دو مقوله ديگر نيست، بلكه اتفاقا مي‎توان نشان داد كه دانايي و اطلاعات بيشتر مي‎تواند به فهميدگي و شعور انسان ياري برساند. به عبارت ديگر، از تمايز ميان فهم و شعور و دانايي به هيچ وجه نبايد تحقير و تخفيف دانايي را فهميد و به دام نوعي نسبي‎انگاري مبتذل (روايت‎هاي جدي و دقيقي از نسبي‎انگاري وجود دارد كه بايد به دقت مورد بحث قرار بگيرد) در غلتيد و گفت دانستن يا ندانستن توفيري با هم ندارند. در ستايش دانايي مي‎توان ساعت‎ها سخن گفت و بلكه مي‎توان اثر و نتيجه آن را در زندگي به وضوح ديد، دانايي توانايي است و بخش عمده راحت و رفاهي كه بشر در پرتو آن زندگي مي‎كند، حاصل بسط و گسترش دانايي اوست. اما بحث ما تاكيد بر اين بديهيات نيست، بلكه مي‎خواهيم نشان دهيم افزايش دانايي چگونه مي‎تواند به فهيم‎تر شدن و باشعورتر شدن ما كمك كند. در اين يادداشت، تنها مجال بحث از ربط دانايي به فهم مورد بحث قرار مي‎گيرد و ربط و نسبت دانايي با شعور به شرط بقا، به نوبت بعدي واگذار مي‎شود. اما براي روشن شدن ربط دانايي به فهم، پيش‌تر بايد توجه كرد ما در اين بحث، به تسامح، دانايي را با اطلاعات يكي گرفته‎ايم، در حالي كه همان‎طور كه دوستم محمود اسماعيل‎نيا به درستي متذكر شد، ميان داده خام (data)، اطلاعات
(information)، دانش (knowledge) و بينش (vision) تمايز هست و ميان اين چهار مقوله، ترتبي طولي برقرار است، يعني براي آنكه داده‎ معرفتي خامي به اطلاعات و سپس به دانش و از پي آن به بينش تبديل شود، بايد مسيري طي شود. حال آنكه باز به سخن آقاي اسماعيل‎نيا، «ما در عصر انفجار اطلاعات صرفا يك سري «اطلاعات» و بدتر از آن يك سري «داده» در ذهن‎مان تلنبار مي‎كنيم». صورت قديمي‎تر و فلسفي‎تر اين سخن را در تمثيل مشهور خط منقسم افلاطون در رساله معروف «جمهوري» مي‎توان يافت، آنجا كه بزرگترين فيلسوف تاريخ ميان 1. گمان، 2. باور (عقيده)، 3. استدلال و 4. معرفت تمايز مي‎گذاشت و معتقد بود، براي نيل به حقيقت، ضروري است پله پله از پايين‎ترين مرتبه يعني گمان (آيكازيا) به بالاترين مرتبه يعني معرفت (نوئسيس) صعود كرد. البته لازم به ذكر است معرفت افلاطوني، در بالاترين مرتبه آن، چنان كه متخصصان بحث كرده‎اند، در بردارنده شعور و فهم نيز هست و از اين حيث بحث ما يعني تمايز دانايي از فهم و شعور، در مرتبه مادون آن يعني معرفت استدلالي (ديانويا) باقي مي‎ماند. اما چطور دانايي به فهم بيشتر منجر مي‎شود. گفتيم فهم به توانايي ذهن در برقرار كردن ميان باورها و گرفتن نتايج تازه و جديد بستگي دارد، يعني فهم را قدرت استدلال كردن خوانديم و همچنين گفتيم دست كم سه منشاء مي‎توان براي فهم در نظر گرفت: 1. نبوغ ذاتي؛ 2. محيطي كه انسان در آن پرورش مي‎يابد، و 3. ممارست و تمرين او. نگارنده آن طور كه در نوبت پيشين اشاره رفت، معتقد است مفهوم «نبوغ» معناي محصلي ندارد و اصولا مفهوم نبوغ با مفاهيمي مثل «هوش» و «آي كيو» تفاوت دارد. گو اينكه خود هوش و «آي كيو» نيز غير از خاستگاه‎هاي ژنتيك و فيزيولوژيك، به عوامل محيطي و كوشش شخصي انسان بستگي دارند، براي مثال اين كه ‌آي‌كيوي مردمان شرق آسيا در اكثر درجه‎بندي‎ها بالا است، قطعا به رژيم غذايي دريايي آنها ربط دارد، ضمن آنكه از نقش ساير عوامل محيطي مثل ثبات و آرامش، پيوستگي نسل‎ها، اعتماد به نفس و... نبايد غافل شد. همينجاست كه نقش دانش بيشتر در افزايش فهم و هوشمندي دخيل مي‌شود. دانش در بسيط‎ترين معنا، درك ربط و نسبت ميان چيزهاست، در نتيجه هر چه دانايي انسان بيشتر شود، يعني بيشتر از ارتباط چيزها با يكديگر سر در مي‎آورد و بنابراين اگر فهم خود را براي يافتن ارتباط چيزهاي جديد دريابد، مسير كوتاه‌تري در پيش دارد. به عبارت ساده‎تر، انسان روزگار ما كه حجم عظيم‎تري از اطلاعات در مقايسه با نسل‎هاي گذشته در اختيار دارد، ساده‎تر و سريع‎تر مي‎تواند روابط و نسبت‎هاي جديد ميان پديده‎ها و امور را بفهمد. قاعدتا دانشمندي كه سال‌ها در زمينه گياهان و جانوران تحقيق كرده، خيلي سريع‎تر و ساده‎تر از دانشجويي كه تازه به تحصيل زيست‎شناسي مشغول شده، روابط و نسبت‎هاي تازه ميان گياهان و جانوران را در مي‎يابد، اگرچه ضرورتا چنين نيست و اي‎بسا دانشجو يا حتي فردي بي‎سواد، به كشف نتايجي برسد كه فرد دانشمند از پس سال‌ها به آنها نرسيده (ادعايي كه در نوبت پيش مطرح شد). اما اين نكته اخير نافي آن نيست كه به هر حال دانايي بيشتر امكان فهم عميق‎تر را بالا مي‎برد و بنابراين به هيچ عنوان نبايد از تمايز اين دو، انكار اهميت دانش و تخفيف آن، ولو در همين بحث فهم و هوشمندي را نتيجه گرفت، كاري كه متاسفانه كاهلان در معرفت‎اندوزي و سفسطه‎بازان و مخالفان علم و دانايي به آن تمايل دارند و احيانا با آن مي‎خواهند، تنبلي و در نتيجه جهل خود را توجيه كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون